آداب ازدواج و زندگی خانوادگی

مشخصات کتاب نویسنده محمد امـینی گلستانی زبان فارسی ناشر سپهر آذین محل انتشارات قم تاریخ نشر ۱۳۸۷ قطع نوع قطع شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۹۱۰-۶۳-۵ دانلود PDF

محتویـات

تقدیم

جوانان عزیزی کـه به سن بلوغ رسیده و براساس قانون طبیعت، نیک لیله الزفاف درون صدد ازدواج و تشکیل خانواده و ریختن فونداسیون زندگی هستند امـیدوارم با مطالعه دقیق این کتاب، و با بـه کار بستن دستورات آن، خوشبختی و آینده سرشار از کامـیابی خود را تضمـین و از ندامت و پشیمانی بعدی، بیمـه نمایند انشاء اللَّه آمـین.
محمّد امـینی گلستانی
روایت از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمده هست آن حضرت فرمود: نیک لیله الزفاف هرمخلوق را تشکر نکند، خدا را هم شکر گزار نخواهد بود، بنا برین، از همسر گرامـی و همسرّ و همسفر خوشی‌ها و ناخوشیـهای دوران زندگی ام حاجیـه خانم «عفّت عرفانی» کمال تشکر و قدر دانی را دارم کـه با جسم و جان رنجور و ناتوان، وسایل رفاه و آرامش خاطر مرا فراهم نمود، که تا این اثر و سایر اثرهایم را بـه پایـان برسانم، از خدای توانا بـه احترام مقدسین درگاهش، به منظور او و تمام مریضها، شفای عاجل و کامل مسئلت مـی‌نمایم.
محمد امـینی گلستان

بخش ۱ آداب ازدواج و راهنمائیـهای آن

اشاره

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
الحمد اللَّه ربّ العالمـین و الصّلوة و السّلام علی سیّد الأنبیـاء و المرسلین محمد بن عبد اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم و علی أهل بیته الطیّبین الطّاهرین سیّما ولده بقیّة اللَّه الأعظم و خلیفته فی أرضه و حجّته علی خلقه حجّة بن الحسن عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف، روحی و أرواح العالمـین لتراب مقدمـه الفداء، والّعنة الدّائمة الأبدیّة علی أعدائهم أجمعین من الان الی لقاء یوم الدین

پیشگفتار

در این زمانـها کـه مردم دچار مشکلات گوناگون گردیده و باگرفتاری‌های روز افزون، دست و پنجه نرم مـی‌کنند و غم‌ها و غصه‌ها، هر روز با رنگ جدید، بـه زندگی افراد جامعه، حمله ور شده و راه باز مـی‌کند و با الوان مختلف، افراد بشر را دچار سر درون گمـی، مـی‌نماید درون این موقعیت سؤالی پیش مـی‌آید کـه آیـا درون این بحرانـها چه حتما کرد و باید چه تدبیری اندیشید؟! جواب این هست اولًا حتما در تمام مراحل زندگی بـه خدا پناه برد و حل مشکلات را از او درخواست نمود، و ثانیـاً مـی‌دانیم کـه قسمت اعظم این ناملایمات از ناحیـه همسران، نسبت بـه یکدیگر و با اشتباهات تصمـیمات اولیـه زندگی پیش مـی‌آید کـه پیـامدش گریز از ازدواج و سرپیچی از تشکیل خانواده و روآوردن بـه راه‌های ناسالم مـی‌گردد، بنابراین بر هر صاحب قلمـی فرض و واجب هست تا آنجا کـه برایش امکان دارد، از دانسته‌ها و تجربیـات خود، استفاده کرده با نوشته‌های خود، اقشار مختلف مخصوصاً قشر جوان را، راهنمائی نموده و باارائه برنامـه‌های صحیح و متنوع سالم، آنـهارا بـه آینده درخشان امـید وار ساخته و به زندگی سعادتمند و خوشبختی، دلگرم نمایند؛
علیـهذا، اینجانب با استعانت از درگاه ایزد منان وظیفه خود دانستم بـه اندازه فهم و برداشت خود، کتابی را فراهم آورم کـه جوانان عزیز را درون امر ازدواج و تشکیل خانواده موفق و ایده آل، راهنمائی نموده و سعادت و شیرین کامـی را درون تمام مراحل زندگی از خدای رؤف و مـهربان برایشان، درخواست نمایم انشاءاللَّه آمـین.
در این کتاب سعی کردهام از آیـات قرآن و اخبار رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم و اهلبیت علیـهم السلام کـه از منبع وحی و مصدر آسمانی، بـه دست ما رسیده است، مدد گرفته و از کلمات بزرگان، استفاده نمایم که تا بیشتر قرین موفقیت و رستگاری باشد.
چون تعدادی از روایـات مذکور درون فصلهای مختلف کتاب، دارای مطالب مشترک با فصل دیگر و با هم ارتباط کامل داشت، و برای اینکه جامعیت خبر و بافت حدیث صدمـه نخورده و از بین نرود، از تقطیع آنـها صرف نظر گردید که تا مفید فایده بیشتر شود، لذا لازم هست کتاب را از ابتدا که تا انتها مطالعه نموده و از مجموع آنـها، راه درست را انتخاب نموده و زندگی را شروع کرد.
در این کتاب سعی بر اختصار و از اطاله کلام، پرهیز شده هست بدینجهت فقط نمونـه هائی از اخبار مربوط بـه هر فصل آمده هست تا حجم کتاب بـه صورت سبک درون دست عزیزان قرار گیرد.
کلمات و جمله‌های مـیان پارانتز از مؤلف هست و بـه عنوان توضیح بیـان گردیده است.
این کتاب مکمّل کتاب «والدین دوفرشته جهان آفرینش» از همـین مؤلف، مـی‌باشد، درون صورت امکان عزیزان آن کتاب را بـه دست آورده و اطلاعات خود را تکمـیل نمایند زیرا مطالب رفتار با اولاد و اهل و عیـال و حقوق آنـها وحقوق پدر و مادر کـه همان زوجین است، درون آن کتاب مشروحاً بیـان گردیده است.
در باره روایـات این کتاب از نظر رجالی، بر رسی بـه عمل نیـامده ولی سعی شده هست از کتابها و مأخذ مورد قبول، نقل شود لذا اگر مطلبی بـه نظر خوانندگان محترم، سنگین و یـا قابل قبول نباشد، بـه مصدرش رجوع و صحّت و سقم آن را، جویـا باشید.
این کتاب دارای چهاربخش هست اگرچه بیشتر بخشـها باهم ارتباط دارد.
۱- آداب ازدواج و راهنمائی‌های زندگی.
۲- رفتار درون خانواده.
۳- آداب معاشرت و مباشرت.
۴- قسمتی از منـهیـات.
که هریک از این بخشـها دارای فصلهای متعدد مـی‌باشد

مقدمات ازدواج

ابتدائاً لازم مـی‌دانم تعدادی از آیـات مبارک مربوط بـه ازدواج را، از نظر خوانندگان گرامـی را بگذرانم و سپس بـه اصل موضوع کتاب بپردازم

آیـات اشاره

پیش از ورود بـه اصل مطلب و تفسیر وتوضیح آیـات مربوطه لطفاً روایت ذیل را کـه قسمتی از حدیث مفصّل است، با دقت بخوانید، که تا مفهوم آیـات برایتان روشن و از ماجرای خلقت انسان آگاه و مطلع شوید.
زرارة بن أعین، از أبی عبداللَّه علیـه السلام- ضمن حدیثیفرمود: إنّ اللَّه عزّوجلّ خلق آدم من طین ثمّ ابتدع له حواء فجعلها فی موضع النقرة التی بین ورکیـه، و ذلک لکی تکون المرأة تبعاً للرجل، فقال آدم: یـا ربّ ما هذا الخلق الحسن الذی قد آنسنی قربه والنّظر إلیـه؟! فقال اللّه: یـا آدم هذه أمتی حواء أفتحبّ أن تکون معک تؤنسک وتحدّثک، تکون تبعاً لأمرک؟
فقال: نعم یـا ربّ ولک بذلک علیّ الحمد والشکر ما بقیت، فقال اللَّه عزوجل: فاخطبها إلیّ، فانّها أمتی، وقد تصلح لک أیضا زوجة للشّهوة، وألقی اللَّه علیـه الشـهوة وقد علّمـه قبل ذلک المعرفة بکلّ شئ، فقال یـا ربّ فإنّی أخطبها إلیک فما رضاک لذلک؟ فقال اللَّه عزّوجلّ:
رضای أن تعلّمـها معالم دینی، فقال: ذلک لک علیّ یـارب إن شئت ذلک لی، فقال اللَّه عزّوجلّ: وقد شئت ذلک وقد زوّجتکها فضمّها إلیک. نیک لیله الزفاف همانا خدای عزّوجلّ آدم را از گِل آفرید سپس برایش حوّا را ابداع نمود (و بـه وجود آورد) و او را درمـیان انتهای دو ران آدم قرار داد که تا (از نظر خلقت) زن تابع مرد شود، بعد آدم گفت: ای خدا این آفریده زیبا چیست؟!! کـه نزدیک بودن و نگاه بـه او مرا مأنوس (و مشغول) نمود؟! خداوند فرمود: ای آدم این کنیز من حوا است، آیـا دوست داری با تو باشد و مونس و هم صحبت توشود و پیرو امر تو باشد؟! عرض کرد: بلی ای خدای من و برای تو درون ذمـه من باشد سپاس گذاری و تشکر که تا زنده هستم، خدای عزّوجلّ فرمود: او را از من خواستگاری نما زیرا او کنیز من هست و حتماً بـه صلاح توست کـه جفت (و عشق) تو باشد؛
خداوند بـه (وجود) آدم را انداخت (و عشق را ایجاد نمود البته) قبلًا بـه او تمام اشیـاء را مورد شناخت قرار داده (وفهمانده بود)؛
(آدم) گفت: ای خدا من او را از تو خواستگاری مـی‌نمایم رضایت (ونظر تو درون این باره) چیست؟!! خدای عزّوجلّ فرمود: رضایت من (و مـهریـه او) آن هست که معالم دین مرا بـه او یـاد دهی، عرض نمود این بـه گردن من ای خدا، اگر تو مـی‌خواهی بعد خدای عزّوجلّ فرمود: من این را مـی‌خواهم و (در مقابل این مـهریـه) او (حوّا) رابه تو تزویج کردم بـه خودت بچسبان (و بـه آغوش بکش). نیک لیله الزفاف «۱» این ازدواج مبارک سبب ازدیـاد نسل بنی آدم و باعث عمران و آبادی کره زمـین گردید؛
و از این پیوند مـیمون فرستادگان خدا و جانشینان آنـها: قدم بـه عرصه وجود گذاشت و روز بـه روز جریـانـهای بی شمار دیگر متولد شد و پیدا گردید.
خدای متعال این زن جوان را از وجود خود آدم علیـه السلام پدید آورد بلی از دنده چپ آدم «۲» از استخوان یـا مغز آن آفریده شد کـه آزمایشـهای علم روز ثابت کرده هست از مـیان تمامـی اعضای بدن جانداران، به منظور «شبیـه سازی»، مغز استخوان مناسب تر و بهتر جواب مـی‌دهد بعد این بده بستانـها و تحویل و تحولها، حوّای جوان و مادر بشریت را، بـه دنیـا تحویل داد و همت او را درون آرمـیدن کنار آدم جوان، و آرامش و سکون آدم درون سپری عمر پربها را درون آغوش پرمـهر و محبت حوّا قرار داد بـه گونـهای کـه زن شوهر خود را درون مواقع زیـاد، بـه همـه عزیزانش ترجیح مـی‌دهد.
حالابه لحن کلمات و تعبیرهای پرمعنای تعدادی از آیـات قرآن دقت نمایید کـه نیـازی بـه توضیح بیشتر نباشد.
۱ «ومن آیـاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیـها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً إنّ فی ذلک لَایـاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ». و از نشانـه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان به منظور شما آفرید که تا در کنار آنان آرامش یـابید، و در مـیانتان مودت و رحمت قرار داد درون این نشانـه‌هایی هست برای گروهی کـه تفکّر مـی‌کنند. «۱»
۲- «واللّه جعل لکم من أنفسکم أزواجاً و جعل لکم من أزواجکم بنین و حفدةً ..». خداوند به منظور شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد؛ و از همسرانتان به منظور شمافرزندان و نوه هائی بـه وجود آورد ... «۲»
۳- «وهو الذی خلق من الماء بشراً فَجَعَلَهُ نَسَباً و صِهْراً وکان ربّک قدیراً». اوی هست که از آب، انسانی را آفرید، سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد) و پروردگار تو همواره توانا بوده است. «۳»
۴- «و جَعَلَ لکم من أنفسکم أزواجاً و من الأنعام أزواجاً». و از جنس شما همسرانی به منظور شما قرار داد و جفتهایی از چارپایـان آفرید ... «۴»
۵- «یـا أیّهاالنّاس إتّقوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منـها زوجها و بثّ منـهما رجالًا کثیراً و نساءاً ..». «۵»
ای مردم از (مخالفت) پروردگارتان: بپرهیزید. همانی کـه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق نمود؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمـین) منتشر ساخت (و پراکنده نمود) ...
۶- «خلقکم من نفس واحدة ثمّ جعل منـها زوجها ...» «۶»
او شما را از یک نفس آفرید؛ و همسرش را از (باقیمانده گل) او بـه وجود آورد؛ ...
۷ «و هوالّذی أنشأکم من نفس واحدة فمستقرّ و مستودع قد فصّلنا الایـات لقوم یفقهون» و اوست کـه شما را از یک نفس آفرید (و شما دو گروه هستید) بعضی پایدار (از نظر ایمان یـا خلقت کامل) و بعضی نا پایدار؛ ما آیـات خود را برایـانی کـه مـی‌فهمند: تشریح مـی‌کنیم». «۷»
۸- «هوالّذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منـها زوجها لیسکن الیـها». او خدایی هست که (همـه) شما رااز یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، که تا در کنار او بیـاساید. «۱» ۹- «وخلقناکم أزواجاً» و شما را بـه صورت جفتها آفریدیم. «۲»

دستور ازدواج

آیـات گذشته، کیفیت آفرینش دوزوج را، بیـان فرمود، اما آیـه‌های مربوط بـه ازدواج و تشکیل خانواده را ذیلًا بخوانید.
۱۰- «فَانْکِحوا ما طاب لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» بعد با زنان پاک ازدواج نمائید دو یـا سه یـا چهار همسر. «۳»
۱۱- «وَ أَنکِحُوا الأیـامـی مِنکمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکمْ وَ إِمائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنـهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ اللَّهُ وسِعٌ عَلِیمٌ (۳۲) وَ لْیَستَعْفِفِ الَّذِینَ لا یجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیـهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ».
مردان و زنان بی همسر را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیـاز مـی‌سازد، خداوند گشایش دهنده و (به حالات بندگان) آگاه است.
و آنـها کـه وسیله ازدواج ندارند حتما عفت (و پاک دامنی را) پیشـه کنند که تا خداوند آنانرا با فضل خود، بی نیـاز سازد. «۴»

ترغیب بـه ازدواج آسان

از آغاز سوره مبارکه «نور» که تا به این آیـه، راه‌های حساب شده مختلفی به منظور پیش گیری از آلودگی‌های مطرح شده است، کـه هر یک از آنـها تأثیر بـه سزائی درون پیش گیری یـا مبارزه با این آلودگی‌ها دارد.
در آیـات مورد بحث نیز بـه یکی دیگر از مـهمترین طُرُق مبارزه با فحشاء کـه ازدواج ساده و آسان، و بی ریـا و بی تکلف است، اشاره شده، زیرا این نکته مسلم هست که به منظور بر چیدن بساط گناه، حتما از طریق اشباع صحیح و مشروع غرائز وارد شد، و به تعبیر دیگر هیچگونـه مبارزه منفی بدون مبارزه مثبت مؤثر نخواهد افتاد.
لذا درون نخستین آیـه مورد بحث مـی‌فرماید: مردان و زنان بی همسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را «و انکحوا الایـامـی منکم و الصّالحین من عبادکم و امائِکُمْ».
ایـامـی جمع ایِّمْ (بر وزن قیّم) درون اصل بـه معنی زنی هست که شوهر ندارد، سپس بـه مردی کـه همسر ندارد نیز گفته شده است، و به این ترتیب تمام زنان و مردان مجرد درون مفهوم این آیـه داخلند خواه بکر باشند یـا بیوه.
تعبیر «انکحوا» (آنـها را همسر دهید) با اینکه ازدواج یک امر اختیـاری و بسته بـه مـیل طرفین است، مفهومش این هست که مقدمات ازدواج آنـها را فراهم سازید، از طریق کمکهای مالی درون صورت نیـاز، پیدا همسر مناسب، تشویق بـه مسأله ازدواج، و بالأخره پا درون مـیانی به منظور حل مشکلاتی کـه معمولًا درون این موارد بدون وساطت دیگران انجام پذیر نیست؛
خلاصه مفهوم آیـه بـه قدری وسیع هست که هر گونـه قدمـی و دِرَمـی و سخنی درون این راه را شامل مـی‌شود.
بدون شک اصل تعاون اسلامـی ایجاب مـی‌کند کـه مسلمانان درون همـه زمـینـه‌ها بـه یکدیگر کمک کنند ولی تصریح بـه این امر درون مورد ازدواج دلیل بر اهمـیت ویژه آن است.
اهمـیت این مساله که تا به آن پایـه هست که درون حدیثی از امـیر مؤمنان علی (علیـهالسلام) مـی‌خوانیم: أفضل الشّفاعات أن تشفع بین اثْنَیْنٍ فی نکاح حتّی یجمع اللَّه بینـهما:
بهترین شفاعت آن هست که مـیان دو نفر به منظور امر ازدواج مـیانجی گری کنی، که تا این امر بـه سامان برسد!.
در حدیث دیگری از امام کاظم موسی بن جعفر (علیـهالسلام) مـی‌خوانیم: ثلاثة یستظلّون بظلّ عرش اللَّه یوم القیـامة، یوم لا ظلّ الا ظلّه رَجُلٌ زوّج أخاه المسلم او أخدمـه، او کتم له سرّاً سه طایفهاند کـه در روز قیـامت درون سایـه عرش خدا قرار دارند، روزی کـه سایـهای جز سایـه او نیست:ی کـه وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، وی کـه به هنگام نیـاز بـه خدمت، خدمت کنندهای به منظور او فراهم کند وی کـه اسرار برادر مسلمانش را پنـهان دارد! و بالأخره درون حدیثی از پیـامبر (صلیـاللَّه علیـه وآله و سلّم) مـی‌خوانیم: هر گامـی انسان درون این راه بر دارد و هر کلمـهای بگوید، ثواب یکسال عبادت درون نامـه عمل او مـی‌نویسند (کان له بکلّ خطوة خطاها، او بکلّ کلمة تکلّم بها فی ذلک، عمل سنة قیـام لیلها و صیـام نـهارها). «۱» و از آنجا کـه یک عذر تقریبا عمومـی و بهانـه همگانی به منظور فرار از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده مسأله فقر و نداشتن امکانات مالی هست قرآن بـه پاسخ آن پرداخته مـی‌فرماید: از فقر و تنگدستی آنـها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید چرا کـه اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنـها را از فضل خود بی نیـاز مـی‌سازد «ان یکونوا فقراء یغنـهم الله من فضله».
و خداوند قادر بر چنین کاری هست، چرا کـه خداوند واسع و علیم هست «انّ الله واسع علیم».
قدرتش آنچنان وسیع هست که پهنـه عالم هستی را فرا مـی‌گیرد، و علم او چنان گسترده هست که از نیّات همـه مخصوصا آنـها کـه به نیّت حفظ عفت و پاکدامنی اقدام بـه ازدواج مـی‌کنند آگاه است، و همـه را مشمول فضل و کرم خود قرار خواهد داد.
در این زمـینـه تحلیلهای روشنی داریم، و همچنین روایـات متعددی کـه در آخراین بحث و در لابلای این کتاب خواهد آمد.
ولی از آنجا کـه گاه با تمام تلاش و کوشش کـه خود انسان و دیگران مـی‌کنند، وسیله ازدواج فراهم نمـی‌گردد و خواه و ناخواه انسان مجبور هست مدتی را با محرومـیت بگذراند، مباداانی کـه در این مرحله زندگی قرار دارند، گمان کنند کـه آلودگی به منظور آنـها مجاز است، و ضرورت چنین ایجاب مـی‌کند، لذا بلا فاصله درون آیـه بعد دستور پارسائی را هر چند مشکل باشد بـه آنـها داده مـی‌گوید: و آنـها کـه وسیله ازدواج ندارند حتما عفت و پاکدامنی پیشـه کنند، که تا خداوند آنان را بـه فضلش بی نیـاز سازد «و لیستعفف الّذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنیـهم اللّه من فضله».
نکند درون این مرحله بحرانی و در این دوران آزمایش الهی تن بـه آلودگی درون دهند و خود را معذور بشمرند کـه هیچ عذری پذیرفته نیست، بلکه حتما قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را درون چنین مرحلهای آزمود.

نکته‌ها

۱- ازدواج یک سنت الهی هست گر چه امروز مسأله ازدواج آنقدر درون مـیان آداب و رسوم غلط و حتی خرافات پیچیده شده کـه به صورت یک جاده صعب العبور یـا غیر قابل عبور به منظور جوانان درون آمده است، ولی قطع نظر از این پیرایـه‌ها، ازدواج یک حکم فطری و هماهنگ قانون آفرینش هست که انسان به منظور بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشکلات زندگی احتیـاج بـه ازدواج سالم دارد.
اسلام کـه هماهنگ با آفرینش گام بر مـی‌دارد نیز درون این زمـینـه تعبیرات جالب و مؤثری دارد، از جمله حدیث معروف پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم است: «تناکحوا، و وا تکثروا فانّی أباهی بکم الأمم یوم القیـامـه و لو بالسّقط:» ازدواج کنید که تا نسل شما فزونی گیرد کـه من با فزونی جمعیت شما حتی با فرزندان سقط شده درون قیـامت بـه دیگر امتها مباهات مـی‌کنم! و در حدیث دیگر از آن حضرت مـی‌خوانیم «من تزوّج فقد أحرز نصف دینـه فلیتّق اللَّه فی النّصف الباقی»ی کـه همسر اختیـار کند نیمـی از دین خود را محفوظ داشته، و باید مراقب نیم دیگر باشد.
چرا کـه غریزه نیرومندترین و سرکش‌ترین غرائز انسان هست که بـه تنـهائی با دیگر غرائز برابری مـی‌کند، و انحراف آن نیمـی از دین و ایمان انسان را بـه خاطر خواهد انداخت.
باز درون حدیث دیگری از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم «شرارکم عزّابکم» بدترین شما مجردان شمایند.
به همـین دلیل درون آیـات مورد بحث و همچنین روایـات متعددی مسلمانان تشویق بـه همکاری درون امر ازدواج مجردان و هر گونـه کمک ممکن بـه این امر شدهاند مخصوصا اسلام درون مورد فرزندان مسئولیت سنگینی بر دوش پدران افکنده، و پدرانی را کـه در این مسئله حیـاتی بی تفاوت هستند شریک جرم انحراف فرزندانشان شمرده هست چنانکه درون حدیثی از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم «من ادرک له ولد و عنده ما یزوّجه فلم یزوّجه، فأحدث فالإثم بینـهما!»ی کـه فرزندش بـه حد رشد رسد و امکانات تزویج او را داشته باشد و اقدام نکند، و در نتیجه فرزند مرتکب گناهی شود، این گناه بر هر دو نوشته مـی‌شود! و باز بـه همـین دلیل دستور مؤکد داده شده هست که هزینـه‌های ازدواج را اعم از مـهر و سایر قسمتها سبک و آسان بگیرند، که تا مانعی بر سر راه ازدواج مجردان پیدا نشود، از جمله درون مورد مـهریـه سنگین کـه غالبا سنگ راه ازدواج افراد کم درون آمد است.
در حدیثی از پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم «شوم المرئه غلاء مـهرها» زن بد قدم زنی هست که مـهرش سنگین باشد.
و باز درون حدیث دیگری کـه در ذیل حدیث فوق وارد شده مـی‌خوانیم «من شومـها شدة مؤنتها» یکی از نشانـه‌های شوم بودن زن آن هست که هزینـه زندگی (یـا هزینـه ازدواجش) سنگین باشد.
و از آنجا کـه بسیـاری از مردان و زنان به منظور فرار از زیر بار این مسؤلیت الهی و انسانی متعذر بـه عذرهائی از جمله نداشتن امکانات مالی مـی‌شوند درون آیـات فوق صریحا گفته شده هست که فقر نمـی‌تواند مانع راه ازدواج گردد، بلکه چه بسا ازدواج سبب غنا و بی نیـازی مـی‌شود.
دلیل آن هم با دقت روشن مـی‌شود، زیرا انسان که تا مجرد هست احساس مسؤلیت نمـی‌کند نـه ابتکار و نیرو و استعداد خود را بـه اندازه کافی برایب درون آمد مشروع بسیج مـی‌کند، و نـه بـه هنگامـی کـه در آمدی پیدا کرد درون حفظ و بارور ساختن آن مـی‌کوشد و به همـین دلیل مجردان غالباً خانـه بـه دوش و تهی دستند! اما بعد از ازدواج شخصیت انسان تبدیل بـه یک شخصیت اجتماعی مـی‌شود و خود را شدیدا مسئول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمـین وسائل زندگی فرزندان آینده مـی‌بیند، بـه همـین دلیل تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را بـه کار مـی‌گیرد و در حفظ درون آمدهای خود و صرفهجوئی، تلاش مـی‌کند و در مدت کوتاهی مـی‌تواند بر فقر چیره شود.
بی جهت نیست کـه در حدیثی از امام صادق علیـه السلام مـی‌خوانیم «الرّزق مع النساء و العیـال روزی همراه همسر و فرزند است».
و درون حدیث دیگری از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم: مردی خدمت حضرتش رسید و از تهی دستی و نیـازمندی شکایت کرد پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: «تزوّج، فتزوّج فوسع له» ازدواج کن، او هم ازدواج کرد و گشایش درون کار او پیدا شد!.
بدون شک امدادهای الهی و نیروهای مرموز معنوی نیز بـه کمک چنین افراد مـی‌آید کـه برای انجام وظیفه انسانی و حفظ پاکی خود اقدام بـه ازدواج مـی‌کنند.
هر فرد با ایمان مـی‌تواند بـه این وعده الهی دلگرم و مؤمن باشد، درون حدیثی از پیـامبر گرامـی اسلام صلی الله علیـه و آله و سلم نقل شده «من ترک التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنّه بالله انّ اللَّه عز و جل یقول «ان یکونوا فقراء یغنـهم الله من فضله».
کسی کـه ازدواج را از ترس فقر ترک کند گمان بد بـه خدا است، زیرا خداوند متعال مـی‌فرماید: اگر آنـها فقیر باشند خداوند آنـها را از فضل خود بی نیـاز مـی‌سازد.
البته روایـات درون منابع اسلامـی درون این زمـینـه فراوان هست که درون فصلهای مختلف این کتاب اجمالًا خواهدآمد.
۲- منظور از جمله «و الصّالحین من عبادکم و امائکم» چیست؟
قابل توجه اینکه درون آیـات مورد بحث بـه هنگامـی کـه سخن از ازدواج مردان و زنان بی همسر بـه مـیان مـی‌آید بـه طور کلی دستور مـی‌دهد به منظور ازدواج آنان اقدام کنید، اما هنگامـی کـه نوبت بردگان مـی‌رسد آن را مقید بـه صالح بودن مـی‌کند.
جمعی از مفسران (مانند نویسنده عالیقدر تفسیر المـیزان و همچنین تفسیر صافی) آنرا بـه معنی صلاحیت به منظور ازدواج تفسیر کردهاند، درون حالی کـه اگر چنین باشد این قید درون زنان و مردان آزاد نیز لازم است.
بعضی دیگر گفتهاند کـه منظور صالح بودن از نظر اخلاق و اعتقاد هست چرا کـه صالحان از اهمـیت ویژهای درون این امر برخوردارند، ولی باز جای این سئوال باقی هست که چرا درون غیر بردگان این قید نیـامده است؟ احتمال مـی‌دهیم منظور چیز دیگری باشد و آن اینکه درون شرائط زندگی آن روز بسیـاری از بردگان درون سطح پائینی از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند بطوری کـه هیچگونـه مسئولیتی درون زندگی مشترک احساس نمـی‌د، اگر با این حال اقدام بـه تزویج آنـها مـی‌شد همسر خود را بـه آسانی رها نموده و او را بدبخت مـی‌د، لذا دستور داده شده هست در مورد آنـها کـه صلاحیت اخلاقی دارند اقدام بـه ازدواج کنید، و مفهومش این هست که درون مورد بقیـه نخست کوشش به منظور صلاحیت اخلاقیشان شود که تا آماده زندگی زناشوئی شوند سپس اقدام بـه ازدواجشان گردد.
سؤال: حکم مقاربت درون ایـام عادت ماهانـه چیست؟! «و یسئلونک عن المحیض» جواب:
«قل هو أذیً، فاعتزلوالنساء فی المحیض و لا تقربوهنّ حتّی یطهرن فاذا تطهّرن فآتوهنّ من حیث أمرکم اللّه، انّ اللّه یحبّ التّواّبین و یحبّ المتطهّرین». «۱» و ازتو دربارهٔ حیض سؤال مـی‌کنند، بگو: چیز زیـانبار و آلوده ایست از این رو درون قاعدگی از زنان کنارهگیری کنید؛ و با آنـها نزدیکی ننمائید که تا پاک شوند، و هنگامـی کـه پاک شدند از طریقی کـه خدا بـه شما فرمان داده است، با آنـها نمایید کـه خداوند توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست مـی‌دارد».
یعنی فقط درون حال پاکی زنان: داشته باشید نـه درون حالت ناپاکی و غیره ممکن هست از آیـه مبارکه، مفهوم وسیعتر و کلیتری استفاده کرد: یعنی بعد از پاک شدن نیز: حتما در چهار چوب فرمان خدا باشد: این فرمان مـی‌تواند فرمان تکوینی پروردگار یـا فرمان تشریعی او باشد زیرا خداوند به منظور بقای نوع انسان:
جاذبه مخصوصی درون مـیان دو جنس مخالف: نسبت بـه یکدیگر قرار داده و به همـین دلیل لذت خاصی به منظور هر دو طرف دارد ولی مسلّم است، کـه هدف نـهایی بقاء نسل بوده: و این جاذبه و لذت، مقدمـه آن هست بنابر این لذت باید: تنـها درون مسیر بقای نسل قرار گیرد: و به همـین جهت استمناء و لواط و مانند آن:
نوعی انحراف از این فرمان تکوینی و ممنوع است.
و نیز ممکن هست مراد امر تشریعی باشد: یعنی بعد از پاک شدن زنان از عادت ماهانـه: حتما جهات حلال و حرام را درون حکم شرع درون نظر بگیرید.
بعضی نیز گفتهاند: مفهوم این جمله ممنوع بودن با همسران از غیر طریق معمولی مـی‌باشد: ولی با توجه بـه اینکه درون آیـات قبل از آن سخنی از این مطلب درون مـیان نبوده: این تفسیر مناسب بـه نظر نمـی‌رسد.
«نسائکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنّی شئتم و قدّموا لأنفسکم و اتّقوا اللّه و اعلموا انّکم ملاقوه و بشّر المؤمنین». «۲»
در این آیـه: اشاره زیبائی بـه هدف نـهایی کرده مـی‌فرماید: همسران شما محل بذرافشانی شما هستند «نساؤکم حرث لکم». بنابر این هر زمان بخواهید مـی‌توانید با آنـها نمائید «فأتوا حرثکم أنَّی شئتم».
در اینجا زنان تشبیـه بـه مزرعه شدهاند: و این تشبیـه ممکن هست برای بعضی سنگین آید کـه چرا اسلام دربارهٔ نیمـی از نوع بشر چنین تعبیری کرده هست در حالی کـه نکته باریکی درون این تشبیـه نـهفته شده: درون حقیقت قرآن مـی‌خواهد ضرورت وجود زن را درون اجتماع انسانی نشان دهد کـه زن تنـها وسیله اطفاء و هوسرانی مردان نیست: بلکه وسیلهای هست برای حفظ حیـات نوع بشر: این سخن درون برابر آنـها کـه نسبت بـه جنس زن همچون یک بازیچه یـا وسیله هوسبازی و کالا مـی‌نگرند:
هشداری محسوب مـی‌شود.
حرث مصدر هست و بـه معنی بذرافشانی هست و گاهی بـه خود مزرعه نیز اطلاق مـی‌شود.
أنّی از اسماء شرط هست و غالباً بـه معنی مَتی کـه به معنی زمان هست استعمال مـی‌شود: و در این صورت آن را أنّی زمانیّه مـی‌گویند و گاهی نیز بـه معنی مکان هست مانند آنچه درون آیـه ۳۷ سوره آل عمران آمده: «قال یـا مریم أنّی لک هذا قالت هو من عند اللّه» زکریـا گفت ای مریم! این غذا (ی بهشتی) را از کجا آوردهای؟: گفت از نزد خدا.
اگر أنّی درون آیـه فوق زمانیّه باشد: توسعه زمانی مسأله را بیـان مـی‌کند، یعنی درون هر ساعتی از شب و روز مجاز هستید و اگر مکانیّه باشد، توسعه درون مکان و چگونگی انواع است.
این احتمال نیز وجود دارد کـه اشاره بـه هر دو جنبه باشد و به این ترتیب، دو همسر مـی‌توانند هر گونـه و در هر زمان و مکان: از لذت بهره گیرند: (جز آنچه درون قانون شرع ممنوع شده است).
سپس درون ادامـه آیـه مـی‌افزاید: با اعمال صالح و پرورش فرزندان صالح: آثار نیکی به منظور خود از پیش بفرستید «و قدّموا لأنفسکم».
اشاره بـه اینکه هدف نـهایی از : تنـهالذت و کامجوئی نیست بلکه حتما از این موضوع: به منظور ایجاد و پرورش فرزندان شایسته: استفاده کرد: و آن را بـه عنوان یک ذخیره معنوی به منظور فردای قیـامت از پیش بفرستید: این سخن هشدار مـی‌دهد کـه باید درون انتخاب همسر: اصولی را رعایت کنید کـه به این نتیجه مـهم: یعنی تربیت فرزندان صالح و نسل شایسته انسانی منتهی شود.
در حدیثی نیز از پیـامبر اسلام صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم کـه فرمود: اذا مات الإنسان انقطع أمله الّا عن ثلاث: صدقة جاریة و علم ینتفع بـه و ولد صالح یدعوا له، هنگامـی کـه انسان مـی‌مـیرد امـید او جز از سه چیز قطع مـی‌شود: صدقات جاریـه (اموالی کـه از منافع آن مرتبا بهره گیری مـی‌شود) و علمـی کـه از آن سود مـی‌برند و فرزند صالحی کـه برای او دعا مـی‌کند. «۱» درون حدیث دیگری از امام صادق علیـه السلام مـی‌خوانیم کـه فرمود:یتبع الرجل بعد موته من الأجر الّا ثلاث خصال: صدقة اجراها فی حیـاته فهی تجری بعد موته، و سنّة هدی سنّها فهی تعمل بها بعد موته، و ولد صالح یستغفر له، هیچ گونـه اجر و پاداشی بعد از مرگ بـه دنبال انسان نمـی‌آید مگر سه چیز: صدقه جاریـهای کـه در حیـات خود فراهم ساخته و بعد از مرگش ادامـه دارد (مانند بناهای خیر) و سنت هدایتگری کـه آن را بر قرار کرده و بعد از مرگ او بـه آن عمل مـی‌کنند: و فرزند صالحی کـه برای او استغفار کند.
همـین مضمون درون روایـات متعدد دیگری نیز وارد شده است: و در بعضی از روایـات شش موضوع ذکر شده کـه اولین آنـها فرزند صالح است.
به این ترتیب فرزندان صالح درون کنار آثار علمـی و تألیف کتابهای هدایت کننده و تأسیس بناهای خیر همچون مسجد و بیمارستان و کتابخانـه قرار گرفتهاند.
و درون پایـان آیـه: دستور بـه تقوا مـی‌دهد و مـی‌فرماید: تقوای الهی پیشـه کنید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد: و به مؤمنان بشارت دهید بشارت رحمت الهی و سعادت و نجات درون سایـه تقوا «و اتقوا اللّه و اعلموا انّکم ملاقوه و بشّر المؤمنین».
از آنجا کـه مسأله : مسأله‌ای هست مـهم: و با پرجاذبهترین غرایز انسان سر و کار دارد: خداوند درون این جمله‌های آخر: مؤمنان را بـه دقت درون این امر: و پرهیز از هر گونـه گناه و انحراف: دعوت فرموده و به آنـها هشدار مـی‌دهد کـه بدانید همگی بـه ملاقات پروردگار خواهید شتافت و تنـها راه نجات ایمان و تقوای درون سایـه ایمان است.
نکته: دستور عادلانـه اسلام درون مورد عادت ماهیـانـه زنان
۱- اقوام پیشین درون مورد زنان درون عادت ماهیـانـه عقائد مختلفی داشتند: یـهود فوق العاده سخت گیری مـی‌د و در این ایـام بـه کلی از زنان درون همـه چیز جدا مـی‌شدند درون خوردن و آشامـیدن و مجلس و بستر: و در تورات کنونی احکام شدیدی درون این باره دیده مـی‌شود.
و بـه عآنـها مسیحیـان هیچ گونـه محدودیت و ممنوعیتی به منظور خود: درون برخورد با زنان: درون این ایـام قائل نبودند: و اما بت پرستان عرب: دستور و سنت خاصی نزد آنـها درون این زمـینـه یـافت نمـی‌شد: ولی ساکنان مدینـه و اطراف آن: بعضی از آداب یـهود را درون این زمـینـه اقتباس کرده بودند: و در معاشرت با زنان درون حال حیض:
سختگیری‌هایی داشتند: درون حالی کـه سایر عرب چنین نبودند و حتی شاید را درون این حال جالب مـی‌دانستند و معتقد بودند اگر فرزندی نصیب آنـها شود بسیـار خونریز خواهد بود: و این از صفات بارز و مطلوب: نزد اعراب بادیـهنشین خونریز بود.
۲- ذکر طهارت و توبه درون کنار یکدیگر درون آیـات فوق ممکن هست اشاره بـه این باشد کـه طهارت: مربوط بـه پاکیزگی ظاهر: و توبه اشاره بـه پاکیزگی باطن است.
این احتمال نیز وجود دارد کـه طهارت درون اینجا بـه معنی آلوده نشدن بـه گناه بوده باشد یعنی خداوند: همانی را کـه آلوده بـه گناه نشدهاند دوست دارد و همانی کـه بعد از آلودگی توبه کنند: و در زمره پاکان درون آیند.
ضمنا اشاره بـه مسأله توبه درون اینجا ممکن هست ناظر بـه این باشد کـه بعضی بر اثر فشار غریزه نمـی‌توانستند خویشتن داری کنند و بر خلاف امر خدا بـه گناه آلوده مـی‌شدند: سپس از عمل خود نادم شده و ناراحت مـی‌گشتند: به منظور اینکه راه بازگشت را بـه روی خود بسته نبینند و از رحمت حق مأیوس نشوند: طریق توبه را بـه آنـها نشان مـی‌دهد. «۱»
البته درون قرآن کریم آیـات مربوط بـه ازدواج و تشکیل خانواده و زندگی خانوادگی و همچنین پدر و مادر کـه اساس و بنیـان خانـه و خانواده هستند، زیـاد هست که ما بـه چند آیـه فوق اکتفا نمودیم طالبین اطلاعات بیشتر، بـه قرآن مجید و تفاسیر آن مراجعه نمایند.

اخبار اشاره

به همـه افراد بشر، واضح و روشن هست که خداوند عالم به منظور استمرار بخشیدن بـه بقای نسل انسان و حیوان، غرایز را درون وجود آنـهابه ودیعت گذاشته و یک امر حیـاتی و کلیدی قرار داده هست که بـه سادگی نمـی‌توان بحث درون باره آن را نادیده گرفت، زیرا حفظ بافت و نظم جامعه بـه آن بستگی دارد و بدون آن، تداوم زندگی امکان پذیر نیست!؛
اگر نبود این غریزه بنیـادین و پیـامدهای آن از قبیل تشکیل خانواده و به دنیـا آوردن اولاد وو ..، کدام پدر بـه آن همـه مشکلات تأمـین معیشت و تهیـه وسایل زندگی تن درون مـی‌داد و کدام مادر آن همـه زحمات طاقت فرسا را بجان مـی‌خرید و تحمل مـی‌کرد!؛
خدای حکیم علی الإطلاق درون این نیروی قوی و طغیـانگر، حکمتی بخرج داده هست که بـه روشنی درون مـی‌یـابیم و بالعیـان مـی‌بینیم، قویترین حیوان درون هنگام غلیـان این غریزه، درون برابر جنس لطیف خود بـه نوعی اظهار عجز و لابه وناتوانی و نرمش و از خود گذشتگی، نشان مـی‌دهد کـه آدمـی را بـه تعجب وامـی دارد مگر این حیوان درنده غرش کنان چند دقیقه پیش نیست کـه این گونـه درون مقابل جنس مخالف و ضعیف و ناتوان خود، از پنبه نرمتر و از حریر لرزندهتر و شکستهتر شده است!؛
در عالم انسان نیز قضیـه بدین منوال بلکه بـه مراتب بالاتر و شگفتانگیزتر است! سفّاکترین و خونریزترین و مغرورترین آدمـی هنگام تحریکات درون برابر خواسته‌های آن، تسلیم گشته و برای فرو نشاندن و اطفای آن از هیچ رفتار متنوع (خواهش، تمنّا، قهر، آشتی و در نـهایت، اظهار عشق و سوز دل وده‌ها مسایل دیگر درون برابر جنس مخالف خود) فروگذار نمـی‌شود!.
پس این غریزه یک ضرورت حیـاتی به منظور انسان و حیوان هست که هنگام نیـاز، اگر خواسته‌های آن (مشروع یـا نا مشروع) بر آورده نشود یقیناً پیـامدهای خطرنااگواری (از قبیل از دست تعادل روحی و جسمـی و افسردگی و سرشکستگی و سرگردانی وو ... درون نـهایت دیوانگی)، خواهد داشت.
شکی نیست به منظور رهائی از صدمات روحی و جسمـی آن و همچنین بـه خاطر پایدار و پابرجا ساختن بقای نسل، حتما آن را تغذیـه کرد و ارضاء نمود! اما آنچه کـه مسلّم هست اگر مـهار آن رها شود و آزاد گردد، نـه از «تاک» نشان خواهد ماند و نـه از تاک نشان، حاصلی جز نابودی جوامع بشری و گرفتار آمدن بـه بی بند و باری و نابودی شرافت‌های انسانی و متلاشی شدن خانواده‌ها و فرو رفتن درون منجلاب تباهی و این دست و آن دست گشتن درون دوران جوانی و ویلان و سرگردان ماندن درون زمان پیری و ناتوانی، وو ... نخواهد داشت؛
با توجه بـه گفتار فوق، بشر بـه همان اندازه کـه برای ارضاء آن غریزه حتما جوابگو باشد، بـه همان اندازه درون تحت کنترل درون آوردن و هدایت آن بـه راه صحیح و درست، مسؤلیت دارد و باید به منظور حراست از خاندانـها و خانواده‌ها و حفظ انسجامـهای فامـیلی و پدر و پسری و مادر ی و ایلی و تباری و صدها فروعات آن از قبیل شناخته شدن و ارث بردن و مردن و دفن شدن وو ... قدم مثبت برداشته و کوشا باشد که تا از عمر پربهای خود، بهرهمند گردد.
بدینجهت شرایع آسمانی به منظور ریز ریز و نکته بـه نکته کیفیت استفاده و بهره برداری از مسیر درست آن، راهنمائیـها و تشویق‌ها کرده و در مقابل، مجازاتهای سنگین و قوانین جزائی خشونت بار، وضع نموده است، که تا از افتادن درون سنگلاخ هوا و هوس و فرو رفتن درون باتلاق بی بند وباری جلوگیری نماید.
و همچنین به منظور آرام شدن و آرامش یـافتن درون برابر این نیرو، بـه ریزه کاری هائی پرداخته هست که واقعاً مایـه شگفتی و شایسته تفکر و تأمل مـی‌باشد، مانند روزها و ساعات و کیفیت کامجوئی زن و مرد و آماده ساختن طرف مقابل به منظور همسوئی و تشویق بـه ازدیـاد آن، که تا از حلال خود اشباع شده و در فکر دیگران نباشد و صدهامسائل دیگر.
حتی درون بعضی روایت از امام صادق علیـه السلام وارد شده هست که هنگام کام جوئی از زن «لاتنزو نزو الحمار» (بی مقدمـه) مانند چارپایـان نزدیکی نکنید!، زیرا اگر زن (در آن حال با سرخوردگی و بدون بـه دست آوردن آرامش)، جدا شود با غلام سیـاهی هم روبرو گردد، خود را تسلیم و آرام خواهد نمود!! (اما اگر بعد از آمادگی طرفین به منظور فارغ شدن، مسئله پایـان یـابد، با رضایت و خوشحالی از همدیگر جدا خواهند شد).
در کتابهای فقهی این مطالب و مسایل زناشوئی، فراوان آمده هست که طالبین بـه آن کتابها از قبیل وسایل الشّیعة: جواهرالکلام: بحار الأنوار: اصول کافی: تهذیب و استبصار و صدها کتاب دیگر درون باب النکاح، مراجعه نمایند.
و نیز درون باره روزهای ممنوع المقاربه (حیض، نفاس، احرام، روزهای ماه مبارک رمضان، ایلاء و بالأخرة ظهار) و مسائل بسیـار دیگر، مورد بحث قرارگرفته هست که بـه اطلاعات و بر رسی زیـاد نیـاز دارد و ما نیز درون این کتاب بـه بخش کوچکی از آن متعرّض خواهیم شد.

توبیخ تجرّد

خدای متعال با حکمت متعالیـه خود، سنگ بنای زیبائی جهان و نظام احسن و اکمل را درون وجود نر و ماده؛ بنا نـهاده، و ادامـه حیـات و زیربنای زندگی را درون وجود آفریده‌های مُوَلّد و تولید کننده استوار ساخته و برقرار نموده است.
هیچ موجود رشد کننده و ذیحیـات پیدا نمـی‌شود مگر اینکه از زوج و جفت یـا بـه عبارت دیگر از پدر و مادر بـه وجود آمده‌اند؛ چنان کـه در قرآن کریم نیز بـه این معنا تصریح نموده و مـی‌فرماید: «منزّه استی کـه تمام زوجها را آفرید، از آنچه کـه زمـین مـی‌رویـاند، و از خودشان و از آنچه نمـی‌دانند». «۱» با جمله «و ممّا لایعلمون» مـی‌فهماند کـه زوجها و جفتهای زیـادی هست کـه هنوز دانش بشری بـه حیطه کشف فورمول وجودی آنـها، راه پیدا نکرده و از وجود آنـها اطلاع ندارد و از کشف آنـها عاجزمانده هست پس هرموجود زندهای از نباتات و سبزیجات و حیوانات گرفته که تا انسان صاحب عقل و خرد، حتما از جفت و یـا نر و ماده بـه وجود آید درست هست موجودات تک یـاختهای و تک سلولی نیز یـافت مـی‌شود اما کم و ناچیز!.
برای روشن شدن مطلب فوق بـه فصل آیـات کـه قبلًا از نظر مبارکتان گذشت مراجعه نمایید.
از محتوای گفتار پیشین نیز متوجه شدیم کـه انسان به منظور اطفای آتش غریزه خود، نیـاز شدید بـه همسر و تشکیل خانواده دارد!.
فرد مجرد یعنی مرغ بی آشیـانـه!، از حکمتهای محیّر العقول خداوند آفرینش نر و ماده و ایجاد محبت و عشق درون مـیان آنـها و تشکیل خانواده است؛ که تا قانون ازدواج و تشکیل خانواده، درون بارهی و یـا جامعهای اجرا نشود؛ نر و ماده و و پسر مرد وزن؛ همـه ویلان و سرگردان و در جایی بند نمـی‌شوند؛ نـه آرامش روحی دارند و نـه آرامش و سکون جسمـی؛ خداوند درون جاهای متعدد قرآن مجیدش بـه اهمـیت این مطلب اشاره فرموده هست که همسران شما مایـه آرامش شماهستند نـه تنـها زیستن و ویلان بودن!. «۱»
البته حتما در انتخاب همسر و با چهی مـی‌خواهد پیوند زناشوئی ببندد و مال و اولاد خویش را درون آینده بـه دست کهِ بسپارد وو .. دقت کامل نماید کـه ندامت و پشیمانی درون پی نداشته باشد.
۱- محمد الأصم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام روایت کرده است: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
رذّال موتاکم العزّاب. پست‌ترین مردگان شما عزبها (مجرّدها) هستند. «۲»
۲- محمد بن علی بن حسین گفت: روی أن رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قال: أکثر أهل النّار العزّاب. روایت شده هست رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: بیشتر اهل آتش مجرّدها هستند. «۳»
۳ شرار موتاکم العزّاب. بدترین مردگانتان مجردها هستند. «۴»
۴- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه مردی کـه نامش عکاف هست فرمود: ألک زوجة؟ قال: لا یـا رسول اللَّه قال: ألک جاریة؟ قال: لا یـا رسول اللَّه قال: أفأنت موسر؟ قال: نعم قال: تزوّج وإلّا فأنت من المذنبین.
آیـا زن داری؟؛
گفت: نـه‌ای رسول خدا؛
کنیز (برده) داری؟؛
نـه‌ای رسول خدا؛
آیـا ثروت (و امکان ازدواج) داری؟؛
بلی ای رسول خدا؛
(برو) ازدواج کن وگرنـه تو از گناهکارانی «۱»
۵- درون روایت دیگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من رهبان النصاری. ازدواج کن و گرنـه تو از راهبان نصارا هستی. «۲»
۶- درون روایت دیگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من إخوان الشیـاطین وگرنـه از برادران شیطانـها هستی. «۳»
۷- و فرمود: شرارکم عزّابکم والعزّاب إخوان الشیـاطین شرورترین شما مجردهایتانند و مجردها برادران شیطانند. «۴»
و فرمود: خیـار امّتی المتأهّلون و شرار امّتی العزّاب بهتربن امت من متأهلها و بدترین امتم مجردهاهستند. «۵»
ابن فضال، از امام صادق، از پدرش از پدران بزرگوارش علیـهم السلام از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
شرار امتی عزّابها. بدترین امت من عزبهای آنـهاست. «۶»

نکوهش فرار از تزویج

در مقدرات الهی به منظور هر جنبندهای و جانداری: رزقی: تعیین گردیده هست و از آسایشگاه‌ها و محل زندگی آنـها، اطلاع کامل دارد و هیچ موجودی از نظر قدرت او پنـهان نیست، «۱» بعد رزق هرکسی درون هرجا باشد بـه او مـی‌رسد و سوخت و سوزی ندارد؛ با توجه بـه مطلب فوق آنان کـه از ترس نداری، تن بـه ازدواج نمـی‌دهند: یـا توکلشان بـه خدا کم و یـا اساساً باور ندارند کـه خدا روزی رسان هست و یـا بـه مفهوم زندگی و فراز و نشیب آن، پی نبرده‌اند.
۱- حریز: از ولید بن صبیح: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من ترک التزویج مخافة العیلة فقد أساء بالله الظنّ. هرترک ازدواج کند بـه خاطر ترس از عیـال باری و فقر و نداری، بـه یقین برخدابد گمان است! (زیرا خداوند کفیل روزی زن و فرزنداست). «۲»
۲- محمد بن جعفر، از پدرش، از پدرانش علیـهم السلام گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من ترک التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنّه با اللَّه عزّ و جلّ إن اللَّه عزوجل یقول: (ان یکونوا فقراء یغنـهم اللَّه من فضله). هربه خاطر ترس از نداری، ترک تزویج کند، گمان بد بـه خدای عزّ و جلّ، درون حالی کـه خدای عزّ و جلّ (در قرآن) مـی‌فرماید: «اگر (ازدواج کنندگان) فقیر باشند، خداوند آنـها را از فضل و کرم خود بی نیـاز مـی‌سازد». «۳»
۳- أبی بصیر: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: أتی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم شاب من الأنصار فشکا إلیـه الحاجة، فقال له: تزوّج، فقال الشاب: انّی لأستحیی أن أعود إلی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم، فلحقه رجل من الأنصار فقال: انّ لی بنتاً وسیمة، فزوّجها إیّاه، قال: فوسّع اللَّه علیـه، فأتی الشاب النبی علیـه السلام فأخبره، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: یـا معشر الشباب علیکم بالباه. جوانی از انصار پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد از نیـاز مندی (و نداری خود) بـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم شکایت کرد فرمود: ازدواج کن!، جوان گفت من حیـا مـی‌کنم دوباره پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم برگردم، مردی از انصار خود را بـه او رساند و گفت: من ی (رسیده) و زیبا دارم (مـی‌خواهی او را بـه تو تزویج کنم؟! آری) بعد به او تزویج نمود و خداوند بـه او وسعت داد (و زندگیـاش بالا گرفت) جوان جریـان را بـه اطلاع رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم رسانید حضرت فرمود: ای گروه جوانان بر شما باد لذّت نفس (و ازدواج). «۱»
۴- إسحاق بن عمار گفت: قلت لأبی عبد اللَّه علیـه السلام الحدیث الذی یروونـه (یرویـه) الناس حقّ انّ رجلا أتی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم فشکی إلیـه الحاجة فأمره بالتزویج ففعل، ثم أتاه فشکی إلیـه الحاجة فأمره بالتزویج حتی أمره ثلاث مرات؟ فقال أبو عبد اللَّه علیـه السلام: هو حقّ، ثم قال: الرّزق مع النساء والعیـال. بـه ابی عبداللَّه علیـه السلام گفتم: حدیثی کـه مردم آن را روایت مـی‌کنند حقّ هست که مردی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و از احتیـاجش شکایت نمود و حضرت سه بار او را امر بـه ازدواج نمود؟! فرمود: (بلی) حق هست سپس فرمود: (وسعت) رزق با زنان و عیـال است. «۲»
۵- عاصم بن حمـید گفت: نزد أبی عبد اللَّه علیـه السلام بودم فأتاه رجل فشکی إلیـه الحاجة فأمره بالتزویج، قال: فاشتدّت بـه الحاجة فأتی أبا عبد اللَّه علیـه السلام فسأله عن حاله فقال له:
اشتدّت بی الحاجة فقال: ففارق، ثم أتاه فسأله عن حاله؟ فقال: أثریت وحسن حالی، فقال أبو عبد اللَّه علیـه السلام: إنی أمرتک بأمرین أمر اللَّه بهما، قال اللَّه عزوجل (وانکحوا الایـامـی منکم- إلی قوله- والله واسع علیم) و قال: (ان یتفرّقا یغن الله کلًّا من سعته). مردی پیش او آمد و از نیـازمندی اش شکایت نمود، حضرت او را امر بـه ازدواج کرد (رفت و ازدواج نمود و ضع زندگی اش بدتر شد) دوباره آمد و از شدت فقر شکایت نمود، حضرت از حالش پرسید؟ گفت: حالم وخیمتر شده است، فرمود از زنت جدا شو!، رفت و جدا شد (بعد از مدتی برگشت) امام حالش را پرسید؟ گفت دارا شدهام و حالم خوب است، ابو عبداللَّه علیـه السلام فرمود من هردو دستور را از امر خدا بـه تو گفتم، آنجا کـه فرمود: بـه بیوه‌ها زن دهید که تا خداوند وسعت دهنده و عالم است، و فرمود: «اگر از هم جدا شدند خداوند همـه را بی نیـاز مـی‌سازد». «۳»
۶- سعید بن هبة اللَّه راوندی درون (الخرایج والجرایح) از امام حسین علیـه السلام انّ رجلا استشاره فی تزویج امرأة، فقال: لا أحبّ ذلک، وکانت کثیرة المال وکان الرجل أیضا مکثرا، فخالف الحسین علیـه السلام وتزوّج بها فلم یلبث الرجل حتی افتقر، فقال له الحسین علیـه السلام: قد أشرت علیک! الآن فخلّ سبیلها، فإنّ اللَّه یعوّضک خیراً منـها، ثم قال: علیک بفلانة، فتزوجها فما مضی سنة حتّی کثر ماله وولدت له ورأی منـها ما یحبّ. مردی با او درون باره ازدواج با زنی ثروتمند، م نمود، مرد خود نیز مال زیـاد داشت فرمود: من دوست ندارم، آن مرد با امام مخالفت نمود و با آن زن ازدواج کرد و در مدت کمـی بـه فقر و نداری افتاد، حضرت بـه او فرمود: من بـه تو اشاره کردم (ولی تو نپذیرفتی) حالا او را رها کن خداوند بهتر از او را بـه تو عوض مـی‌دهد، سپس فرمود: برتو باد فلان زن (آن شخص) با او ازدواج کرد یک سال نگذشت وضع مالیـاش خوب شد و بچه بـه دنیـا آورد و آنچه را کـه دوست داشت، بـه آن رسید!. «۱»

تشویق بـه ازدواج

در روایـات اسلامـی کمتر مطلبی پیدا مـی‌شود کـه مانند تشویق بـه ازدواج و تشکیل خانواده: سخن گفته و اهمـیت داده باشد: زیرا ازدواج زیر بنای زندگی و تحکیم جوامع بشری است: هر اجتماع و جامعهای فاقد این نعمت و اجرای فرامـین الهی درون این مورد باشد روی سعادت و خوشبختی را ندیده و مزه آن را نخواهد چشید:
اساساً بدون ازدواج، اجتماعی وجود ندارد کـه بتوان بـه آن متکی شد و یـا درون باره آن سخن گفت!.
قرآن مجید به منظور ازدواج کننده‌ها قاطعانـه وعده بی نیـازی را داده هست که درون فصل اول آیـات بیـان آن گذشت.
۱- از ابی جعفر علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: مابنی بناء فی الإسلام أحبّ الیّ من التّزویج. هیچ بنائی درون اسلام بنا نشده هست برای من دوست داشتنیتر از ازدواج باشد. «۲»
۲- امام باقر علیـه السلام فرمود: مابنی بناء فی الإسلام أحبّ الیـاللَّه عزّ و جلّ من التّزویج درون اسلام بنائی بنا نشده هست که بـه خدای عز و جل دوست داشتنیتراز ازدواج باشد. «۱»
۳- ابی عبداللَّه علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: «من تزوّج (فقد) أحرز نصف دینـه «۲»
(فلیتّق اللَّه فی النّصف الأخر «۳») الباقی هرازدواج کند نصف دینش را نگهداشته، بعد از خدا بترسد درون (حفظ) نصف باقی. «۴»
۴- قال الصّدوق: وقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: اتّخذوا الأهل فإنّه أرزق لکم رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: متأهّل شوید ازدواج روزی شما را بیشتر مـی‌کند «۵».
۵- درون کتاب (الخصال) د خود از علی علیـه السلام- درون حدیث الأربعمأة- فرمود تزوّجوا فإنّ التّزویج سنّة رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم، فانّه کان یقول: من کان یحبّ أن یتبع سنّتی فإنّ من سنّتی التّزویج، واطلبوا الولد، فإنّی مکاثر بکم الأمم غداً، وتوقّوا علی أولادکم من لبن البغی من النّساء والمجنونة فإن اللّبن یعدی. ازدواج کنید همانا ازدواج سنّت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم هست و مـی‌فرمود: هر دوست دارد بـه سنّت من تبعیت کند، از سنّت من ازدواج است، فرزند طلب نمایید من فردا بـه سبب شما بـه امّت‌های دیگر مباهات مـی‌کنم، و اولاد خود را از شیر زنان زناکار و دیوانـه نگهدارید، زیرا شیر اثر گذار است. «۶»
۶- محمد بن مسلم: از أبی عبداللَّه علیـه السلام گفت: امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: تزوّجوا فانّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قال: من أحبّ أن یتّبع سنّتی فإنّ من سنّتی التزویج. ازدواج کنید چون رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: هردوست دارد پیرو سنّت من شود، از سنّت من ازدواج است. «۱»
۷- محمد بن محمد (شیخ مفید درون (المقنعة) گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من أحبّ أن یلقی اللَّه طاهراً مطهراً فلیلقه بزوجة. هردوست دارد خدا را پاک و مطهّر ملاقات کند، او را بازوجة ملاقات نماید. «۲»
۸- وقال: قال النبی صلی الله علیـه و آله و سلم: رکعتان یصلّیـهما متزوّج أفضل من رجل عزب یقوم لیله ویصوم نـهاره. و باز فرمود: دو رکعت نماز متأهل بهتر هست از نماز مجرّد کـه شب که تا صبح قیـام کند و روزش را هم روزه بگیرد. «۳»
۹- ابن القداح از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: جاء رجل إلی أبی علیـه السلام فقال له: هل لک من زوجة؟ قال: لا، فقال أبی: ما احبّ أنّ لی الدّنیـا وما فیـها وانّی بتّ لیلةً ولیست لی زوجةٌ، ثمّ قال: الرکعتان یصلّیـهما رجل متزوج أفضل من رجل أعزب یقوم لیله ویصوم نـهاره. ثم أعطاه أبی سبعة دنانیر ثم قال: تزوّج بهذه. ثم قال أبی: قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: اتّخذوا الأهل فإنـه أرزق لکم امام صادق علیـه السلام فرمود: مردی پیش پدرم آمد، پدرم بـه او فرمود آیـا زن گرفتهای؟! گفت: نـه، پدرم فرمود: من دوست ندارم تمامـی دنیـا مال من شود، اما من یک شب بدون زن بخوابم! سپس فرمود: دو رکعت نماز زن دار بهتر هست از نماز مجرد کـه شب که تا بامداد قیـام و روزش را روزه بدارد؛ سپس پدرم هفت دینار بـه او داد و فرمود: (برو) با این (پول) ازدواج کن سپس پدرم گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
زن بگیرید زیرا این کار روزی را زیـاد مـی‌کند. «۴»
۱۰- و فرمود: رکعتان یصلیـهما المتزوج أفضل من سبعین رکعة یصلّیـها غیر متزوج. دو رکعت نماز متأهل از هفتاد رکعت غیر متأهل افضل است. «۵»
۱۱- امام صادق علیـه السلام فرمود: رکعتان یصلّیـهما المتزوّج أفضل من سبعین رکعة یصلّیـها عزب دو رکعت نمازی کـه متأهل بخواند بهتر از هفتاد رکعت مجرد است. «۱»
۱۲- درون روایت فریقین آمده رسول خدا فرمود: «النّکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی» ازدواج سنّت من هست هر از سنت من دوری جوید از من نیست. «۲»
۱۳- رسول خدا فرمود: یـا معشر الشّباب من استطاع منکم الباه فلیتزوّج فانّه أغضّ للبصر و أحصن للفرج و من لم یستطع فلیصم فانّ الصّوم له وجاءٌ» ای گروه جوانـها هرمـی‌تواند، ازدواج کند زیرا ازدواج پوشانانده چشم و نگهدارنده اندام است، اگر توان ازدواج نداشتید، روزه بگیرید چون روزه بازدارنده است. «۳»
۱۴- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من برکةالمرئة سرعة تزویجها. از برکت زن زود تزویج نمودن (و زود شوهر ) اوست. «۴»
۱۵- جمـیل بن دراج، گفت: أبو عبداللَّه (علیـه السلام) فرمود: ما تلذّذ النّاس فی الدنیـا والآخرة بلذة أکثر لهم من لذة النساء، وهو قول اللَّه عزوجل «زُیِّنَ للنّاس حب الشّهوات من النّساء و البنین» إلی آخر الآیة ثمّ قال: وإن أهل الجنّة ما یتلذّذون بشئ من الجنة أشـهی عندهم من النکاح لا طعام و لا . مردم لذت نبرده هست در دنیـا وآخرت کـه لذتش بیشتر از لذت زنان باشد، و آن هست (معنای) فرموده خدای عز و جل «برای مردم زینت داده شده هست دوست داشتن شـهوات از زنان و فرزندان» که تا آخر آیـه سپس فرمود: و همانا اهل بهشت لذتی نمـی‌برند درون بهشت کـه گواراتر باشد نزد آنـها از نکاح، نـه خوردنی و نـه آشامـیدنی (یعنی هیچ یک از اینـها مانند نکاح لذت بخش تر نخواهد بود). «۵»
۱۶- راوندی: د خود از موسی بن جعفر، از پدرانش علیـهم السلام از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
ما من شابّ تزوّج فی حداثة سنّه إلّا عجّ شیطانـه یـا ویله یـا ویله عصم منّی ثلثی دینـه، فلیتّق اللَّه العبد فی الثّلث الباقی. نیست جوانی کـه در نوجوانی ازدواج نماید مگر اینکه شیطانش فریـاد زند وای بر او وای بر او از (شر) من دو سوم دینش را حفظ نمود بعد بنده درون یک سوم باقیمانده از خدا بترسد. «۱»
۱۷- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: الدّنیـا متاع و خیر متاعها الزّوجة الصالحة. دنیـا متاع هست و بهترین متاعش زن صالحه است. «۲»
۱۸- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: زوّجوا أیـاماکم فان اللَّه یحسن لهم فی أخلاقهم ویوسع لهم فی أرازقهم ویزیدهم فی مروّاتهم. بی زنـهایتان را زن دهید زیرا خداوند آنـها را درون اخلاقشان، زیبا نماید و در روزی هایشان وسعت دهد و مروّتشان را زیـاد نماید. «۳»

نـهی از ترک ازدواج

بعضی از زنـها و مردها، بـه گمان تقرب جستن بـه خدا و به خاطر فراغت خاطر و ...
از ازدواج صرف نظر کرده ترک تزویج مـی‌نمایند!، غافل از اینکه این عمل بر خلاف رضای خدا و خواسته اسلام و مبارزه با طبیعت است، زیرا خدائی کـه «نر و ماده» را آفریده، به منظور آنـها لازم کرده هست که غریزه خود را خاموش نمایند ولی نـه از راه نامشروع بلکه آن گونـه کـه خداوند دستور داده است، بعد رهبانیت مخصوصاًترک تزویج به منظور زن و مرد، اگر بتواند خود را از حرام نگهدارد، مکروه و در غیر این صورت حرام قطعی مـی‌باشد!. بـه روایـات ذیل دقت نمائید.
۱- رساله محکم و متشابه از تفسیرالنعمانی: از علی علیـه السلام نقل مـی‌نماید فرمود:
جماعتی از اصحاب، زنـها و خوردن روز و خوابیدن شبها را بر خود حرام نمودند، ام سلمة این جریـان را بـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم خبرداد، حضرت بـه سوی آن اصحاب رفت و فرمود: انّی آتی النّساء و آکل بالنّهار و أنام باللّیل فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی و أنزل اللَّه تعالی: «لا تحرّموا طیّبات ما أحلّ اللّه لکم و لا تعتدواانّه لا یحبّ المعتدین* و کلوا ممّا رزقکم اللّه حلالًا طیّباً و اتّقواللّه الّذی أنتم بـه مؤمنون» فقالوایـا رسول اللَّه انّا حلفنا علی ذالک فأنزل اللّه: «لایؤاخذکم اللّه باللّغو فی أیمانکم» الی قوله «ذالک کفّارة أیمانکم اذا حلفتم واحفظوا أیمانکم» من با زنـها مباشرت دارم و روزها مـی‌خورم و شبها مـی‌خوابم بعد هراز سنّت من دوری جوید، از من نیست و خدای عزّوجلّ (این آیـات را) نازل نمود: «ایـانی کـه ایمان آوردهاید چیزهای پاکیزه را کـه خداوند به منظور شما حلال کرده است، حرام نکنید؛ و از حد تجاوز ننمایید زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمـی‌دارد» و از نعمتهای حلال و پاکیزهای کـه خداوند بـه شماروزی داده است، بخورید و (از مخالفت) خداوندی کـه به او ایمان آوردهاید، بپرهیزید، گفتند: ای رسول خدا ما به منظور این کار قسم خوردهایم! بعد خداوند نازل نمود: «خداوند شما را بـه خاطر سوگندهای بیـهوده (و خلاف سنّت الهی) مؤاخذه نمـی‌نماید؛ (تا فرمود:) این هست کفاره سوگندهایتان اگر قسم خوردهاید و سوگندهای خود را حفظ نمایید» (تا آخر آیـه). «۱»
۲- ابی یعفور از امام صادق علیـه السلام فرمود: نـهی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم النّساء أن یتبتّلن و یعطّلن أنفسهنّ من الأزواج. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نـهی نمود زنـها را کـه خود را منقطع نمایند و از ازدواج معطل نمایند!. «۲»
۳- زنی بـه امام صادق علیـه السلام وارد شد و گفت: أصلحک اللَّه انّی امرأة متبتّلة فقال، ماالتّبتّل عندک؟! قالت لاأتزوّج! قال: و لِمَ؟ قالت: ألتمس بذلک الفضل فقال: انصرفی، فلوکان ذلک فضلًا لکانت «فاطمة» أحقّ بـه منک انّهأحدیسبقها الی الفضل. خدا تورا اصلاح نماید من زنی «متبتّله» هستم! فرمود: پیش تو (منظور از) تبتّل چیست؟
گفت: (یعنی) ازدواج نمـی‌نمایم! فرمود: چرا؟ گفت: با این کار فضیلت (و شرافت) مـی‌جویم! فرمود: منصرف شو، اگر این کار فضیلت داشت «فاطمـه» از تو پیش قدم مـی‌شد زیرای از فاطمـه برایب فضیلت، سبقت نمـی‌کند (و پیشی نمـی‌گیرد). «۳»
۴- دعائم الإسلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم انّه نـهی عن التّبتّل و نـهی النّساء أن یتبتّلن و یقطعن أنفسهنّ من الأزواج. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم از محروم ساختن خود و زنـها را از انقطاع از ازدواج، نـهی نموده است. «۱»

راهنمائی ناتوانان از ازدواج

در جوامع بشری، خیلیـها هستند کـه با این وضع تورّم و چشم و هم چشمـیها و خودنمائیـها و نبود کار و مسکن وو ...، بـه ازدواج تن درون نمـی‌دهند و یـا قدرت آن را ندارند، کار بـه جائی رسیده هست که زندگی مجردی را بـه این گونـه ازدواجها ترجیح مـی‌دهند و غرایز خود را از بازار آزاد، اشباع مـی‌کنند و یـا مـی‌سوزند و مـی‌سازند؛ حالا اگری دارای ایمان و دین قوی باشد، آیـا به منظور رفع این مشکل درون صورت امکان، با «ازدواج موقت» خود را آرام کند یـا راه دیگری نیز به منظور مـهار خود وجود دارد؟!، بـه راهنمائی‌ها و صلاح دید روایـات ذیل دقت نمایید.
۱- مردی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلمعندی طول فانْکح النّساء فالَیْکَ أشکوا العزوبة فقال: وَفّرْ شعرجسدک و أدِمِ الصّیـام، ففعل فذهب مابه من الشّبق من امکان ازدواج ندارم و (از ناراحتیـهای تجرد نیز) برایت شکایت مـی‌کنم فرمود: اندام ( ا) ت را پرپشت نما (و نتراش) و روزه را ادامـه ده، بعد این کار را کرد، که تا (آتش) غریزه اش خاموش شد. «۲»
۲- اسماعیل بن زیـاد از ابی زیـاد از امام صادق از علی علیـهما السلام فرمود: ما (أ) کثر شعر رجل قطّ الّا قلّت ه بـه یقین موی مردی زیـاد نگشت مگر اینکه ش کم شد. «۳» ۳- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون بارهی کـه قدرت ازدواج ندارد فرمود: ... و من لم یستطع فلیصم فانّ الصّوم له وجاءٌ» .. اگر توان ازدواج نداشتید، روزه بگیرید چون روزه بازدارنده است. «۱» بـه فصل بعدی نیز توجه نمایید.

واسطه گری مـیان دو جوان

انسان درون دوران زندگی اش، با فیصله و آشتی برقرار نمودن مـیان دو یـا چند نفر سر و کار دارد یعنی این اقدام با زندگی آدمـیان عجین شده است، اگر درکارهای خداپسندانـه سعی و کوشش نماید، درون دنیـا محبوب خدا و خلق خواهد شد و در آخرت مستحق پاداش و اجر مـهمـی خواهد گردید؛ بعد اگری درون مـیان خانواده‌ها رفت و آمد نماید و سعی و کوشش بخرج دهد کـه امر ازدواج دو جوان سر بگیرد و بهم برسند، خداوند او را درون روز قیـامت درون پناه خود گرفته و امنیت خواهد بخشید.
۱- امام صادق از امـیرمؤمنان علیـهما السلام «أفضل الشّفاعات ان تشفع بین اثنین فی نکاح حتی یجمع اللَّه بینـهما» بهترین واسطه گریـها، واسطه بودن درون ازدواج دو نفراست که تا خداوند مـیان آنـها را جمع نماید. «۲»
۲- امام کاظم علیـه السلام فرمود: «ثلاثة یستظلّون بظلّ عرش اللَّه یوم القیـامة یوم لاظلّ الا ظلّه، رجل زوّج أخاه المسلم، أو أخدمـه، أو کتم له سرّاً» سه نفر روز قیـامت درون زیر سایـه عرش خدا قرار مـی‌گیرند روزی کـه سایـهای غیر از آن نخواهد بود، ۱- مردی کـه برادر مسلمانش را (زن دهد و) تزویج نماید، ۲- یـا او را بـه خدمتی وادارد (یـاخدمتکار دهد کـه کارهای او را انجام دهد)، ۳- یـا سرّ او را پنـهان نماید. «۳»
۳- سماعة بن مـهران از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: أربعة ینظر اللَّه الیـهم یوم القیـامة من أقال نادماً أو أغاث لهفاناً أو أعتق نسمة أو زوّج عزباً چهار نفرند خداوند درون روز قیـامت (به آنـهابا رحمت) نظر نماید، هرنادمـی را برگرداند (کسی کـه در معامله یـا دربارهٔ چیزی پشیمان شود آن را بعد دهد)، یـا بـه فریـاد گرفتاری برسد، یـاای را آزاد نماید، یـا مجردی را زن دهد (و واسطه سرگرفتن ازدواج او شود). «۱»
۴- امام صادق فرمود: من زوّج أعزب کان ممّن ینظر اللَّه عزّ و جلّ الیـه یوم القیـامة. هرمجردی را زن دهد ازانی مـی‌شود کـه خدای عز و جل درون قیـامت بـه او نظر (رحمت) نماید. «۲» ۵- درون روایت عبداللَّه بن سلیمان نوفلی آمده هست در حدیث طولانی امام صادق علیـه السلام بـه عبداللَّه نجاشی نوشت، حدیث کرد مرا پدرم از پدرانش علیـهم السلام از علی علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: و من زوّج أخاه المؤمن امرئة یأنس بها و تشدّعضدها و یستریح بها، زوّجه اللَّه من الحورالعین و آنسه بمن أحبّه من الصّدّیقین من أهل بیت نبیّه صلی الله علیـه و آله و سلم و اخوانـه و آنسهم به. و هربه برادر مؤمنش زن دهد کـه با او انس گیرد و بازوانش را محکم نماید (در شداید یـاور او شود) و با او آرام گیرد، خداوند از حورعین او را تزویج نماید و با راستان از اهلبیت پیغمبر و برادرانش، او را مأنوس نماید و آنـها را هم با او مأنوس کند. «۳»
۶- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: «من عمل فی تزویج بین مؤمنین حتی یجمع بینـهما زوّجه اللَّه عزوجل ألف امرئة من الحور العین کلّ امرأة فی قصر من درّ و یـاقوت، و کان له بکل خطوة خطاها او بکل کلمة تکلّم بها فی ذلک عمل سنة قام لیلها و صام نـهارها و من عمل فی فرقة بین امرأة و زوجها کان علیـه غضب اللَّه و لعنته فی الدنیـا و الاخرة و کان حقّاً علی اللَّه ان یرضخه بألف صخرة من نار و من مشی فی فساد ما بینـهما و لم یفرّق کان فی سخط اللَّه عزوجل و لعنته فی الدنیـا و الاخرة و حرّم علیـه النظر الی وجهه» هر درون تزویج مـیان مؤمنان کاری کند که تا آنـها را بهم برساند، خدای عز و جلّ بـه او هزار نفر از زنان حورعین تزویج نماید، هر زنی درون قصری از درّ و یـاقوت باشد، و به هر گامـی کـه در این راه برداشته، یـا حرفی کـه زده است، ثواب یک سال عبادت کـه روزهایش روزه و شب‌هایش عبادت کرده باشد را، مـی‌دهد؛ وهرسعی کند مـیان زن و شوهرش جدائی بیفکند، غضب خدا و لعنتش درون دنیـا و آخرت بر او خواهد بود، و شایسته هست خداوند او را با هزار سنگ آتشین سنگ باران نماید (و بکوبد)، و هردر بهم زدن مـیان آنـها، قدمـی بردارد امّا موفق نشود کـه آنـها را جدا کند، درون غضب خدای عزّ و جلّ و لعنت او درون دنیـا و آخرت بوده و بر او دیدن وجه خدا را، حرام خواهد نمود. «۱»
۷- رسول خدا فرمود: من عمل فی تزویج حلال حتی یجمع اللَّه بینـهما زوّجه اللَّه من الحور العین، وکان له بکل خطوة خطاها وکلمة تکلّم بها عبادة سنة. هردر تزویج حلال کار کند که تا مـیان آنـها را جمع نماید (و بهم رساند) خداوند از حوریـان ممتاز، به منظور او تزویج و به هر قدمـی (دراصلاح این کار) برداشته و به هرکلمـهای زده، عبادت یک سال مـی‌نویسد. «۲»
۸- از علی علیـه السلام فرمود: ... وأفضل الشفاعات أن یشفع بین اثنین فی نکاح حتی یجمع شملهما. و بهترین مـیانجیگری آن هست که به منظور ازدواج (مـیان دو نفر) وساطت نماید که تا آنـها را بهم رساند. «۳»

سه چیز بی حساب

در تشکیلات خداوندی، همـه چیز حساب و کتابی دارد و محاکمـه‌ای!، بعد انسان حتما خود را به منظور پاسخ گوئی بـه سؤالات مأمورین الهی آماده ساخته و بگونـه‌ای خود را از دست بازجویـان روز قیـامت برهاند اما درون این مـیان درون باره سه چیز بازجویی نخواهد شد!.
۱- علی بن رئاب از حلبی، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: ثلاثة أشیـاء لا یحاسب (اللَّه علیـها) علیـهنّ المؤمن: طعام یأکله، وثوب یلبسه، وزوجة صالحة تعاونـه ویحصن بها فرجه. سه چیز به منظور مؤمن محاسبه نخواهد شد،
۱- طعامـی کـه مـی‌خورد؛
۲- لباسی کـه مـی‌پوشد؛
۳- همسر صالحه‌ای کـه یـاور او باشد و ناموس او را پاسداری نماید و خود را از شـهوات نفسانی مـهار کند، (زیرا این‌ها ضروریـات زندگی هست که خداوند متکفّل آنـهاست). «۱»

آرامش مؤمن

در زندگی دنیـای مادی ما، به منظور فرد فرد انسان‌ها آرامش و راحتی فکر، از آرزوهای مـهم و شرط اصلی آن هست زیرا درون غیر این صورت: زندگی برایش معنا و مفهومـی نخواهد داشت،! از جمله آرامش بخش‌ها سه چیز است.
۱- سعید (شعیب) بن جناح: از مطر مولی معن: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: ثلاثة للمؤمن فیـها راحة: دار واسعة تواری عورته وسوء حاله من الناس، وامرأة صالحة تعینـه علی أمر الدنیـا والآخرة، وابنة یخرجها إما بموت أو بتزویج. سه چیز مایـه آرامش مؤمن است،
۱- خانـه وسیع کـه آبروی خود و بدی حالش را از مردم بپوشاند؛
۲- و همسر صالحه کـه کمک او باشد درون کارهای دنیـا و آخرتش؛
۳- ی کـه از خانـه بیرون فرستد یـا با مرگ و یـا با عروسی (که آبروی خود را نگه داشته و از غم او بیـاساید). «۲»
۲- حسن (بن حسن)، ازمادرش فاطمة امام حسین از پدرش حسین بن علی، از پدرش علی بن أبی طالب علیـهم السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من اعطی أربع خصال فقد اعطی خیر الدنیـا والاخرة وفاز بحظه منـهما: ورعٌ یعصمـه عن محارم اللَّه، و حسن خلق یعیش بـه فی الناس، وحلم یدفع بـه جهل الجاهل، و زوجة صالحة تعینـه علی أمر الدنیـا والاخرة بـه هرچهار خصلت داده شده، همانا خیر دنیـا و آخرت بـه او داده شده و در هردو آن بـه حق خود رسیده است،
الف- خویشتن داری کـه او را از حرام‌های خدا نگهدارد؛
ب- اخلاق نیکو کـه با آن با مردم زندگی نماید؛
ج- حلمـی کـه با آن جهالت نادانان را (از خود) دور سازد؛
د- همسر شایسته‌ای کـه به کار دنیـا و آخرت او کمک نماید. «۱»
۳- حسین بن علوان، از امام صادق، از پدرانش علیـهم السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: حسن البشر نصف العقل، والتقدیر نصف المعیشة، والمرأة الصالحة أحد الکاسبین خوشروئی نصف عقل و اندازه‌گیری نصف معیشت و زن صالحه یکی ازب کنندگان (یعنی وجودش سبب جلب روزی وبرکت زندگی) است. «۲»
۴- درون کتاب دعوات راوندی: از ربیعة بن کعب گفت: شنیدم پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌فرمود من اعطی خمساً لم یکن له عذر فی ترک عمل الاخرة: زوجة صالحة تعینـه علی أمر دنیـاه وآخرته، وبنون أبرار، ومعیشة فی بلده، وحسن خلق یداری بـه الناس، وحب أهل بیتی. بـه هرکسی پنج چیز داده شود، دیگر به منظور ترک عمل آخرت عذری برایش باقی نمـی‌ماند؛ ۱- همسر شایسته‌ای کـه او را به منظور کارهای دنیـا و آخرت، یـاری رساند؛
۲- وفرزندان نیکوکار؛
۳- و (وسیلهب) معیشت او درون شـهرش باشد؛
۴- و اخلاق نیکو کـه با آن با مردم مدارا داشته باشد؛
۵- و دوست داری اهل بیت من علیـهم السلام. «۳»

ازدواج با چهانی

اشاره

زمانی کـه شخصی تصمـیم گرفت به منظور خودش همسری اختیـار نماید، چه یـا پسر و چه مرد و چه زن، حتما خیلی هشیـار باشد و بداند کـه تا پایـان عمر مـی‌خواهد با کهِ زندگی کند و مادر یـا پدر بچه‌هایش: کهِ خواهد بود و با کدام خانواده افت و خیز خواهد کرد چون یکی از مشکلات مـهم و قابل توجه زندگی، انتخاب همسر و همسرّ شایسته و لایق، و مادر و یـا پدر بچه هاست، حتما بداند کـه یک نسل را که تا ابد الدّهر، مـی‌خواهد روی چه بنیـان پی ریزی و بالای چه فونداسیون، بنا نماید، بعد هیچ وقت اسیر هوا و هوس و غرایز زود گذر و سپری شونده نباشد! زیرا نسل ادامـه مـی‌یـابد و ماندگار هست و پایـان ناپذیر.
و مـی‌دانیم کـه اصالت و نجابت درون انتخاب همسر، حرف اول را مـی‌زند و شرط اول زندگی و تشکیل خانواده است، بعد در انتخاب شریک زندگی، شتاب زده نشوید که تا دچار اشتباه شوید، درون این باره بـه روایـات ذیل دقت نمایید
۱- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم چه فرمود؟!
۱- درکتاب‌های شیعه و سنّی از رسول خدا صلی الله علیـه و آله روایت شده است، النّاس معادن کمعادن الذّهب والفضّة، خیـارهم فی الجاهلیّة خیـارهم فی الإسلام، اذا فقهوا «۱» (اذا تفقهوا «۲») النّاس معادن کمعادن الذّهب والفضّة، من کان له أصل فی الجاهلیة فله أصل فی الإسلام «۳» النّاس معادن، فی الخیر و الشّرّ، خیـارهم فی الجاهلیة، خیـارهم فی الإسلام اذافقهوا. فرمود: مردم معدنـهائی همانند معادن زر و سیم، هستند خوبان آنـها درون جاهلیت، خوبانند درون اسلام اگر بفهمند و هشیـار باشند، و هر درون جاهلیت أصالت داشت، درون اسلام نیز اصیل است؛ و همچنین درون خیر و شر (خوبی و بدی)، مانند معادن مختلف هستند. «۴»
این حدیث، علاوه بر اینکه، از احادیث علمـی مورد قبول شیعه و سنّی است، خیلی از مسائل و پیش آمدهای گوناگون زندگی را به منظور ما، معنا مـی‌کند، باز از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم روایت شده هست «اذاسمعتم بجبل زال عن مکانـه فصدّقوا وإذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصدقوا فإنّه یصیر إلی ما جبل علیـه»
«اگر شنیدید کوهی از جایش زایل (و برکنده) شده هست باور کنید، اما اگر شنیدید مردی (و آدمـی) از اخلاق (ونـهاد خود) دست برداشته‌است، باور نکنید!! زیرا او برنـهاد و طبیعت خود بر مـی‌گردد!!. «۱»
۲- ابی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: قام النبی صلی الله علیـه و آله و سلم خطیباً فقال: أیّها النّاس ایّاکم و خضراء الدّمن قیل: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم وما خضراء الدّمن؟ قال: المرأة الحسناء فی منبت السوء. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بلند شد و سخنرانی کرد و فرمود: ای مردم مبادا بـه خضراء دِمَنْ نزدیک شوید (و بـه سراغ آن روید) گفتند: ای رسول خدا خضراء دمن چیست؟! فرمود: زن زیبا درون رویشگاه (و خانواده) بد. «۲»
۳- محمد بن أبی طلحة: از امام صادق: از پدرانش علیـهم السلام از رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قال للناس: ایّاکم وخضراء الدمن، قیل: یـا رسول اللَّه وما خضراء الدمن؟ قال: المرأة الحسناء فی منبت السوء. بـه مردم فرمود: مبادا بـه خضراء دِمَنْ نزدیک شوید (و بـه سراغ آن روید) پرسیدند ای رسول خدا خضراء دمن چیست؟! فرمود: زن زیبا درون رویشگاه (و خانواده) بد (که طبعاً بـه اصل ونسبش مـی‌رود). «۳»

بهترین بانوان

در مـیان انسان‌هاانی هستند کـه دارای امتیـازات فراوان و از هم نوعان خود ممتاز و پرارزش و بهترینند، درون مقابل آنـها افرادی هم هستند کـه همـیشـه از قافله عقب و هیچ خیر و برکتی درون وجود آنـها پیدا نمـی‌شود و بدترینند.
در سؤال از بهترین زنان و بدترین آنـها، ممکن هست هرکسی نظری را اظهار و پاسخی فراخور برداشت و اطلاعات خود: ابراز دارد: حالا ببینیم روایـات درون این باره درون فصل بعدی (باب پرهیز از چهانی) و در فصل (بدترین زنان) چه مـی‌گوید!.
۱- جابر بن عبداللَّه گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بودیم فرمود: ألا أخبرکم بخیر نسائکم، الولود الودود السّتیرة العفیفة العزیزة فی أهلها الذّلیلة مع بعلها المتبرّجة مع زوجها الحصان مع غیره الّتی تسمع قوله و تطیعه فاذا خلا بها بذلت له ما أراد منـها و لم تبذل کتبذّل الرّجل. آیـابشما خبر دهم بهترین زنانتان را؟!، زاینده، دوست دارنده، باحجاب، پاک دامن، درون خانواده‌اش عزیزه، با شوهرش ذلیلة، با شوهر خود نما و دریده، با بیگانـه خود نگهدار، زنی کـه گفته شوهر را مـی‌شنود و اطاعت مـی‌نماید، هرگاه با شوهر خلوت کرد، هرچه دلبخواه اوست بـه او مـی‌بخشد، و مانند مردان با او رفتار نمـی‌کند (بلکه رفتارهای زنانـه و تحریک کننده انجام مـی‌دهد وو ..). «۱»
۲- س: از أبی عبداللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: أفضل نساء أمتی أصبحهن وجهاً وأقلهنّ مـهراً. بهترین زنان امت من، زیبارویـان و کم مـهران آنـها است. «۲»
۳- شیخ صدوق فرمود: وروی أن من برکة المرأة قلّة مـهرها، ومن شؤمـها کثرة مـهرها. و روایت شده هست از برکت زن کمـی مـهر و شومـی او درون زیـادی مـهر اوست. «۳»
۴- سلیمان جعفری: از أبی الحسن الرضا علیـه السلام گفت: امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: خیر نسائکم الخمس، قیل: وما الخمس؟ قال: الهیّنة اللّیّنة المؤاتیة الّتی إذا غضب زوجها لم تکتحل بغمض حتی یرضی، وإذا غاب عنـها زوجها حفظته فی غیبته فتلک عامل من عمّال اللَّه، و عامل اللَّه لا یخیب. بهترین زنان شما پنج (گروه) است، پرسیدند پنج (گروه) کدامند؟! فرمود: خوش رفتار و نرم خو و شوهر داری کـه اگر شوهرش عصبانی شد که تا راضی شدن شوهرش، سرمـه نکشد (و آرایش نکند) و زمانی کـه شوهرش از او غایب شود، (ناموس) او را محافظت نماید بعد همچون زنی کار گزاری از کارگزاران خداوند هست و کارگزار خدا هیچ وقت ضرر نمـی‌بیند (و مأیوس نمـی‌شود). «۱»
۵- فرمود: وجاء رجل إلی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فقال: انّ لی زوجة إذا دخلت تلقّتنی، وإذا خرجت شیّعتنی، وإذا رأتنی مـهموماً قالت لی: ما یـهمّک إن کنت تهتمّ لرزقک فقد تکفّل لک بـه غیرک، وإن کنت تهتم بأمر آخرتک فزادک اللَّه همّاً، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: إنّ اللَّه عمّالًا و هذه من عمّاله لها نصف أجر الشـهید. مردی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و گفت: من زنی دارم هروقت داخل (خانـه) مـی‌شوم بـه استقبالم مـی‌آید و اگر خارج شوم بدرقه‌ام مـی‌کند، و اگر مرا غمگین ببیند مـی‌گوید: اگر به منظور روزی ات نگرانی، آن را غیر تو (یعنی خدا) متکفل شده است، و اگر به منظور آخرتت فکر مـی‌کنی خداوند آن را زیـاد کند (و موفق باشی)،! رسول خدا فرمود: همانا به منظور خداوند عمّال هائی (در زمـین) هست این هم یکی از آن هاست و برای او نصف پاداش شـهید است. «۲»
۶- یعقوب احمر: از محمد بن مسلم: از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: أتی رجل رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم یستأمره فی النکاح، فقال: نعم انکح و علیک بذوات الدّین تربّت یداک، و قال: انما مثل المرأة الصّالحة مثل الغراب الأعصم الذی لا یکاد یقدر علیـه، قال: وما الغراب الأعصم؟
قال: الأبیض إحدی رجلیـه مردی بـه محضر رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد درون باره ازدواج از او اجازه مـی‌خواست، فرمود: بلی (حتماً) ازدواج کن، و به سراغ دین داران برو که تا دستانت نمناک شود (و خیر و برکت بینی)؛ فرمود: زن صالحة مانند غراب اعصم، سخت گیر مـی‌آید (و کمـیاب و کم پیداست!): پرسیدند غراب اعصم چگونـه است؟
فرمود: یک پایش سفیدباشد. «۳»
۷- جمـیل بن دراج: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: خیر نسائکم التی ان غضبت أو اغضبت قالت لزوجها: یدی فی یدک لا أکتحل بغمض حتی ترضی عنّی قال: وکان النبی صلی الله علیـه و آله و سلم یقول فی دعائه: اللّهم إنّی أعوذ بک من ولد یکون علیّ رباً ومن مال یکون علیّ ضیـاعاً، ومن زوجة تشیبنی قبل أوان مشیبی، ومن خلیل ماکر الحدیث. زنان خوب شما آن هست که اگر مردش از او ناراحت شود یـا او را عصبانی نماید، بـه او مـی‌گوید: دست من درون دست تو هست (و من دراختیـار توأم)، آرایش نمـی‌کنم که تا از من راضی شوی! و پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم درون دعایش مـی‌گفت: خدایـا من بـه تو پناه مـی‌برم از (شرّ) فرزندی کـه برای من بزرگی کند (و مایـه شرمندگی من شود)، و از مالی کـه سبب ضایع شدن من باشد، و از (شرّ) همسری کـه مرا زود هنگام پیرم کند، و از دوست حیله گر (که مرا با مکر و نیرنگ‌های خود بفریبد و ضایعم نماید، که تا آخر حدیث). «۱»
۸- ورّام بن أبی فراس درون کتابش گفت: امام علیـه السلام فرمود: ما اعطی أحد شیئاً خیراً من امرأة صالحة إذا رآها سرّته، وإذا أقسم علیـها أبرّته وإذا غاب عنـها حفظته (فی نفسها و ماله) بهی چیزی بهتر از زن صالحه، داده نشده هست که هر وقت او را ببیند شاد شود و اگر به منظور او (به خاطر چیزی قول دهد و) سوگند بخورد، بـه او وفا نماید، اگر از او غایب شود، نگهبان (ناموس و مال) او باشد. «۲»
۹- س از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: من سعادةالمرء الزّوجة الصّالحة. از خوش بختی مرد (داشتن) زن صالحه است. «۳»
۱۰- صفوان بن یحیی: از أبی الحسن علی بن موسی الرضا علیـهما السلام فرمود: ما أفاد عبد فائدة خیراً من زوجة صالحة إذا رآها سرّته وإذا غاب عنـها حفظته فی نفسها وماله. هیچ (در زندگی) فائده‌ای نبرده هست که بهتر از زن صالحه باشد، هر وقت او را ببیند شاد نماید: اگر از او غایب شود، نگهبان (ناموس و مال) او باشد. «۴»
۱۱- حنان بن سدیر: از پدرش: از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم إنّ من القسم المصلح للمرء المسلم أن تکون له امرأة إذا نظر إلیـها سرّته، وإن غاب عنـها حفظته، وإن أمرها أطاعته. رسول خدا فرمود: از قسمت (و نصیب) صالح به منظور مرد مسلمان آن هست که زنی داشته باشد، هروقت بـه او نگاه کند شاد شود، و اگر از او غایب گردد، حفظش نماید، و اگر بـه او امری کرد، از او اطاعت نماید. «۱»
۱۲- محمد بن مسلم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من برکة المرأة خفّة مؤنتها (وتیسیر ولدها) (وتیسر ولدها)، ومن شومـها شدة مؤنتها وتعسیر ولدها (ولادتها). از برکت زن سبک بودن مؤنة و آسان زائیدن اوست و شومـی اش زیـادی مخارج و سخت‌زائی اوست. «۲»
۱۳- امام صادق علیـه السلام فرمود: رسول خداصلی اللَّه علیـه وآله درون حدیثی کـه سؤال نمود چه چیزی به منظور زنان بهتر است، فاطمة علیـها السلام گفت:
خیر للنساء (ألا یرین الرجال ولا یراهن الرجال) فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: إنّها منّی. به منظور زنان بهتر آن هست (بهترین زنان آنست) کـه نـه آنـها مردان (نامحرم) را ببینند و نـه زنـها مردان نامحرم را، بعد رسول خدا فرمود: او (فاطمـه) از من است. «۳» درون فصل‌های بعدی روایـات مناسب این فصل مـی‌خوانید

تاج کرامت بر سر

درهرکاری از کارهای دنیـا، اگر خوشنودی و رضای خدا و خویشی و خویشاوندی، درون نظر گرفته شود، خداوند او را درون آن کار شیرین کام و کامـیاب گرداند و در زندگی هر دو جهان تاج عزّت و کرامت بر سرش نـهد و عمر خود را درون مـیان مردم آبرومندانـه بـه سر و سپری مـی‌کند چون خداوند همـیشـه بـه دوستان و خواهانش عزّت دهد و آبرو بخشد، مثلًا ی درون هم خونان خود وجود دارد اما کمـی از جمال ظاهری بی بهره است، با او به منظور رضای خدا و به احترام همخونی، ازدواج نماید، خداوند بـه یقین او را درون طول عمر رهایش نمـی‌سازد و باعزت و خوشبختی زندگی مـی‌کند.
۱- محمد بن علی بن حسین گفت: علی بن حسین سید العابدین علیـهما السلام فرمود: من تزوّج اللَّه و لصلة الرحم توّجه اللَّه بتاج الملک (والکرامة). هربه خاطر خدا و به احترام رَحِمْ (و خویشاوندی) ازدواج کند، خداوند با تاج ملک و کرامت او را تاجدار مـی‌نماید. «۱»

ازدواج با آن کـه دوست داری

زندگی باهمسر، یکی از ارکان دوران عمر بشر است، چنانچه دلبخواه و باب مـیلش نباشد، همـیشـه درون عذاب روحی و شکنجه جسم و جان، فرو خواهد رفت و عمر گرانمایـه خود را، دایم بانفرین ونفرت و تلخ کامـی و آرزوی مرگ، سپری خواهد نمود، بدینجهت هست که انسان نباید درون انتخاب همسر و همسرّ خود، تحت تأثیر زورگوئی دیگران (پدر، مادر، برادر، دوست آشنا وو ..، قرار گیرد و آینده خود را تباه سازد، زیرا کوچکترین اشتباه و غفلت درون این باره، آدمـی را مادام العمر بـه ندامت و پشیمانی گرفتار خواهد ساخت و باید که تا آخرعمر تاوان اشتباهش را بعد دهد؛ از این روست کـه بزرگان دین سفارش اکید دارند کـه انسان آن را کـه دوست دارد، ازدواج نماید و شریک زندگی خود قرار دهد؛
البته حساب م و مشاوره و از صاحبان عقل و خرد نظر خواهی و از تجربه دیگران استفاده نمودن، نـه تنـها بد نیست بلکه بهتر هم هست. بـه روایت ذیل توجه نمایید.
۱- ابن أبی یعفور، گوید: بـه امام صادق علیـه السلام گفتم: إنّی ارید أن أتزوّج امرأة وإنّ أبویّ أرادا غیرها قال: تزوج التی هویت ودع التی هوی أبواک. من مـی‌خواهم با زنی (که دوست دارم) ازدواج نمایم و پدر و مادرم دیگری را اراده نموده‌اند! فرمود: با زنی کـه دوست داری، ازدواج کن و آن را کـه والدینت دوست دارند، رها ساز!. «۲»

شتاب درون ازدواج با هم کفو

اگر مـیوه رسیده را بـه موقع نچینند، فاسد مـی‌شود و گلها را درون موقعش برندارند، پرپر مـی‌گردد و گندم را بـه موقع درو نکنند: از سنبل مـی‌ریزد و مـی‌پوسد و نابود مـی‌شود و ...
همچنین هست فرزندان رسیده و هنگام طراوت و شادابی ( یـا پسر)، اگر بـه موقع بـه خانـه بخت فرستاده نشوند، پرپر مـی‌شوند و فاسد از آب درون مـی‌آیند!، چنان کـه در جوامع مختلف، بـه روشنی مـی‌بینیم و مسئله ایست غیر قابل انکار؛ استفاده بردن و بهره مند شدن از هر چیزی، حتما به موقع باشد، وقتی کـه این گلهای زندگی بـه بلوغ رسیدند، حتماً و باید مسائل زیـادی را، درون نظر گرفت و در صدد حل آن بر آمد و بدون بهانـه جوئی و ایرادگیری و دعوای مادی و بازی باارقام، حل و فصل نمود، زیرا بی اعتنائی و کم توجهی بـه این مسائل، درون زمان نـه چندان دور، فاجعه ببار خواهد آورد مگر این همـه فساد و تباهی جوامع بشری از این مسیر ببار نیـامده است؟ مگر فرارها و فراری‌های بی شمار از خانـه و خانواده‌ها و تمرّد و عاق والدینی و نافرمانی‌های فراوان وو .. همـه و همـه ناشی ازاین، بی توجّهی‌ها نیست! و ده‌ها مگرها و آیـاهای دیگر.
۱- أحمد بن محمد بن عیسی: از بعض أصحابش: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته فی بیته. از خوشبختی مرد هست که ش درون خانـه او حیض نبیند (یعنی قبل از عادت بینی و پیش از چند دست شدن، بـه خانـه بخت فرستاده شود). «۱»
۲- محمد بن علی بن حسین گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من سعادة الرجل أن لا تحیض ابنته فی بیته. از سعادت مرد هست که او درخانـه اش حیض نبیند (وعادت نشود و زود هنگام راهی زندگی اش شود). «۲»
۳- بعضی از أصحاب ما (از ابی عبد اللَّه علیـه السلام) روایت کرده است: فرمود: انّ اللَّه عزّوجلّ لم یترک شیئا ممّا یحتاج إلیـه الّا وعلّمـه نبیّه صلی الله علیـه و آله و سلم، فکان من تعلیمـه إیّاه أنّه صعد المنبر ذات یوم فحمد اللَّه و أثنی علیـه، ثمّ قال أیّهاالنّاس انّ جبرئیل أتانی عن اللّطیف الخبیر فقال: إنّ الأبکار بمنزلة الثّمر علی الشّجر، إذا ادرک ثمارها فلم تجتن أفسدته الشمس، ونثرته الریـاح، وکذلک الأبکار إذا أدرکن ما تدرک النساء، فلیس لهنّ دواء إلا البعولة وإلّا لم یؤمن علیـهنّ الفساد لأنّهنّ بشر، قال: فقام إلیـه رجل فقال: یـا رسول اللَّه، فمن تزوّج؟ فقال: الأکفاء فقال (یـارسول اللَّه): و من الأکفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم أکفاء بعض، المؤمنون بعضهم أکفاء بعض. خدای عزّ وجلّ چیز مورد احتیـاجی فرو نگذاشته، مگر اینکه بـه پیغمبرش تعلیم نموده است، از آن جمله هست که (روزی) بالای منبر رفت و حمد و ثنای خدا را بجا آورد سپس فرمود: ای مردم جبرئیل از سوی خدا، پیش من آمد و گفت: همانا باکره‌ها مانند مـیوه (رسیده) بر درخت هست اگر (بموقع) چیده نشوند، آفتاب آن را فاسد مـی‌نماید و بادها آنـها را پراکنده مـی‌کند، این چنین هست باکره‌ها، وقتی درک د آنچه را کـه زنـها درک مـی‌کنند (و بـه بلوغ مـی‌رسند) به منظور آنـها دوائی غیر از شوهر نیست و گرنـه از فساد درون امان نیستند، زیرا آنـها بشرند؛ مردی بلند شد وگفت: ای رسول خدا با کهِ ازدواج کنند؟ فرمود: با هم کفوان (و همسنگان)، پرسید أکفاء کیـانند؟! دوبار فرمود: مؤمن‌ها با همدیگر هم کفوند. «۱»
۴- أبی حیون مولی الرضا از امام رضا علیـه السلام فرمود: نزل جبرئیل علی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم فقال یـا محمد، ربک یقرئک السلام ویقول: ان الأبکار من النساء بمنزلة الثمر علی الشجر، وذکر نحوه، وزاد: ثم لم ینزل حتی زوّج ضباعة بنت الزبیر بن عبد المطلب المقداد بن الأسود الکندی، ثم قال: أیـها الناس، انما زوّجتُ ابنة عمـی المقداد لیتّضع النکاح. جبرئیل بـه پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم نازل شد و گفت: ای محمد خدایت سلام مـی‌رساند ومـی فرماید:
هماناباکره‌ها بمنزله مـیوه بر درخت هست (ومانند روایت بالا را ذکر کرد و اضافه نمود، پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم از منبر پایین نیـامد) که تا ضباعة زبیر بن عبد المطلب را بـه مقداد بن اسود کندی تزویج نمود سپس فرمود: من عمویم را بـه مقداد تزویج کردم که تا (مرزهای غلط جاهلی) نکاح شکسته شود (زیرا ضباعة اشراف زاده بود و مقداد غلام سیـاه کـه از نظر فرهنگی آن روز و حتی امروز هم، با همدیگر قابل مقایسه نبودند). «۱»
۵- عبد الرحمن بن سیـابة: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ اللَّه خلق حواء من آدم فهمّة النساء الرّجال فحصّنوهنّ فی البیوت. خداوند حوّارا از آدم آفرید بعد همت زنـها مردانند و آنـها را درون خانـه‌ها نگه دارید (و مـهار نمائید که تا روی جامعه سالم را ببینید). «۲»
۶- واسطی: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ اللَّه خلق آدم من الماء والطین فهمّة ابن آدم فی الماء والطین، وخلق حواء من آدم فهمّة النساء فی الرجال فحصّنوهنّ فی البیوت. خداوند آدم را از آب و گل آفرید بعد همت آدم درون آب و گل است، و حوّارا از آدم آفرید بعد همت زنـها مردانند و آنـها را درون خانـه‌ها نگه دارید. «۳»
۷- ابن جمـهور: از پدرش گفت: امـیر مؤمنان علیـه السلام درون بعض سخنانش فرمود: انّ‌السباع همّها بطونـها، وإنّ النساء همّهنّ الرجال. همت درنده‌ها، شکم‌های آنـهاست و همت زنان مردانند. «۴»

معنای هم کفو بودن

از منظر عقل و دین، همطراز و هم کفو انسان،ی هست که دارای شخصیت معنوی و سلامت روح و روان و دین و دیـانت باشد، مال و منال و مقام‌های اعتباری و زیبائی و طنّازی و جاه و جلالت ظاهری، همگی زود گذر و مانند چرک دست، سریعاً از بین مـی‌رود، اما مقام آسمانی و خدا دادی هست که: جاوید و ابدی مـی‌ماند؛ رنگ و پوست و فقر و ثروت و عرب و عجمـی و شـهری و دهاتی بودن، معیـار انسانیت و شخصیت نیست، بلکه عیـار و معدل آدمـی، مـیزان تقوی و پرهیزکاری و تدیّن اوست. «۱»
پس هنگام ازدواج بـه هیچ کدام از این خصوصیت‌های اعتباری فریفته نباش، تنـها بـه مـیزان عقل و دین و تقوای طرف مقابل دقت نما، زیرا تقوا و پرهیزکاریست کـه در خلوت و آشکار و شب و روز و شـهر و روستا خلاصه درون زمـین و آسمان، انسان را از راه‌های انحرافی باز مـی‌دارد و از ارتکاب بـه اعمال زشت و غیر اخلاقی، مـهار مـی‌کند ترس از خدا و تقواست کـه در زندگی خیـالت را راحت مـی‌کند و از جهت همسرت آسوده خاطر مـی‌سازد، چون مـی‌دانی طرف مقابل، پا از جاده حق و حقیقت و عزّت و شرافت، بیرون نخواهد گذاشت و به همـه مشکلات و فراز و نشیب‌های زندگی ات، صبورانـه و عاشقانـه تحمل مـی‌کند و در کنارت، احساس آرامش و خوشبختی مـی‌نماید و بس؛ بعد وقتی همچون شخصیت و موجود شایسته‌ای را پیدا کردی، مانند پیغمبر الهی حضرت شعیب علیـه السلام و سایر بزرگان دین، خود پیش قدم باش و خودت از این پسر شایسته به منظور ت خواستگاری کن و فرصت را از دست مده، بـه دو فصل آتی دقت نمایید.
۱- أبی حمزة الثمالی- درون ضمن حدیثی- گفت: کنت عند أبی جعفر علیـه السلام فقال له رجل: إنّی خطبت إلی مولاک فلان بن أبی رافع ابنته فلانة فردّنی و رغب عنّی وازدرأنی لدمامتی و حاجتی و غربتی، فقال أبو جعفر علیـه السلام اذهب فأنت رسولی إلیـه، فقل له: یقول لک محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب: زوّج منجح بن ریـاح (رباح) مولای بنتک فلانة، ولا تردّه- إلی أن قال: ثمّ قال أبو جعفر علیـه السلام: انّ رجلًا کان من أهل الیمامة یقال له: جویبر، أتی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم منتجعاً للإسلام فأسلم و حسن اسلامـه، نزد ابی جعفر علیـه السلام بودم مردی بـه او گفت: من از دوستت (یـا غلام آزاد کرده ات) فلان بن ابی رافع، ش فلانـه را خواستگاری نمودم، مرا ردّ کرد و به خاطر قد کوتاه و نداری و غریبی، از من روی گردان شد و مرا دکّ نمود (و از من دوری جست)!؛ ابو جعفر علیـه السلام فرمود: برو تو قاصد منی از طرف من و به او بگو محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیـهم السلام» گفت: ت فلانـه را بـه غلام من منجح بن رباح، تزویج نما و ردّش نکن‌راوی گوید:) سپس ابو جعفر فرمود: مردی از اهل یمامة کـه به او جویبر مـی‌گفتند، پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و مسلمان شد و اسلامش نیکوگردید؛
و کان رجلًا قصیراً دمـیماً محتاجاً عاریـاً، و کان من قباح السّودان- إلی أن قال: و إنّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم نظر إلی جویبر ذات یوم برحمةٍ له و رقّةً علیـه فقال له: یـا جویبر لو تزوجت امرأة فعففت بها فرجک و أعانتک علی دنیـاک وآخرتک، فقال له جویبر: یـا رسول اللَّه بأبی أنت وأمّی، من یرغب فیّ فو اللَّه ما من حسب و لا نسب و لا مال و لا جمال، فأیّة امرأةٍ ترغب فیّ و مرد کوتاه قد و بد ریخت و محتاج و و از زشتان (درجه یک) سودان بود که تا فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم با نظر رحمت و دلسوزی بـه او نگریست و فرمود: ای جویبر چه مـی‌شود ازدواج کنی که تا به وسیله آن عفت خود را نگهداری و به دنیـا و آخرت تو کمک کند (و یـاری نماید)، جویبر گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم! پدر و مادرم فدای تو باد چهی بـه من رغبت مـی‌کند (و مـی‌دهد): بـه خدا قسم نـه حسبی دارم و نـه نسبی، نـه مالی دارم نـه جمالی، کدام زنی بـه من رغبت مـی‌نماید؛
فقال له رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: یـا جویبر انّ اللَّه قد وضع بالإسلام من کان فی الجاهلیة شریفاً، و شرّف بالإسلام من کان فی الجاهلیة وضیعاً، وأعزّ بالإسلام من کان فی الجاهلیة ذلیلًا، وأذهب بالإسلام ما کان من نخوة الجاهلیة وتفاخرها بعشایرها وباسق أنسابها، فالناس الیوم کلّهم أم وأسودهم وقرشیّهم وعربیّهم وعجمـیّهم من آدم، وانّ آدم خلقه اللَّه من طین، وانّ أحب النّاس إلی اللَّه أطوعهم له وأتقاهم، و ما أعلم یـا جویبر لأحد من المسلمـین علیک الیوم فضلًا إلّا لمن کان أتقی لِلّهِ منک و أطوع، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه او فرمود، ای جویبر خداوند بااسلامانی را کـه در جاهلیت شریف بودند، پایین آورد و با اسلام بـه آنـهائی کـه در جاهلیت پایین بودند شرف داد، و با اسلام عزیزان جاهلیت را ذلیل و ذلیلان جاهلیت را عزیز گردانید، و با اسلام نخوت (و خود خواهی) و افتخارات عشایری و نسبی جاهلیت را از مـیان برداشت، بعد همـه مردم امروز: سیـاه و سفیدشان و قرشی و عربی و عجمـی شان همگی از آدم اند، و آدم را از گِل آفرید و محبوب‌ترین مردم نزد خدا، فرمان برداران و پرهیز کاران آنـهاست، من نمـی‌دانم ای جویبر امروز به منظور احدی از مسلمانـها، بـه تو برتری داشته باشد مگرانی کـه از تو فرمان بردارتر و خود مـهار کننده‌تر باشد؛
ثمّ قال، انطلق یـا جویبر إلی زیـاد بن لُبید (انصاری) فانّه من أشرف بنی بیـاضة حسباً فیـهم، فقل له: انّی رسول رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم إلیک، و هو یقول لک زوّج جویبراً بنتک الدلفاء (الحدیث) وفیـه انـه زوّجه ایّاها بعد ما راجع النبی صلی الله علیـه و آله و سلم، فقال له: یـا زیـاد، جویبر مؤمن والمؤمن کفو المؤمنة، والمسلم کفو المسلمة، فزوّجه یـا زیـاد ولا ترغب عنـه. سپس فرمود:
ای جویبر برو بـه سوی زیـاد بن لبید کـه از اشرف اولاد بنی بیـاضة هست از حیث حسب و نسب، بـه او بگو، من فرستاده رسول خدایم بـه سوی تو و مـی‌فرماید:
ت «دلفاء» را بـه جویبر تزویج کن (تا آخر حدیث) کـه او بعد از مراجعه بـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم حضرت بـه او فرمود: ای زیـاد جویبر مؤمن هست و مؤمن هم کفو مؤمنة است، و مسلمان هم کفو زن مسلمان است، بعد ت را بـه او تزویج کن و از او روی برمگردان (و بی اعتنائی نکن!!) بعد ش را بـه جویبر تزویج نمود. «۱»
۲- أبان: از مردی و محمد بن فضیل هاشمـی: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: الکفو أن یکون عفیفاً و عنده یسار. (معنای) کفو، عفیف بودن و زندگی مناسب داشتن است. «۲»
۳- عبد اللَّه بن جعفر درون (قرب الاسناد): از عبد اللَّه بن الحسن: از جدش علی بن جعفر: از برادرش: گفت: سألته إنّ زوج ابنتی غلامٌ فیـه لینٌ و أبوه لا بأس به؟ قال: إذا لم یکن فاحشة فزوّجه یعنی الخنث. از او سؤال کردم همسر (خواستگار) م جوانی هست نرم خو و پدرش نیز ایرادی ندارد؟! فرمود: اگر (پسر) فاحشة نباشد تزویج کن (معنای فاحشة درون این حدیث) لواط دهنده است. «۳»
البته درون این مورد شواهد تاریخی و روایت زیـاد هست کـه فقط به منظور آوردن نمونـه هائی از آن‌ها اکتفاء نمودیم

خواستگار شایسته را رد نکن

زود شوهر درون صورتی کـه خواستگار مناسب و لایق پیش آید، از سعادت مرد و سبب آرامش روح و روان خانواده هست زیرا پیرامون هزار جور گرفتاری و پیشامد غیر مترقبه، مـی‌چرخد و از شرّ این حوادث ناگهانی، جان سالم بـه در بردن و رهائی یـافتن، از الطاف خداوند بر بنده گان است!، بدینجهت اگر به منظور خواستگار شایسته (از جهت ایمان و اخلاق و آبرو و وسیله زندگی و ... پیدا شد، بی درنگ موافقت و پاسخ مثبت دادن، لازم و ضروری است، زیرا بزرگان دین فرموده‌اند « مانند مـیوه درخت هست اگر بموقع چیده نشود، فاسد شده و بادها خواهد پاشید ...»!!؛ «۱»
پس هیچ وقت نباید بـه خاطر افکار واهی و بی پایـه، بهانـه‌گیری کرده و معطل شوند زیرا رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم از این عمل نـهی فرموده هست به روایـات آتی دقت نمایید.
۱- علی بن مـهزیـار گفت: کتب علی بن أسباط إلی أبی جعفر علیـه السلام فی أمر بناته و أنّه لا یجد أحدا مثله، فکتب إلیـه أبو جعفر علیـه السلام: فهمت ما ذکرت من أمر بناتک وأنّک لا تجد أحدا مثلک، فلا تنظر فی ذلک رحمک اللَّه، فإنّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قال: إذا جاءکم من ترضون خلقه و دینـه فزوّجوه (قلت یـارسول اللَّه! و ان کان دنیّاً فی نسبه؟ قال اذا جائکم من ترضون خلقه و دینـه فزوّجوه، إلّا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر.
علی بن اسباط بـه ابی جعفر علیـه السلام درون باره انش، نوشت کـه مانند خودشی را پیدا نمـی‌کند (که بـه آنـها تزویج نماید)!! ابی جعفر علیـه السلام بـه او مرقوم فرمود: آنچه درون باره انت نوشته بودی و این کـه مثل خودت را نمـی‌یـابی، فهمـیدم بعد منتظر نباش خدایت رحمت کند، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: وقتی از اخلاق و دینداریی راضی هستید، تزویج کنید، گفتم ای رسول خدا اگرچه از حیث نسب پست هم باشد؟! فرمود: اگر نکنید درون زمـین فتنـه و فساد بزرگی مـی‌شود (و آبروها بـه خطر مـی‌افتد). «۱»
۲- عیسی بن عبد اللَّه، از پدرش، از جدش، از علی (علیـه السلام) فرمایش رسول خدارا، مطابق این روایت آورده است.
جمله «وإن کان دَنِیّاً فی نسبه؟» با عبارت «ایّاکم و خضراء الدّمن قیل: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم وما خضراء الدّمن؟ قال: المرأة الحسناء فی منبت السوء. «۲»
منافات ندارد زیرا درون روایت بالا از پستی و دنائت خانواده سؤال شده هست یعنی خانواده‌ای کـه از نظر شرافت نسب با این شخص هم طراز نیست اما از جهت دینداری و اخلاق رضایت بخش باشد، ولی درون روایت اخیر از زن زیبائی کـه در خانواده بد و دور از ایمان و اصالت و نجابت، روئیده و پرورش یـافته صحبت شده است.
۳- إبراهیم بن محمد همدانی گوید: بـه أبی جعفر (علیـه السلام) درون باره تزویج نوشتم، نوشته آن حضرت با خط خودش به منظور من آمد: قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم إذا جاءکم (أتاکم) من ترضون خلقه ودینـه فزوّجوه، إلّا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: زمانی کـه به شما آمدی کـه به اخلاق و دینش راضی هستید (به او تان را) تزویج نمایید وگرنـه زمـین را فتنـه و فساد بزرگ فرا مـی‌گیرد! (زیرا بیشتر مردم به منظور فرو نشاندن فوران خود، بـه افسار گسیختگی رو آورده و به نامشروع متوسل مـی‌شوند). «۳»
۴- حسین بن بشار واسطی گوید: بـه أبی جعفر (علیـه السلام) نوشتم و از نکاح؟ سؤال نمودم (به من پاسخ داد و) نوشت: من خطب إلیکم فرضیتم دینـه و أمانته فزوّجوه، إلّا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر. هربه شما به منظور خواستگاری آمد کـه به دیـانت و امانت داریش راضی شدید، بعد به او زن دهید وگرنـه درون زمـین فتنـه و فساد بزرگ مـی‌شود (و بـه وقوع مـی‌پیوندد!).«۱»
۵- امام رضا علیـه السلام فرمود: إن خطب إلیک رجل رضیت دینـه وخلقه فزوّجه، ولا یمنعک فقره وفاقته، قال اللَّه تعالی: «وإن یتفرّقا یغن اللّه کُلًّا من سعته» وقال: «إن یکونوا فقراء یغنـهم الله من فضله والله واسع علیم» ولا یتزوّج شارب خمر فانّ من فعل فکأنّما قادها إلی زنا. اگر مردی از تو خواستگاری نمود کـه به دین و اخلاقش راضی هستی، بـه او تزویج نما و فقر ونداری او مانع این کار نشود، زیرا خداوند فرموده هست «اگر از همدیگر جدا شدند خدا هردو را از وسعت رزق توانگر نماید» و باز فرمود: «اگر ندار بودند آنـها را از فضل خود غنی سازد و خداوسعت دهنده و داناست» ولی بـه خوار ندهید، اگر این کار را ید مانند این هست که آن را بـه زنا واداشته است! «۲»

خانم گردن بند مرد است

گردن بند به منظور بانوان، نمود زیبائی و زینت وجودی اوست کـه سبب جلب توجه همسر و رغبت بیشتر شوهر مـی‌باشد و چون گردن بند از ابزار زینتی مورد علاقه خانمـهاست و به گردنش پیچیده و حلقه زده و محکم چسبیده است، نمـی‌توان بـه سادگی از گردن او باز کرد و جدا ساخت!!
پر واضح هست که خانم‌ها نیز هنگام خرید گردن بند، بـه تمام زوایـای آن بطور کامل دقت مـی‌کنند که تا از هر جهت مورد پسند و برای جلب توجه همسر، مفید باشد.
و به منظور اینکه مرد بعد از اجرای عقد بازن، زندگیشان باهم گره مـی‌خورد و بهم مـی‌پیچد و به اصطلاح، من و تو «ما» مـی‌شود بدینجهت بـه آسانی از همدیگر گشوده نمـی‌گردد.
این کـه مـی‌بینیم درون بعضس از روایـات، زن را گردن بند مرد، نامـیده با این تشبیـه بـه اهمـیت موضوع و دقت کافی درون انتخاب آن، اشاره مـی‌نماید؛ آن گونـه کـه خانمـها به منظور خرید گردن بند بـه تمامـی ابعاد آن دقت مـی‌نمایند، مرد هم حد اقل بـه همان اندازه، حتما در انتخاب و برگزیدن شریک زندگی اش دقیق باشد و هشیـار، که تا بعدها از کار خود پشیمان نشود و خود را مورد ملامت و مذمت قرار ندهد زیرا رها و از گردن گشودن این گردن بند بعدها هزاران مکافات دارد!.
۱- عبد اللَّه بن مسکان (سنان): از بعض أصحابش گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: انما المرأة قلادة فانظر «ما تتقلّد» الی ما تقلّده قال و سمعته یقول:للمرأة خطر لا لصالحتهن ولا لطالحتهن، أما صالحتهن فلیس خطرها الذّهب والفضّة، بل هی خیر من الذهب والفضة، واما طالحتهن فلیس التراب خطرها بل التراب خیر منـها. همانا زن گردن بند هست ببین کهِ را بـه گردن مـی‌آویزی، و گفت: شنیدم امام مـی‌فرمود: البته زن قیمت ندارد، خوبانش طلا و نقره قیمتش نمـی‌شود بلکه از زر و سیم بهتر (و پر قیمت‌تر) ند و بدانش بـه خاک هم نمـی‌ارزد چون خاک از او بهتر است. «۱»
۲- ابراهیم کرخی بـه امام صادق علیـه السلام گفت: مـی‌خواهم ازدواج کنم فرمود: أنظر أین تضع نفسک و من تشرکه فی مالک و تطلعه علی دینرّک فان کنت لابدّ فاعلًا فبکراً تنسب الی الخیر و الی حسن الخلق (هشیـار باش) ببین جانت را کجا مـی‌گذاری و کهِ را شریک مالت کرده و او را بـه دینت و سرّت آگاه مـی‌نمائی بعد اگر از ازدواج ناچاری بـه سراغ باکره برو هم بـه خوبی منسوب شوی و هم بـه اخلاق خوب (یعنی ازدواج با باکره خوبی و حسن خُلق را برایت بـه ارمغان مـی‌آورد). «۲»
۳- قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: أنکحوا الأکفاء وانکحوا فیـهم واختاروا لنطفکم. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: با هم طرازان خود ازدواج کنید و برای آنـها زن دهید و بر نطفه‌های خود (ظرف) مناسبی اختیـار نمایید. «۳»
۴- باز فرمود: اختاروا لنطفکم فانّ الخال أحد الضّجیعین به منظور نطفه هایتان (جای) مناسب اختیـار کنید زیرا دائی یکی از هم بستران هست (یعنی بچه بـه دائیش مـی‌رود.) «۱»
۵- درون خبر دیگر: تخیّروا لنطفکم فانّ الأبناء تشبه الأخوال (مواظب باشید) بـه نطفه هایتان رحِمِ مناسب پیدا کنید چون بچه شبیـه دائی هایشان مـی‌شود. «۲»
۶- فضل بن محمد، ازمجاشعی، از محمد بن جعفر، از پدرش أبی عبداللَّه علیـه السلام واز مجاشعی، ازامام رضا علیـه السلام، از پدرانش علیـهم السلام رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: النکاح رقّ، فإذا أنکح أحدکم ولیدته فقد أرقّها، فلینظر أحدکم لمن یرقّ کریمته. ازدواج نوعی بردگی هست پس وقتی کـه یکی از شما فرزند () ش را بـه زنی مـی‌دهد، درون واقع او را نمود، بعد حتماً نگاه کند، فرزن گرامـی خود را چهی قرار مـی‌دهد!. «۳»

ازدواج با ان باکره

پر واضح هست که انسان عاقل سعی و کوشش فراوان مـی‌کند که تا برای همسری و همسرّی خود: فرد دست نخورده و شایسته و سر بـه مـهری را: انتخاب نماید زیرا درون این صورت هست که طرفین: چشم باز مـی‌کنند و فقط یکدیگر را مـی‌بینند و بر اخلاقیـات و روحیـات همدیگر: عادت مـی‌کنند، به منظور اینکه قبلًا فرد دیگری را ندیده و افت و خیز نکرده‌اند اما اگر با فرد بیوه و دست خورده ازدواج نماید احتمال ندامت و پشیمانی را درون آینده نزدیک یـا دور درون پی خواهد داشت.
البته روایـات فصل‌های بعدی یک نوع راهنمائی و امتیـاز هست نـه این کـه بانوان بیوه یـا زشت رو یـا ضعیف اندام وو ... درون خانـه بمانند وی با آنـها ازدواج نکند.
۱- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم شنید جابر بن عبداللَّه انصاری با زن بیوه ازدواج نموده است، فرمود: هلّاتزوّجت بکراً (تداعبها و تداعبک «۴») تلاعبها و تلاعبک «۵» (و تضاحکها و تضاحکک) «۱»
چرا با باکره ازدواج نکردی که، تو با او شوخی نمائی و او با تو، تو با او بازی کنی و او باتو، تو او را بخندانی و او تورابخنداند.
۲- رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: تزوّجوا الأبکار فإنّهن أطیب شیئ أفواهاً. قال: (وفی حدیث آخر) وأنشفه أرحاماً، وأدرّ شئ اخلافاً، وأفتح شئ أرحاماً، أما علمتم انّی اباهی بکم الأمم یوم القیـامة حتی بالسّقط یظلّ محبنطئاً علی باب الجنّة، فیقول اللَّه عزوجل: ادخل (الجنّة)، فیقول لا أدخل حتی یدخل ابوای قبلی فیقول اللَّه تبارک وتعالی لملک من الملائکة: ائتنی بأبویـه فیأمر بهما إلی الجنّة، فیقول: هذا بفضل رحمتی لک. با ان باکره ازدواج کنید! زیرا آنـها پاک دهانند و در حدیث دیگر فرمود: و نظیف ارحام و پربار و (پرجانشینان و) باز رَحِمْ اند، آیـا نمـی‌دانید من با شما بـه امت‌های دیگر، مباهات مـی‌کنم حتی سقط شده‌ها کـه در جلوی دَرِ بهشت با حال غضب مـی‌ایستند خدای عزّ و جلّ مـی‌فرماید: داخل بهشت شوید!، گویند: نـه، که تا پدر و مادرم داخل شوند! خدای تبارک وتعالی بـه فرشته‌ای از فرشتگان مـی‌فرماید، والدین او را بیـاور و امر مـی‌کند داخل بهشت شوید بعد به او مـی‌فرماید: این از فضل و رحمت من هست برتو. «۲»

ازدواج با فراخ چشمان گندمگون

در حدیث آمده هست انّ اللَّه جمـیلٌ یحبّ الجمال خداوند زیباست و زیبائی را دوست دارد، این خصلت خدائی درون بندگانش هم تبلور یـافته است، انسان همـیشـه بـه مخلوق زیبا از هرجنس و هرنوع باشد، دل مـی‌بندد و علاقه‌مند مـی‌شود زیرا زیبائی یکی از نعمت‌های استثنائی خداست و یکی از سه چیز زداینده و از بین برنده: غم و اندوه هست «۳»؛
بدین خاطر درون روایـات تأکید شده هست با زیبارویـان، شـهلا چشمان، خنده رویـان، سفیداندامان، خوشبویـان و مو بلندان وو ... بالأخرة با خوش سیرتان و خوش صورتان، ازدواج کنید و زندگی ایده آل به منظور خود بسازید!! بـه احادیث فصل‌های بعد دقت نمائید.
۱- مالک ابن اشیم: از بعض رجالش: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام روایت مـی‌کند فرمود: امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: تزوّجوا سمراء عیناء عجزاء مربوعة فإن کرهتها فعلیّ مـهرها. با بانوی گندمگون و فراخ چشم و درشت و مـیان بالا: ازدواج کنید اگر خوشت نیـامد مـهرش بـه گردن من (من مـهرش را مـی‌پردازم). «۱»
۲- عبد اللَّه بن المغیرة گفت: شنیدم أبی الحسن علیـه السلام مـی‌فرمود: علیکم بذوات الأوراک، فإنّهنّ أنجب. برشما باد بانوان درشت اندام، آن‌هادلچسب ترند (و نجیبان). «۲»
۳- أحمد بن محمد بن عبد اللَّه گفت: امام رضا علیـه السلام بـه من فرمود: إذا نکحت فانکح عجزاء. زمانی کـه (خواستی) ازدواج کنی با زن کف پر گوشت (توپل موپل) ازدواج کن. «۳»
۴- أمـیر المؤمنین علیـهم السلام فرمود: من أراد الباه فلیتزوج امرأة قریبة من الأرض بعیدة ما بین المنکبین، سمراء اللون، فان لم یحظها فعلیّ مـهرها هراراده ازدواج نماید باخانم نزدیک بـه زمـین (کوتاه قامت) و چهار شانـه و گندمگون ازدواج کند اگر او را نپسندید مـهریـه‌اش بـه گردن من!!. «۴»

ازدواج باخوشبویـان

۱- أحمد بن أبی عبد اللَّه: عن بعض أصحابنا قال: کان النبی (صلی الله علیـه و آله و سلم) إذا أراد تزویج امرأة بعث من ینظر إلیـها و قال للمبعوثة: شمّی لیتها، فان طاب لیتها طاب عرفها، و انظری کعبها فإن درم کعبها عظم کعثبها. اگر اراده ازدواج داشت زنی را مـی‌فرستاد که تا زن مورد نظر را بر رسی کند و مـی‌فرمود: پشت گردنش را بوکن اگر خوشبو باشد خودش نیز خوش بو هست اگر بند یـا غوزک پایش پر گوشت باشد خودش ... هم پرگوشت است. «۱»

ازدواج با سفید اندام

۱- بکر بن صالح: از بعض أصحابش: از أبی الحسن الرضا علیـه السلام قال: من سعادة الرجل أن یکشف الثوب عن امرأة بیضاء. از خوش بختی مرد هست لباس زن سفید را کنار زند (یعنی با زن سفید اندام ازدواج نماید). «۲»
۲- أبی أیوب الخراز (الخزّاز) از أبی عبد اللَّه علیـه السلام قال: انّی جرّبت جواری بیضاء و ادماء فکان فیـهن بون. بردگان سفید و سرخ گونـه را تجربه نمودم، درون آنـها بود فاصله زیـاد. «۳»
۳- س: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: تزوّجوا الزّرق فإن فیـهنّ الیُمن (فیـهنّ یُمناً) فانّ لهنّ البرکة.
با زنان کبود چشم (زاغ چشم) ازدواج کنید درون آنـها یمن و برکت هست. «۴»

ازدواج با خنده رویـان مو بلند

۱- محمد بن ابی القاسم: از پدرش که تا از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمو د: المرأة الجمـیلة تقطع البلغم، والمرأة السوداء تهیّج المرّة السوداء. زن زیبا بلغم را از بین مـی‌برد و زن سیـاه صفراء سیـاه را بـه هیجان مـی‌آورد. «۱»
۲- محمد بن عبد الحمـید: از بعض اصحابش از أبی عبد اللَّه علیـه السلام أنـه شکا إلیـه البلغم فقال: أما لک جارة تضحک (تضحکک)؟ قال: قلت: لا، قال: فاتّخذها فإنّ ذلک یقطع البلغم شکایت از بلغم کرد! فرمود: آیـا (کنیز) خنده رو نداری (که ترا بخنداند)؟! گفتم:
نـه، فرمود: خنده رو بگیر کـه بلغم را از مـیان بر مـی‌دارد. «۲»
۳- محمد بن علی بن حسین علیـهم السلام فرمود: إذا أراد أحدکم أن یتزوج فلیسأل عن شعرها کما یسأل عن وجه‌ها فانّ الشَّعر أحد الجمالین. هروقتی از شما خواست ازدواج کند از مویش پرس و جو نماید چون مو یکی از دو زیبائی هست (صورت و مو). «۳»
۴- عیون أخبار الرضا: از پدران بزرگوارش علیـهم السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه، فإنّ فعالهم أحری أن یکون حسنا. خیر (و برکت) را درون زیبارویـان بجویید، چون رفتار آنـها شایسته زیبا بودن هست (و نیکو بودن را مـی‌طلبد). «۴»
۵- إبراهیم بن عبد الحمـید: از أبی الحسن اول علیـه السلام فرمود: ثلاث یجلین البصر: النظر إلی الخضرة، والنظر إلی الماء الجاری، والنظر إلی الوجه الحسن. سه چیز چشم را جلا دهد،
۱- بـه سبزه‌ها نگریستن،
۲- نگاه بـه آب روان،
۳- و تماشا بـه روی زیبا. «۱»
توجّه: درون بعضی از روایـات از سیـاه چردگان تعریف و در این فصل از زیبارویـان تمجید شده هست منظور این هست که سیـاه صورتان ولود از زیبارویـان نازا مقدم‌تر هست و همچنین سیـاه دین مدار بر زیبای بی دین مزیّت و برتری دارد.

ازدواج باخانم ولود

یکی از علت‌های مـهم تشکیل خانواده و ازدواج، بـه وجود آوردن اولاد و سوت کور نبودن خانـه هاست و اینکه بقای نسل و جانشین هر آدمـی از همـه چیز برایش مـهم تر است؛
فراوان دیده‌ایم کـه اگری مدتی بعد از ازدواج بفهمد، بچه دار نمـی‌شود، خود را بـه هر دری مـی‌زند و حتی حاضر هست از هستی اش، دست بردارد که تا دارای فرزند و یـادگاری از خود باشد؛ بعد اولاد درون زندگی حرف اول را مـی‌زند، بدینجهت هست که درون روایـات و فرمایش بزرگان، سفارش فراوان شده هست که با بانوی زاینده ازدواج شود و با بجا گذاشتن نشانـه هائی از خود، بـه درود زندگی گفته و از این پُل عبور نماید.
۱- علاء بن رزین: از محمد بن مسلم: از أبی جعفر علیـه السلام گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود تزوّجوا بکراً ولوداً، ولا تزوّجوا حسناء جمـیلة عاقراً، فإنّی أباهی بکم الأمم یوم القیـامة. با باکره و زاینده ازدواج کنید و با زیبای نازا ازدواج نکنید من درون قیـامت با شما بـه امت‌ها مباهات مـی‌کنم. «۲»
۲- سلیمان بن جعفر الجعفری: از أبی الحسن الرضا علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه مردی فرمود: تزوّجها سوءاء ولوداً، ولا تزوّجها جمـیلة حسناء عاقراً، فانّی مُباهٍ بکم الأمم یوم القیـامة أما علمت ان الولدان تحت العرش یستغفرون لآبائهم یحضنـهم إبراهیم، و تربّیـهم سارة فی جبل من مسک و عنبر و زعفران. با سیـاهان زاینده وصلت کن و با نازاهای زیبا وصلت ننما، من درون قیـامت بـه امت‌ها با شما افتخار مـی‌کنم، آیـا نمـی‌دانی کودکان درون زیر عرش برپدرانشان استغفار مـی‌کنند و ابراهیم علیـه السلام آنـها را سرپرستی مـی‌کند و سارا درون کوهی از مشک و عنبر، تربیتشان مـی‌نماید؟!. «۱»
۳- إسماعیل بن عبد الخالق: ازی کـه به او گفته هست گفت: شکوت إلی أبی عبداللَّه علیـه السلام قلّة وُلدی، وانّه لا وَلَدَ لی، فقال لی: إذا أتیت العراق فتزوج امرأة، ولا علیک أن تکون سوءاء قلت: جعلت فداک، و ما السوءاء؟ قال: امرأة فیـها قبح فإنّهن أکثر أولاداً. بـه ابی عبداللَّه علیـه السلام از کمـی اولادم شکایت بردم و این کـه بچه ندارم، فرمود: وقتی کـه به عراق رفتی بازنی ازدواج کن (وسعی کن) سؤآباشد، گفتم: فدایت شوم سؤآء چیست؟! فرمود: زنی کـه در او زشتی (و بدگِلی باشد) چون آنـها پراولادند. «۲»
۴- امام صادق علیـه السلام فرمود: اعلموا أنّ السّوءاء اذا کانت ولوداً أ حبّ الیّ من الحسناءالعاقر. بدانید (اگر زن بدگل و) زشت، زاینده باشد به منظور من محبوب‌تر از زیبای نازاست. «۳» بـه فصل‌های بعد دقت فرمایید.

پرهیز از وصلت چهانی

اشاره

در فصل‌های گذشته کراراً گفته‌ایم و در آینده نیز بـه مناسبتهائی خواهیم گفت، هنگام ازدواج و و زن گرفتن، حتما خیلی هشیـار بود و دقت کافی بـه عمل آورد با چگونـه شخصی زندگی خواهید کرد کـه بعدها گرفتار ندامت و پشیمانی نگردید.

عدم ازدواج باخانم نازا

در فصل قبل گفتیم: برقراری و پایداری نظام زندگی: با وجود اولاد و فرزند است:
خانـه‌ای کـه صدای بچه‌ای (خواه گریـه و خواه خنده‌اش) بلند نشود آن خانـه سوت کور و خانـه خاموش است، بدینجهت درون روایـات وارده، تأکید بر این هست تا سرحد امکان با زن ولود ازدواج نمایند اگرچه بدگل و زشت رو باشد و از ازدواج با زن نازا بپرهیزند اگرچه خوشگل و زیبا باشد بـه دوفصل بعد توجه نمایید.
۱- عبد اللَّه بن سنان: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: جاء رجل إلی رسول‌اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فقال: یـا نبیّ اللَّه إنّ لی ابنة عمّ لی قد رضیتُ جمالها وحسنـها و دینـها ولکنّها عاقر؟ فقال: لا تزوّجها إنّ یوسف بن یعقوب لقی أخاه فقال: یـا أخی کیف استطعت أن تزوّج النساء بعدی؟! فقال:
إنّ أبی أمرنی فقال: إن استطعت أن تکون لک ذریة تثقل الأرض بالتسبیح فافعل، قال:
وجاء رجل من الغد إلی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم فقال له مثل ذلک فقال له: تزوج سوءاء ولودا، فإنی مکاثر بکم الأمم یوم القیـامة. قال: فقلت لأبی عبد اللَّه علیـه السلام ما السوءاء؟ قال: القبیحة. مردی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و گفت: ای پیغمبر خدا من عموئی دارم دارای مال و جمال و دین هست اما نازا هست (مـی‌خواهم با او ازدواج کنم؟) فرمود: با او ازدواج نکن چون یوسف بن یعقوب برادرش (بنیـامـین را) ملاقات کرد و گفت: چگونـه دلت خواست بعد از من ازدواج کنی (و مشغول عیش و لذت شوی؟!) گفت: پدرم مرا امر کرد و فرمود: اگر مـی‌توانی درون روی زمـین ذریـه‌ای داشته باشی کـه تسبیح خدا گوید، این کار را ؛ فردای آن روز نیز مردی آمد و همان را گفت، و به او نیز فرمود: زن ولود (وزاینده) بگیر من درون قیـامت با شما بـه امّت‌ها مباهات مـی‌کنم، من از ابی عبداللَّه علیـه السلام پرسیدم «سوآء» چیست؟ فرمود: زشت (یعنی با زن زاینده اگرچه زشت هم باشد ازدواج کنید و از زن نازای زیبا بپرهیزید). «۱»
۲- خالد بن نجیح: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام قال: تذاکروا الشؤم عند أبی علیـه السلام فقال: الشؤم فی ثلاث فی المرأة والدّابة و الدّار، فأما شؤم المرأة فکثرة مـهرها، و عقم رحمـها. درون باره شومـیها نزد امام صادق علیـه السلام گفتگو شد فرمود: شومـی درون سه چیزاست درون زن و مرکب و خانـه، اما شومـی زن، زیـادی مـهر او و نازائی رَحِم اوست. که تا آخر روایت. «۲»
۳- محمد بن علی بن حسین گفت: امام علیـه السلام فرمود: اعلموا أن السوداء إذا کانت ولوداً أحب إلیّ من الحسناء العاقر. بدانید اگر زن سیـاه زاینده باشد به منظور من دوست داشتنیتر از زن زیبای نازاست. «۱»

عدم ازدواج باخانم پیر

۱- محمد بن علی بن حسین گفت: امام صادق علیـه السلام فرمود: ثلاثة یـهدمن البدن و ربما قتلن: .... و نکاح العجائز. سه چیز بدن را بـه ویرانی (وتباهی و نابودی) مـی‌کشد و ای بسا مـی‌کُشد ... و ازدواج با زن پیر. «۲»
۲- أحمد بن أبی عبد اللَّه البرقی درون کتاب (المحاسن) گفت: از ابی عبد اللَّه علیـه السلام روایت شده هست فرمود: ثلاثة یـهزلن البدن و ربما قتلن- إلی أن قال: ونکاح العجائز سه چیز بدن را لاغر (وناتوان) مـی‌کند و ای بسا بـه کام مرگ مـی‌برد- که تا اینکه گفت: و ازدواج با زنان پیر. «۳»

بدترین بانوان

در فصل (بهترین زنان) روایـاتی گذشت و گفتارهائی سپری شد، حالا نوبت دانستن بدترین زنان و نشانـه‌های آنـهاست توجه فرمائید.
۱- مسعدة بن زیـاد: از جعفر بن محمد از پدرش علیـهما السلام فرمود: النساء أربعة أصناف:
فمنـهنّ ربیعٌ مُرْبَعٌ، و منـهنّ جامعٌ مُجْمَعٌ، ومنـهنّ کَرْبٌ مُقْمَعٌ و منـهنّ غلٌّ قَمِلٌ. زنـها چهار صنف اند؛
الف- زنی کـه هر وقت بـه او نگاه کنی شادت نماید و اگر چیزی بـه او دهی (کم یـا زیـاد باجان و دل) مـی‌پذیرد، (و مانند بهار، بهار آفرین و زندگی را همـیشـه بهار مـی‌کند)؛
ب- گرد آورنده و به دور خود جمع کننده و با برکت باشد (و اعضای خانواده را زیر بال و پر خود مـی‌گیرد)؛
ج- گرفتاری آور و ریشـه برانداز باشد (همـه را از دور خود فراری داده و زندگی را از هم مـی‌پاشد)؛
د- مانند کنـه و شپش بـه بدن مـی‌چسبد (و آدمـی را مثل خوره مـی‌خورد و از پا درون آورده و فاتحه خوشی و کامـیابی را مـی‌خواند). «۱»
۲- أبی حمزة: از جابر بن عبد اللَّه گفت: شنیدم رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ألا اخبرکم بشرار نسائکم؟ الذّلیلة فی أهلها، العزیزة مع بعلها، العقیم الحقود التی لاتتورّع من قبیح، المتبرّجة اذا غاب عنـها بعلها، الحصان معه ذا حضر، لاتسمع قوله، و لاتطیع أمره، و إذا خلا بها تمنّعت منـه کما تمنّع الصعبة عند رکوبها، و لاتقبل منـه عذراً و لاتغفر له ذنباً آیـا بـه شما خبر ندهم بدترین زنانتان را؟!
۱- (زنی که) درون مـیان خانوادهاش ذلیل هست و (در خانـه) با شوهر عزیز (و فخر) فروش؛
۲- نازا و کینـه توزی کـه از زشتیـها نپرهیزد؛
۳- درون زمان غیبت شوهرش (آرایش کرده و پرده دری نموده و) خود را درون دید (مردم) قرار دهد، و در حضور شوهرش با حجاب جلوه کند؛
۴- حرف شنو نباشد و از او فرمان نبرد؛
۵- درون خلوتگاه مانند مرکب چموش، (از نزدیکی شوهر) ممانعت نماید و هیچ عذری را از او نپذیرد (و از خطایش درون نگذرد). «۲»
۳- س: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: کان من دعاء رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: أعوذ بک من امرأة تشیبنی قبل مشیبی. از دعاهای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بود خدایـا بـه تو پناه مـی‌برم از (شرّ) زنی کـه مرا پیش از رسیدن زمان پیری، پیرم کند (و پیری زود رس به منظور من تحمـیل نماید و به ارمغان آورد). «۱»
۴- عبد اللَّه بن سنان گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: شرار نسائکم المقفرة الدّنسة اللجوجة العاصیة، الذلیلة فی قومـها، العزیزة فی نفسها، الحصان علی زوجها، الهلوک علی غیره. بدترین زنان، شمابایر (و خشک و بی بهره) و آلوده ولجباز و عصیـانگر هست که درون فامـیل خود ذلیل و در خودپسندی عزیز باشد، و برشوهرش، خود نگهدار و بر دیگران نرم (و زود تسلیم شونده شود!). «۲»
۵- اصبغ بن نباتة گوید: از أمـیر مؤمنان (علیـه السلام) شنیدم مـی‌فرمود: یظهر فی آخر الزمان واقتراب الساعة و هو شرّ الأزمنة، نسوة کاشفات عاریـات متبرّجات من الدّین خارجات فی الفتن داخلات مائلات إلی الشـهوات، مسرعات إلی اللذات، مستحلات المحرمات، فی جهنم خالدات درون آخرالزّمان و نزدیک قیـامت کـه بدترین زمان هاست، ظاهر مـی‌شود زنان مکشفه و و خود نشان دهنده، از دین بیرون رونده و بر فتنـه‌ها داخل شونده، مـیل کننده بـه رانی و سرعت گیرنده بر لذتهای (حرام) حرامـها را حلال و (نـهایت این اعمال) درون جهنم همـیشـه سوزان خواهند بود!. «۳»
۶- ابی حمزه ثمالی، از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: کان فی بنی إسرائیل رجل عاقل کثیر المال، وکان له ابن یشبهه فی الشمائل من زوجة عفیفة، وکان له ابنان من زوجة غیر عفیفة فلمّا حضرته الوفاة قال لهم: هذا مالی لواحد منکم، فلمّا تُوُفّیَ قال الکبیر أنا ذلک الواحد، وقال الأوسط: أنا ذلک، وقال الأصغر: أنا ذلک، درون بنی اسرائیل مرد خردمند و پولداری بود و او از زن پاکدامن پسری داشت کـه شبیـه خودش بود و دو پسر از زن ناپاک داشت! هنگامـی کـه مرگش فرا رسید بـه آنـها گفت: این مال من متعلق بـه یکی از شماهاست، وقتی کـه وفات کرد برادر بزرگ گفت: آن یکی منم و برادر وسطی گفت: منم و کوچک هم گفت: منم؛
فاختصموا إلی قاضیـهم قال:عندی فی أمرکم شئ انطلقوا إلی بنی غنام الإخوة الثلاث فانتهوا إلی واحد منـهم فرأوا شیخاً کبیراً فقال لهم: ادخلوا إلی أخی فلان فهو أکبر منی فأسألوه، فدخلوا علیـه فخرج شیخ کهل فقال: سلوا أخی الأکبر منّی، فدخلوا علی الثالث فإذا هو فی المنظر أصغر فسألوه أوّلًا عن حالهم ثمّ مبیّناً (لهم) فقال: أما أخی الذی رأیتموه أولا هو الأصغر وإنّ له امرأة سوء تسوؤه وقد صبر علیـها مخافة أن یبتلی ببلاء لا صبر له علیـه فهرمته، و أما الثانی أخی فانّ عنده زوجة تسوؤه و تسرّه فهو متماسک الشباب، وأما أنا فزوجتی تسرّنی ولا تسوؤنی لم یلزمنی منـها مکروه قط منذ صحبتنی فشبابی معها متماسک، بعد پیش قاضی به منظور مرافعه رفتند، او گفت: درون این باره من چیزی ندارم بگویم بروید درون (طایفه) بنی اغنام پیش سه برادر (معروف)، پیش یکی رفتند دیدند پیرمرد بزرگسالی هست (قضیـه را گفتند) گفت: بروید پیش برادر بزرگم فلانی از او سوال کنید، رفتند پیش او دیدند مرد مـیانسالی بیرون آمد و گفت: بروید پیش برادر بزرگتر از من، رفتند پیش او دیدند از همـه کوچکتر بـه نظر مـی‌آید (تعجب د و) اول از حال خود آنـها پرسیدند کـه این قضیـه چگونـه است؟! سپس جریـان خود را بیـان نمودند؛ گفت: اما برادری کـه اول دیدید درست هست او برادر کوچک ماست اما چون زن بدی دارد کـه با او بدرفتاری مـی‌کند و او تحملش مـی‌نماید کـه مبادا بـه بلای بدتر از او گرفتار آید کـه غیر قابل تحمل باشد و او را پیرنموده (و بـه آن روز انداخته کـه دیدید)!.
و برادر دومـی زنی دارد کـه او را غمگین و خوشحال مـی‌نماید کـه (متعادل مانده است) ولی من زنی دارم کـه هیچ وقت مرا اذیت نمـی‌کند و شاد نگهمـیدارد و از روزی کـه ازدواج کردیم، او مرا آسیبی نرسانده هست و جوانی ام بـه خاطر او سالم مانده است!.
وأما حدیثکم الذی هو حدیث، أبیکم انطلقوا أوّلًا وبعثروا قبره واستخرجوا عظامـه وأحرقوها ثم عودوا لأقضی بینکم. فانصرفوا فأخذ الصبی سیف أبیـه وأخذ الإخوان المعاول فلما أن همّا بذلک قال لهم الصغیر: لا تبعثروا قبر أبی وأنا أدع لکما حصّتی فانصرفوا إلی القاضی فقال:
یقنعکما هذا، ائتونی بالمال فقال للصغیر: خذ المال، فلو کانا ابنیـه لدخلهما من الرقّة کما دخل علی الصغیر. واما سرگذشت شما با پدرتان، بروید اول قبر او را بشکافید و استخوان‌هایش را درون آورده و بسوزانید و برگردید که تا در مـیان شما قضاوت نمایم؛ برگشتند و برادر کوچک شمشیر پدر را برداشت و آن دو برادر کلنگ برداشتند که تا قبر را بشکافند، برادر کوچک گفت: قبر پدرم را نشکافید و من حق (ارث پدرم را) بـه شما واگذ ار نمودم، بـه سوی قاضی برگشتند و جریـان را گفتند: قاضی دستور داد مال پدر را بیـاورید این قصه به منظور بیـان حکم کافی است! بـه برادر کوچک گفت: مال به منظور توست زیرا اگر آنـها هم فرزندان او بودند، مانند کوچک تر دلشان مـی‌سوخت. «۱»
۸- و فرمود علیـه السلام: شرّ الأشیـاء المرأة السّوء بدترین چیزها زن بد است!. «۲»
۹- از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: لو لا النساء لَعُبِدَ اللّهُ حقّاً حقّاً. اگر زنـها (ی بد و منحرف) نبود، خداوند بـه حق پرستیده مـی‌شد. «۳»

خطرناکترین دشمن

خدا نکند کـه همسر آدم دشمنش باشد چون دشمنی کـه شب و روز درون کنارت باشد و با هم زندگی د، بـه مراتب خطرناکتر از دشمنی هست که دور از تو زندگی نماید زیرا از دوّمـی همـیشـه درون حذری و هوشیـار، اگر درون دور و برت دیده شود، به منظور دفاع از خود آمادهای، اما اوّلی، چون درون نـهان و آشکار و وقت و بی وقت، با او درون افت و خیزی، هر گاه بر علیـه تو، تصمـیم بد بگیرد، مـی‌تواند درون اسرع وقت، اجراء نماید، بدینجهت هست که درون صورت اختلاف عمـیق مـیان زن و شوهر، زن به منظور شوهرش بدترین و غالبترین دشمن بـه حساب مـی‌آید.
خداوند متعال مـی‌فرماید: «یـا أیّهالّذین آمنوا انّ من أزواجکم و أولادکم عدوّاً لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فانّ اللّه غفورْ رحیمٌ ایـانی کـه ایمان آوردهاید! بعضی از همسرانتان و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنـها برحذر باشید؛ و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید (خدا شما را مـی‌بخشد) چرا کـه خداوند بخشنده و مـهربان است.» «۱»
۱- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: أغلب أعداء المؤمنین زوجة السّوء. پیروزترین دشمن مؤمنان همسر بد است!. «۲»
۲- عبد اللَّه بن سنان: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أغلب الأعداء للمؤمن زوجة السوء. غالب‌ترین دشمنـها به منظور مؤمن، همسر بد است. «۳»

بهترین و بدترین مردان

مـیان بانوان و آقایـان، هم خوبانی وجود دارد و هم بدانی، پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور شناختن آنـها فرمایشاتی دارد!.
رسول خدا درون ضمن حدیثی فرمود: ألا اخبرکم بخیـار رجالکم؟ قلنا: بلی یـا رسول اللَّه، قال: إنّ من خیر رجالکم التّقی النّقی السّمح الکفّین السّلیم الطّرفین، البرّ بوالدیـه، ولا یلجئ عیـاله إلی غیره، ثم قال: ألا اخبرکم بشر رجالکم؟ فقلنا: بلی فقال: إنّ من شرّ رجالکم البهات البخیل الفاحش، الآکل وحده، المانع رفده، الضارب أهله و عبده، الملجئ عیـاله إلی غیره، العاق بوالدیـه. آیـا بـه شما خبر دهم از (صفات) بهترین مردانتان؟! گفتیم: بلی ای رسول خدا، فرمود: بهترین مردان شما، پرهیزکار و صاف و دست باز و هردو طرف سالمالوجود بـه والدین نیکوکار باشد، و عیـال خود را بـه پناه دیگران وادار نسازد (و زیردست قرار ندهد)؛ سپس فرمود: آیـا بـه بدترین مردانتان خبر ندهم؟ گفتیم: بلی ای رسول خدا، فرمود:
از بدترین مردان شما، افترا گوینده و بخیل و دریده و تنـها خورنده و مانع شونده از خیرش (خیرش بهی نرسد) و (کتک) زننده بـه زن و خدمتکارش باشد و عیـال (و زیر دستان خود را) بـه دیگران بسپارد. «۱»

کراهت ازدواج فامـیلی

در رابطه با ازدواج فامـیلی، روایـات دوگونـه آمده است،
۱- مستحب هست و خوب، محمد بن علی بن حسین گفت: علی بن حسین سید العابدین علیـهما السلام فرمود: من تزوّج اللَّه و لصلة الرحم توّجه اللَّه بتاج الملک (والکرامة). هربه خاطر خدا و به احترام رَحِمْ (و خویشاوندی) ازدواج کند، خداوند با تاج ملک و کرامت او را تاجدار مـی‌نماید. «۲»
۲- مکروه هست و ممنوع، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: «لاتنکحوالقرابة القریبة فانّ الولد یخرج ضاویـاً ای نحیفاً. با نزدیکترین نزدیکان ازدواج نکنید زیرا بچه ضعیف و ناتوان بـه دنیـا مـی‌آید. «۳»
مضمون دو روایت بالا، هر کدام بـه یک بُعد زندگی نظارت دارد اولی: به منظور استحکام بخشیدن بـه زندگی فامـیلی و اقربائی، و جلوگیری از گسستن زنجیر ایل و تباری و پاره شدن شیرازه عواطف خانوادگی مـی‌باشد.
دومـی: به منظور رعایت مسائل ژنیتیگی و پزشگی، و پیشگیری از پیـامدهای ناگوار بعدی مـی‌باشد کـه نـهایتاً بـه طلاق منجر مـی‌شود!، زیرا آزمایشـهای علمـی و تجربه‌های اجتماعی، ثابت کرده هست که ازدواج فامـیلی درون برخی از موارد، بـه معلول و ناقص بـه وجود آمدن بچه و کند ذهنی او منتهی مـی‌شود کـه در نتیجه هم والدین تاپایـان عمر، گرفتار ناراحتیـهای گوناگون و هم جامعه پذیرای یک فرد معلول جامعه خواهد بود!!.
راه حل: به منظور اینکه ازدواج کنندگان، از این معضل رهائی یـابند، پیشرفت علم و آزمایشات کنونی مسئله را حل نموده است؛انی کـه دوست دارند با افراد فامـیل پیوند بخورند، مـی‌توانند بدون دردسر، پیش از همـه اقدامات، آزمایشات لازم را انجام داده و با خیـال راحت بـه استقبال زندگی بروند، که تا بعداً ندامت و پشیمانی ببار نیـاید.
پس اگر این مسأله از مسیر آزمایش حل شود کراهت این گونـه ازدواجها نیز برداشته مـی‌شود.

ن بـه خوار

بر هر مسلمانی لازم هست به دستورات دینش پایبند و عمل کننده باشد، به منظور حفظ و دفاع از دینش، کمـی غیرت و تعصب دینی داشته باشد، بعد اگری از او خواستگاری کرد اما پای بند دیـانت و اسلامـیت نباشد، با ملاحظه جهاتی نباید بـه او جواب مثبت دهد!، زیرا هم از جهت این کـه از نظر دینی درون ردیف هم نیستند، و هم برابر روایـات وارده، با او هم کفو و هم طراز نیست و در آینده پیـامدهای ناگوار بی شمار خواهد داشت، چون یک فرد مست و لایعقل، با کلید خواریش درهای فسادها و شرها را بروی خود و خانوادهاش باز نموده و با ناملایمات زندگی اش، دایم آنـها را ضجر خواهد داد!.
و ده‌ها مسایل و گرفتاریـهای پیش بینی نشده دیگر که، با درنظرگرفتن این معایب، یک شخص مسلمان چگونـه مـی‌تواند با یک فرد خوار دور از دین و از خدا بی خبر، وصلت نماید.
۱- أحمد بن محمد که تا از أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من زوّج کریمته من شارب خمر فقد قطع رحمـها. هرش را بـه خوار تزویج کند (دربارهٔ او) قطع رَحِم کرده است.» ۲- ابن أبی عمـیر: از بعض اصحابش: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: شارب الخمر لا یُزوَّجُ إذا خَطَبَ ولایشفّع اذا شفع و لایصدّق اذا حدّث و لایعاد اذا مرض و لایشـهد جنازة و لایؤتمن علی أمانة. خوار تزویج کرده نمـی‌شود وقتی کـه خواستگاری نمود (یعنی اگر شارب الخمر به منظور خواستگاری آید بـه او ندهید) و وساطت او پذیرفته نشود و اگر سخنی گفت تصدیق نشود و به تشییع جنازهای نرود و به امانتی امـین نگردد. «۱»
۳- از ابی الرّبیع از امام صادق علیـه السلام رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من شرب الخمر بعد ما حرّمـها اللَّه علی لسانی، فلیس بأهل أن یزوّج اذا خطب و لایشفع اذاشفع، ولایصدق اذا حدّث و لا عاد اذا مرض ولایشـهد جنازة و لا یؤتمن علی أمانة. هراب بخورد بعد از آنکه خداوند با زبان من حرام کرده است، بعد اهلیت (و شایستگی)، ندارد زمانی کـه خواستگاری نمود، بـه او دهند، شفاعتش را قبول نکنند و گفتارش تصدیق نشود و مریض شد عیـادت نشود و به تشییع جنازهای حاضر نباشد و به امانتی امـین نگردد که تا آخرحدیث.«۲»

به بد اخلاقان ندهید

اخلاق یکی از مسایل مـهم کلیدی و تعیین کننده دوران زندگی است، اگر درون گذران زندگی، هر دو زوج دارای خلق و خوی پسندیده باشند، آن زندگی برایشان، شیرین و گوارا خواهد بود، و اگر یکی یـا هردوی آنـها دارای اخلاق بد و سیرت ناپسند باشد، صورت زندگی برایشان زشت و معنا و مفهومـی نخواهد داشت، حالا فکر کنید کدام یک از این دو حالت برایتان ایده آل و رضایت بخش است.
۱- حسین بن بشار واسطی گفت: بـه ابی الحسن امام رضا علیـه السلام نوشتم: انّ لی قرابة قد خطب إلیّ (ابنتی) وفی خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن کان سیّئ الخلق. بدرستی کـه یکی ازنزدیکانم م را خواستگاری نموده هست اما بد اخلاق است! فرمود: اگر بد اخلاق است، بـه او نده. «۳»

با بانوان کم فهم ازدواج نکنید

در فصلهای مختلف این کتاب کراراً از نظر عزیزان گذشته هست که به منظور زندگی مادام العمر خود و برای فرزندان آینده، همسر شایسته و فهمـیده و شادی آفرین انتخاب نماید کـه موجب ندامت و پشیمانی نشود؛ ومـی دانیم کـه ازدواج با بانوی کم فهم و نا متعادل اخلاقی و رفتاری، از مصداق بارز ندامت درون آینده خواهد بود.
۱- س، از ابی عبد اللَّه (علیـه السلام) گفت: أمـیرمؤمنان (علیـه السلام) فرمود: ایّاکم وتزویج الحمقاء فإن صحبتها بلاء، وولدها ضیـاع. مبادا با زنان نادان ازدواج نمایید زیرا هنی او بلا و فرزندانش ضایع خواهند شد!. «۱»
۲- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إیّاکم وتزوّج الحمقاء فان صحبتها ضیـاع وولدها ضباع.
مبادا بازن کودن ازدواج کنید همانا هنی او ضایع کننده و فرزندانش کفتار صفت مـی‌شوند. «۲»

کراهت ازدواج باخانم دیوانـه

محمد بن مسلم، از أبی جعفر (علیـه السلام) گفت: بعضی اصحاب ما از او سؤال نمود: از الرّجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء أیصلح له أن یتزوّجها وهی مجنونة؟ قال: لا ولکن إن کانت عنده أمة مجنونة فلا بأس بأن یطأها ولا یطلب ولدها. مرد مسلمانی کـه زن زیبا (ی دیوانـه) او را جلب توجه (و شگفت زده) کرده هست آیـا مصلحت هست با او ازدواج نماید؟! فرمود: نـه ولی اگر پیش او (زرخرید و) دیوانـه باشد مـی‌تواند با او هم بستر شود اما فرزند نیـاورند. «۳»

فریب مال و جمال را نخور

گروهی از انسان هاگمان مـی‌کنند زیبائی زن، یـا مال و منال او و دارائی و شخصیت پدرش، خوشبختی و سعادت مـی‌آورد اگر با چنین زن یـا ی ازدواج کند، زندگی بی دغدغه و بی دردسری را، به منظور او بـه ارمغان خواهد آورد! اما تجربه و دقت درون گذران جوامع و زیر نظر گرفتن این نوع خانواده‌ها، خلاف این را ثابت کرده هست و دقیقاً نشان داده هست که «ای بی خبران راه نـه آنست ونـه این» بلکه سعادت درون جای دیگریست! (به روایـات ذیل توجه نمائید).
۱- ابن ابی عمـیر: از هشام بن حکم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام قال: إذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها أو لمالها وُکّل إلی ذلک، وإذا تزوّجها لدینـها رزقه اللَّه المال والجمال. زمانی کـه مرد زنی را بـه خاطر زیبائی و دارائی اش بگیرد، بـه آن (مال و جمال) سپرده شود، (خیری نمـی‌بیند) اما اگر به منظور دینداری اش ازدواج نماید، خداوند بـه او مال و جمال مـی‌دهد (در نظر او از همـه زیباتر و داراتر جلوه گر شود). «۱»
۲- ورّام بن أبی فراس درون کتابش گوید: امام علیـه السلام فرمود: من تزوّج امرأة لجمالها جعل اللَّه جمالها وبالًا علیـه. هربا زنی بـه خاطر جمالش ازدواج کند، خداوند جمال او را برایش وبال (و مایـه گرفتاری) قرار دهد. «۲»
۳- درون (عقاب الأعمال): از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نقل کرده است، فرمود: من نکح امرأة حلالًا بمال حلال غیر أنّه أراد بها (به) فخراً وریـاءاً (وسمعةً) لم یزده اللَّه بذلک إلّا ذلًّا و هواناً، و أقامـه (اللَّه) بقدر ما استمتع منـها علی شفیر جهنم، ثم یـهوی بـه فیـها سبعین خریفاً. هربا زنی از طریق حلال و بامال حلال ازدواج کند (ولی از این ازدواج) جز خودنمائی و فخر فروشی اراده نکند، درون این ازدواج نمـی‌بیند مگر ذلّت و خواری و خداوند بـه اندازهای کـه از او بهره درون کنار جهنّم بازداشت مـی‌کند و سپس هفتاد خریف (سالیـان دراز) سرازیر (و معذب) مـی‌شود. «۱»
۴- محمد بن مسلم گفت: أبو جعفر علیـه السلام فرمود: أتی رجل النبی صلی الله علیـه و آله و سلم یستأمره فی النکاح، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: انکح و علیک بذات الدین تَرِبَتْ یداک. مردی با رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون کار ازدواج م کرد؟ فرمود: ازدواج کن و برتوباد صاحبان دین، دستانت خاک آلود شود (و خیر بیشمار بینی). «۲» ۵- إسحاق بن عمار گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: من تزوّج امرأة یرید مالها ألجأه اللَّه إلی ذلک المال. هر بازنی بـه خاطر مالش ازدواج کند خداوند او را بـه آن مال واگذارد. «۳»
۶- برید العجلی: از أبی جعفر علیـه السلام گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من تزوّج امرأة لا یتزوجها إلا لجمالها لم یر فیـها ما یحبّ، و من تزوّجها لمالها لا یتزوجها إلا له وکّله اللَّه إلیـه، فعلیکم بذات الدین. هر با زنی بـه خاطر زیبائی ازدواج نماید، درون او آنچه دوست دارد نمـی‌بیند و اگر بـه خاطر مالش ازدواج کند، بـه آن واگذار شود، برشما باد صاحبان دین (بازن دین مدار وصلت کنید). «۴»
۷- مروان بن مسلم: از برید: از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه بـه من حدیث کرد هماناپیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من تزوّج امرأةً لمالها وکّله اللَّه إلیـه، و من تزوجها لجمالها رأی فیـها ما یکره، ومن تزوّجها لدینـها جمع اللَّه له ذلک. هربا زنی بـه خاطر مالش ازدواج کند: خداوند بـه آن وا گذارد و اگربه جمالش ازدواج نماید از جمال او آنچه کـه برایش ناخوشایند است، را مـی‌بیند و هر بـه خاطر دینش ازدواج کند خداوند مال و جمال را برایش جمع مـی‌کند. «۵»
۸- محمد بن حسین الرضی درون کتاب (المجازات النبویة) گوید: و فرمود علیـه السلام: تنکح المرأة لمـیسمـها. زن بـه خاطر شخصیتش نکاح مـی‌شود. «۱»

سبک مـهریـه

سبک مـهر یکی از سفارشات بزرگان اسلام و از صفات ممدوح درون نظر شرع مقدس و عآن مورد ذمّ وتوبیخ قرار گرفته است، زیرای کـه تصمـیم به منظور ادامـه زندگی تاپان عمر را دارد و بنا بـه مثل مشـهور (با لباس سفیدعروسی- بـه خانـه شوهر مـی‌آید و با لباس سفید جدائی ابدیکفن- از آن خانـه بیرون مـی‌رود)، هیچ وقت درون صدد کالا قرار و مانند‌ها، بـه فروش رساندن خود را ندارد؛ با تجربه هم ثابت شده است، زنی کـه مـهریـه سنگین دارد همـیشـه با شوهر بگو و مگو دارد و زن با اتکاء بـه مـهریـهاش هیچ وقت کم نمـی‌آورد و گردن خود را یک وجب بالاتر از مرد فرض مـی‌کند و در نـهایت اکثراً بـه جدائی منتهی مـی‌شود، برعاگر مـهر سبک باشد زن خود را درون برابر بهاء قرار نمـی‌دهد و به خوشی و ناخوشی زندگی خود متحمل شده و در کورانـها و خطرات زندگی، چتر نجات خود و فرزندان خود مـی‌شود، بعد مـهر کمتر به منظور زندگی آرامش بخش و از همـه خیـال بافیـها بهتر هست (لطفاً بـه فصلهای بعدی توجه نمایید).
۱- محمد بن مسلم: (عبداللَّه بن مـیمون) از أبی عبد اللَّه علیـه السلام (از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: الشوم فی ثلاثة اشیـاء فی الدابة والمرأة والدار، فأما المرأة فشومـها غلاء مـهرها و عسر ولدها (ولادتها)، و أما الدابة فشؤمـها کثرة عللها وسوء خلقها، وأما الدار فشؤمـها ضیقها و خبث جیرانـها. شومـی (زندگی) درون سه چیز است، درون زن و چهار پا و خانـه است!، اما شومـی زن درون زیـادی مـهرش است، و شومـی چهارپا درون زیـادی بیماری و بد خلقی آن است، و اما شومـی خانـه درتنگی و همسایـه بد آن مـی‌باشد. «۲»
۲- س: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: (خیر نسائکم) أفضل نساء أمتی أصبحهن (أحسنـهنّ) وجهاً وأقلهنّ مـهراً بهترین زنان امت من، زیبارویـان و کم مـهران آنـها است. «۱»
۳- امام صادق علیـه السلام فرمود: من برکة المرئة خفّة مؤنتها و تیسیر ولادتها و من شؤمـها شدّة مئونتها و تعسیر (تعسّر) ولادتها. از برکت زن سبکی مخارج و آسان زائی اوست و از شومـی اش سختی (و زیـادی) خرج و سخت زائی اوست. «۲»
۴- شیخ صدوق رضی الله عنـه فرمود: وروی أن من برکة المرأة قلّة مـهرها، ومن شؤمـها کثرة مـهرها و روایت شده هست از برکت زن کمـی مـهر و شومـی او درون زیـادی مـهر اوست «۳»
۵- عمر بن یزید گوید: بـه أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: أخبرنی عمّن تزوّج علی أکثر من مـهر السنة أیجوز له ذلک؟ قال: إذا مـهر السنة فلیس هذا مـهراً إنّما هو نحل لأنّ اللَّه یقول: (فَانْ آتیتم إحدیـهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منـه شیئا (إنّما عنی النحل ولم یعن المـهر، ألا تری أنـه إذا أمـهرها ثم اختلعت کان لها أن تأخذ المـهر کاملا فما زاد علی المـهر السنة فانّما هو نحل کما أخبرتک فَمِنْ ثَمَّ وجب لها مـهر نسائها لعلّة من العلل قلت: کیف یعطی وکم مـهر نسائها؟
قال: إنّ مـهر (المؤمنات) خمسمائة و هو مـهر السنة وقد یکون أقل من خمسمائة ولا یکون أکثر من ذلک، ومن کان مـهرها ومـهر نسائها أقل من خمسمائة أعطی ذلک الشئ ومن فخر وبذح بالمـهر فازداد علی خمسمائة ثم وجب لها مـهر نسائها فی علة من العلل لم یزد علی مـهر السنة خمسمائة درهم. بـه من خبر بده از (حکم)ی کـه با بیش از مـهر سنت (با زنی) ازدواج نموده است، آیـا این جایز است؟! فرمود: اگر (بیش از مـهر سنت) مـهر قرار داده آن مـهر نیست بلکه «نحل» است، زیرا خداوند مـی‌فرماید: «اگر بـه یکی از زنـها، قنطار (یعنی حتی بـه مقدار پر از پوست، زر دادید) بعد چیزی از آن را نگیرید» منظور از آن نحل هست نـه مـهر، آیـا نمـی‌بینی وقتی بیش از مـهر (سنت) را، مـهر قرار داد و سپس (طلاق) خلعی گرفت، حق زن هست که همـه آن را بگیرد؛ بعد (دانستی که) بیش از مـهرالسّنّة نحل هست آن طور کـه به تو خبر دادم (نـه مـهر)، بدینجهت هست که درون بعض موارد بـه مـیزان مـهر اقوام زن، برایش مـهر تعلق مـی‌گیرد (مثلًا اگر بـه ی تجاوز نماید و ازاله بکارت کند، برایش مـهر مثل واجب مـی‌شود)؛ گفتم: اندازه مـهر زنان فامـیل چه قدر است؟ فرمود: مـهر زنان مؤمن پانصد درهم هست و آن مـهر سنت هست و گاهی از مـهر سنت کمتر شود و بیشتر نمـی‌شود و اگر کمتر شد همان را مـی‌گیرند و هر کهِ افتخاراًزیـاده روی نماید و بیش از مـهر پانصد درهم قرار دهد و به خاطر علتی مـهر مثل برایش واجب شد همان پانصد درهم مـهر سنت خواهد بود. «۱»

ثواب بخشیدن مـهر

بعضی از بانوان دوست دارند مـهریـه خود را بـه شوهرانشان ببخشند و گذشت کنند، آیـا به منظور این کار آنـها از سوی خداوند پاداشی مترتب هست یـا از جیبشان رفته است؟
مطالب ذیل را با دقت بخوانید.
«و ان طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فریضة فنصف ما فرضتم الّا أن یعفون أو یعفو الذی بیده عقدة النکاح و أن تعفوا أقرب للتّقوی و لاتنسووا الفضل بینکم انّ اللّه بما تعملون بصیر». واگر زنان را، پیش از آنکه با آنـها تماس بگیرید (و کنید) طلاق دهید، درحالی کـه مـهری به منظور آنـها تعیین کردهاید نصف مـهر را بـه آنـها بدهید مگر اینکه آنـها (حق خود را) ببخشند (یـا درون صورتی کـه آنـها صغیر و سفیـه باشند، ولی آنـهایعنی) آن کـه گره ازدواج بـه دست اوست، آن را ببخشد و گذشت شما (و بخشیدن تمام مـهر بـه آنـها) بـه پرهیز کاری نزدیکتر هست و گذشت و نیکوکاری را درون مـیان خود فراموش نکنید، کـه خداوند بـه آنچه انجام مـی‌دهید، بیناست. «۲»
از امام صادق علیـه السلام از پدرانش علیـهم السلام آمده هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ما من امرأة تصدّقت علی زوجها بمـهرها قبل أن یدخل بها إلا کتب اللَّه لها بکل دینار عتق رقبة، قیل: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فکیف الهبة بعد ال؟ قال: إنما ذلک من المودّة والإلفة.
نیست زنی کـه قبل از شدن شوهرش، مـهرش را بـه او ببخشد، مگر اینکه خداوند درون برابر هر دینار آن ثواب یک آزاد را بـه او مـی‌نویسد، گفته شد ای رسول خدا اگر بخشیدن بعد از باشد چه مـی‌شود؟! فرمود: این کار از روی محبت و علاقه است. «۱»

گناه نمـهر

کسانی هستند کـه مـهر را بیش از اندازه تعیین کرده و به ذمـه مـی‌گیرند و اگری هم اعتراض نمایند، پاسخ مـی‌دهند، ای بابا مـهریـه را کهِ داده و کهِ گرفته است! معلوم مـی‌شود این آقا از اول درون صدد نمـهریـه و دَینی هست که بـه گردن گرفته است، آیـا حکم همچون اشخاصی چگونـه خواهد شد.
... ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن «۲».
وآنان (زنان) را تحت فشار قرار ندهید کـه قسمتی از آنچه را کـه به آنـها دادهاید (از مـهر) تملک کنید (تا آخر آیـه).
۱- درون خبر المناهی، ازپیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم آمده هست فرمود من ظلم امرأة مـهرها فهو عند اللَّه زان یقول اللَّه عز وجل یوم القیـامة: عبدی زوّجتک أمتی علی عهدی فلم توف بعهدی و ظلمت أمتی فیؤخذ من حسناته فیدفع إلیـها بقدر حقها فإذا لم تبق له حسنة أمر بـه إلی النار بنکثه للعهد، «إنّ العهد کان مسئولًا». هر درون باره مـهر بـه زنی ستم کند، این شخص پیش خداوند زنا کار (به حساب) آید، خدای عزّوجلّ روز قیـامت مـی‌فرماید: بنده من، کنیز خودم را با دستور خودم، بـه تو تزویج نمودم، بـه عهد من وفا نکردی و به کنیزم ستم نمودی، بعد به اندازه حقش از اعمال حسنـه او گرفته و به او داده مـی‌شود، اگر از حسناتش چیزی نماند، دستور داده شود بـه خاطر شکستن عهدش بـه آتش جهنم ببرند زیرا عهد از کارهای مورد سؤال شونده هاست. «۳»
۲- إسماعیل بن کثیر گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: السّرّاق ثلاثة: مانع الزکاة و مستحلّ مـهور النساء و کذلک من استدان ولم ینو قضاءه. دزدان سه گروهند.
۳- زکات ندهنده‌ها؛ ۲- مـهرهای زنان را حلال داننده‌ها؛ ۳- و هرقرض بگیرد و نیت ادای آن را نداشته باشد. «۱»
۴- امام رضا علیـه السلام ازپدران بزرگوارش علیـهم السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إنّ اللَّه تعالی غافر کلّ ذنب إلّا من جحد مـهراً أو اغتصب أجیراً أجره أو باع رجلًا حُرّاً. همانا خدای تعالی بخشنده تمام گناهان هست مگری را کـه مـهر (زنش) راانکار کند یـا مزد اجیر را ندهد یـا مرد آزاد را بـه جای، بفروشد. «۲»
۵- أبا عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أقذر الذنوب ثلاثة قتل (البهیمة) وحبس مـهر المرأة ومنع الأجیر أجره. نجسترین گناهان سه چیز است، کشتن حیوانی و حبس نمودن مـهریـه زن و نمزد کارگر. «۳»
۶- علی علیـه السلام درون باره گفته خداوند «وآتوا النساء صدقاتهن نحلة» ومـهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یـا یک عطیـه) بـه آنـها بپردازید فرمود: أعطوهن الصّداق الذی استحللتم بـه فروجهن، فمن ظلم المرأة صداقها الذی استحلّ بـه فرجها فقد استباح فرجها زنا. با مـهری کـه آنـها را با آن، بـه خود حلال کردهاید، بپردازید، بعد هربه زنی درون مورد مـهریـهاش ستم نماید (و ندهد او را بـه صورت) زنا، بـه خود مباح نموده است. «۴»

حکم اختیـار درتعیین مـهر

تعیین مـهر با رضایت طرفین، انجام مـی‌گیرد ولی درون مواردی هنگام عقد ازدواج:
تعیین مقدار مـهر را درون اختیـار زن یـا مرد قرار مـی‌دهند: درون این صورت آیـا زن مجاز هست هر اندازه کـه مـهرش را تعیین نمود، مرد حتما بپذیرد و تمکین دهد و بالعکس، یـا درون این مورد هم حد و مرزی وجود دارد؟!.
۱- حسین بن زرارة از پدرش گفت: از أبا جعفر علیـه السلام سؤال کردم از رجل تزوّج امرأة علی حکمـها قال: فقال لا یتجاوز بحکمـها مـهور آل محمد علیـهم السلام اثنتا عشرة أوقیة ونش وهو وزن خمسمائة درهم من الفضة، قلت: أرأیت أن تزوجها علی حکمـه ورضیت بذلک، فقال: ما حکم بشئ فهو جایز علیـها قلیلًا کان أو کثیراً، قال: فقلت له کیف لم تجز حکمـها علیـه واجزت حکمـه علیـها، قال: فقال لأنّه حکمـها فلم یکن لها أن تجوز ما سنّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم وتزوّج علیـه نساؤه فرددتها إلی السنة واجزت حکم الرجل لأنّها هی حکمت و جعلت الأمر فی المـهر إلیـه و رضیت بحکمـه فی ذلک فعلیـها أن تقبل حکمـه فی ذلک قلیلا کان أم کثیراً. مردی با زنی ازدواج مـی‌کند بـه مـهری کـه زن تعیین نماید، فرمود: حکم زن نباید از مـهرهای آل محمد علیـهم السلام (مـهر سنّت) بیشتر باشد، دوازده «اوقیـه» و خردهای و آن پانصد درهم از نقره است، گفتم: آیـا جایز مـی‌دانید زن با مردی بدین گونـه و با رضایت مرد ازدواج نماید؟، فرمود: بـه هر چه مرد حکم کند جایز است، کم و یـا زیـاد، گفتم: چگونـه بـه مرد اجازه مـی‌دهید و به زن نـه، فرمود:
برای اینکه زن نباید بـه بیش از مـهر سنت حکم کند و از مـهر زنان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم تجاوز نماید، اما درون صورت دومـی چون زن خودش راضی بـه حکم مرد شده و به مرد اختیـار داده است، بعد باید بـه مـهری کـه مرد حکم نماید، کم یـا زیـاد راضی شود. «۱»
در خبردیگری روایت شده هست که امام صادق علیـه السلام فرمود: انّما صار الصداق علی الرجل دون المرأة وان کان فعلهما واحداً، فانّ الرجل إذا قضی حاجته منـها قام عنـها ولم ینتظر فراغها فصار الصداق علیـه دونـها لذلک. محققاً مـهر بـه گردن مرد هست نـه زن، اگرچه کار هر دو یکی است، مرد وقتی کـه احتیـاجش را از زن بر طرف نمود بلند مـی‌شود و منتظر نمـی‌ماند که تا زن هم فارغ شود، بعد در این صورت مـهر بر او ثابت شد نـه بر زن. «۲»
سؤال: ضعیفه قلیلة السّن را شوهر او فریفته باشد بدون اطلاع والدین او کـه (مـهر خود را بر من حلال کن بـه این شرط کـه تو را بـه کربلای معلی ببرم) همچنین ابرائی صحیح هست یـا نـه؟
جواب: هر گاه زوجه غیر رشیده هست تصرف او درون صداق صحیح نیست. و هر گاه رشیده هست وابراء را معلق بـه شرط کرده هست ظاهر عدم برائت هست هر چند شرط را بـه عمل آورد. چون ابراء قابل تعلیق نیست. بلی هر گاه صداق عین باشد وهبه معوضه کرده باشد وعوض هم بـه عمل آمده باشد: صحیح ولازماست و هم چنین هر گاه صلح کرده باشد. «۱»

آداب عروسی و ورود عروس بـه خانـه

اشاره

در دوران زندگی به منظور هر آدمـی چند روز استثنائی و فراموش نشدنی وجود دارد!
۱- روزی کـه به دبستان یـا مکتبی قدم مـی‌گذارد کـه درواقع بـه جهان نو با همـه پیشامدهایش وارد مـی‌شود.
۲- روزی کـه به سربازی اعزام شده و درپادگانی مستقر مـی‌شود آن هم عالم دیگر وفراموش نشدنی دارد! خیلی از پیرمردهارا مـی‌بینیم کـه خاطرات دوران سربازیشان و هم رزمان و دوستانشان را بازگو کرده و به آن عالم برمـی گردندند!
۳- روز و شب عروسی کـه واقعاً بـه مرحله مـهمـی از زندگی خود قدم مـی‌گذارد کـه در تمام مدت عمر سرگذشتهای شیرین و احیـاناً تلخ، آن روز و شب را یـاد مـی‌کند و در ذهن خود زنده نگه مـی‌دارد؛ بـه قول جوانـها «یک شب ده شب کـه نمـی‌شود»!.
مـی‌دانیم به منظور هریک از این دورانـها تشریفات خاصی نـهفته هست که حتما انجام گیرد، از آن جمله تشریفات عروسی هست که درون فرهنگ هر ملت و نژاد، آداب و رسوم مخصوص بـه خود را دارد ولی به منظور همـه اینـها بعضی سفارشـها و توصیـه‌ها شده هست که شکی نیست حتما آن را بـه کار گرفت و انجام داد.
و مـی‌دانیم درون ادیـان آسمانی خاصه درون دین اسلام، به منظور هرکاری حد و مرزی قائل شده هست که حتما درچارچوب آن زندگی کرد؛ مخصوصاً درون باره عقد و عروسی و کیفیت انجام و به کار بردن آنـهاست.

حکم نگاه بـه خانم با قصد ازدواج

در کتابهای فقهی درون باره نگاه بـه زن باقصد ازدواج و بدون ریبه: نظریـه‌های مختلف بیـان گردیده هست که درون چه حد ومرزی مـی‌تواند و مجاز هست به طرف مقابل نگاه کند و مورد بررسی قرار دهد، زیرا شالوده زندگی مادام العمر باآن پی ریزی خواهد شد، بـه تعدادی از احادیث کـه در این باره نقطه ابهامـی نگذاشته هست توجه فرمایید.
۱- محمد بن مسلم گفت: سألت أبا جعفر علیـه السلام عن الرجل یرید أن یتزوج المرأة أینظر إلیـها؟ قال: نعم، إنّما یشتریـها بأغلی الثّمن. از اباجعفر علیـه السلام سؤال کردم درون باره مردی کـه مـی‌خواهد با زنی ازدواج کند آیـا مـی‌تواند بـه او نگاه کند، فرمود: بلی او را بـه بالاترین قیمت (عمر و وجود و مال) خریداری مـی‌کند (چرا نگاه نکند). «۱»
۲- حفص بن البختری از ابی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: لا بأس بأن ینظر إلی وجه‌ها ومعاصمـها إذا أراد أن یتزوجها. اگر اراده ازدواج دارد مـی‌تواند بـه صورت و به محل دستبندها نگاه کند. «۲»
۳- حسن بن السری گفت: قلت لأبی عبد اللَّه علیـه السلام: الرّجل یرید أن یتزوج المرأة، یتأملها وینظر إلی خلفها (خلقها) وإلی وجه‌ها؟ قال: نعم لا بأس أن ینظر الرجل إلی المرأة إذا أراد أن یتزوجها، ینظر إلی خلقها (خلفها) وإلی وجه‌ها. بـه ابی عبداللَّه علیـه السلام گفتم: مردی اراده ازدواج با زنی را دارد، آیـا مـی‌تواند درون هیکل و خلقت او و به پشت سر و صورتش، نگاه کند؟! فرمود: بلی وقتی کـه اراده تزویج دارد، نگاهش بـه مورد سؤالها عیب ندارد. «۳»
۴- أبان بن عثمان: از حسن بن السری: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام أنـه سأله عن الرجل، ینظر إلی المرأة قبل أن یتزوجها؟ قال: نعم فلِمَ، یعطی ماله؟! او سؤال نمود از حکم مردی کـه پیش از ازدواج بـه زنی کـه (مـی‌خواهد با او ازدواج کند) نگاه کند؟، فرمود: بلی (مـی‌تواند) بعد چرا مالش را (بابت مـهریـه و خرج عروسی و غیر آن) مـی‌دهد. «۱»
۵- عبد اللَّه بن الفضل: از پدرش: از مردی: بـه أبی عبد اللَّه علیـه السلام: گفتم: أینظر الرجل إلی المرأة یرید تزویجها فینظر إلی شعرها ومحاسنـها؟ قال: لا بأس بذلک إذا لم یکن متلذذا. مرد بـه زنی کـه اراده تزویج با او را دارد، آیـا بـه مویش و محلهای زینتی او مـی‌تواند نگاه کند؟! فرمود: ترسی نیست اگر از روی لذّت نباشد. «۲»
۶- یونس بن یعقوب گوید: بـه ابی عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: الرجل یرید أن یتزوج المرأة، یجوز له أن ینظر إلیـها؟ قال: نعم وترقّق (و ترفق) له الثیـاب لّانـه یرید أن یشتریـها بأغلی الثمن. مردی اراده کرده بازنی ازدواج کند، آیـا جایز هست به او نگاه کند؟! فرمود: بلی لباسهایش را نازک مـی‌کند (تا خوب ببیند) زیرا مـی‌خواهد او را بـه گرانترین بها بخرد. «۳»
۷- محمد بن حسین الرضی از امام صادق علیـه السلام (رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم) بـه مغیرة بن شعبه کـه با زنی ازدواج کرده بود، فرمود: لو نظرت إلیـها فانّه أحری أن یودم بینکما. کاش (قبل از عقد) بـه او نگاه مـی‌کردی زیرا آن (نگاه) سبب دوام محبت و الفت مـیان شما بود (چون با چشم باز باهم ازدواج مـی‌کردید). «۴»
۸- نوادر الراوندی: بااسنادخودش از موسی بن جعفر، از پدرانش علیـهم السلام رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدکم أن یتزوج فلا بأس أن یولج بصره فانّما هو مشتر. زمانی کـه یکی از شما اراده ازدواج نمود، مانعی ندارد چشمش را بـه او بدوزد (و دقت نماید) زیرا او مشتری هست (مشتری حتما از کم و کیف کالا اطلاع داشته باشد). «۵»
۹- و در روایت دیگرفرمود: فلا بأس أن ینظر إلی ما یدعوه إلیـه منـها. بعد مانعی ندارد نگاه کند بـه چیزی کـه او را وادار مـی‌سازد (و ضرورت دارد) از آن زن ببیند. «۶»
۱۰- مسعدة بن الیسع، از أبی عبد اللَّه، از پدرانش علیـهم السلام أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: لا بأس بأن ینظر الرجل إلی محاسن المرأة قبل أن یتزوجها إنما هو مُسْتامٌ فَانْ یُقْضَ أمرٌ یَکُنْ. مانعی ندارد مرد (قبل از ازدواج) نگاه کند بـه محل زینتهای زنی کـه مـی‌خواهد با او ازدواج نماید همانا او خریدار (و بها دهنده) هست اگر چیزی مقدر است، خواهد شد. «۱»

اجازه عقد دست کیست

در مورد ازدواج با ان باکره و زنان بیوه کـه آیـا بدون اجازه ولیّ مـی‌توان با آنـها ازدواج کرد یـا حتماً اجازه ولی لازم است؟! درون این باره روایـات گوناگون آمده است؛
الف- بدون اجازه ولی نمـی‌تواند ازدواج نماید؛
۱- ابن أبی یعفور: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: لا تُنْکَحُ ذوات الآباء من الأبکار إلّا باذن آبائهنّ. با ان باکره ازدواج نمـی‌شود مگر با اجازه پدرانشان (نباید با ان پدر دار، بدون اجازه پدر ازدواج نمود). «۲»
۲- ابن أبی عمـیر: از حماد: از حلبی: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فی الجاریة یزوّجها أبوها بغیر رضاء منـها، قال:لها مع أبیـها أمر إذا أنکحها جاز نکاحه وإن کانت کارهة. را پدرش بدون رضایت او بـه شوهر مـی‌دهد؟ فرمود: با وجود پدر، اختیـاری درون دست ندارد و مـی‌تواند او را بـه شوهر دهد اگرچه کراهت داشته باشد (و دوست ندارد). «۳»
۳- علی بن جعفر درون کتابش مـی‌گوید: ازبرادرم موسی بن جعفر علیـه السلام سؤال کردم: عن الرجل هل یصلح له أن یزوّج ابنته بغیر اذنـها؟ قال: نعمـیکون للولد أمر إلا أن تکون امرأة قد دخل بها قبل ذلک، فتلک لا یجوز نکاحها إلا أن تستأمر. از مردی کـه بدون اجازه ش، او را بـه شوهر دهد؟ فرمود: بلی مـی‌تواند فرزند اختیـاری ندارد، مگر زنی کـه (بیوه باشد) و قبلًا شوهر کند، درون این صورت درون ازدواج با او اجازه خواستن لازم است. «۱»
۴- زرارة گفت: شنیدم أبا جعفر علیـه السلام مـی‌فرمود: لا ینقض النکاح إلا الأب. نکاح را نمـی‌شکند (و بهم نمـی‌زند) مگر پدر. «۲»
ولایت جدّ مقدم بر ولایت پدر است.
۱- علی (بن جعفر)، از برادرش (امام موسی بن جعفر علیـه السلام) علیـه السلام گفت: سألته عن رجل أتاه رجلان یخطبان ابنته فَهَوی أن یزوّج أحدهما وَ هَوی أبوه الاخر أیّهما أحق أن ینکح؟
قال: الذی هَوی الجدّ لأنّها وأباها للجد. از او (امام علیـه السلام) سؤال نمودم از حکم مردی کـه دو نفر بـه خواستگاری او آمده‌اند، او دوست دارد بـه یکی از آنـها بدهد ولی پدرش (جدّ ) مایل بـه آن یکی است، کدامشان مقدمتر است؟ فرمود: آن را کـه جدّ دوست دارد زیرا اختیـار و پدرش، درون دست پدر بزرگ است. «۳»
۲- درون کتاب الهدایة: آمده است. ولا ولایة لأحد علی الإبنة إلّا لأبیـها ما دامت بکراً، فإذا صارت ثیّباً فلا ولایة له علیـها وهی أملک بنفسها، وإذا کانت بکراً، وکان لها أب و جدّ فالجد أحق بتزویجها من الأب ما دام الأب حیّاً، فإذا مات الأب فلا ولایة للجد علیـها لأنّ الجد إنما یملک أمرها فی حیـاة ابنـه لأنّه یملک ابنـه، فإذا مات ابنـه بطلت ولایته. به منظور احدی بـه ولایت ندارد، مگر پدرش مادامـی کـه باکره است، وقتی بیوه شد، پدرش هم بر او ولایت ندارد و خود مالک کار خود است؛ زمانی کـه باکره هست و پدر دارد، بعد مادام کـه پدر زنده است، پدر بزرگ از پدر به منظور تزویج مقدمتر است، وقتی کـه پدر فوت کرد بعد برای پدر بزرگ ولایتی نماند!، زیرا درون حیـات پدر، جدّ مالک و پدر است، وقتی پدر مرد، ولایت پدر بزرگ هم باطل شد (و از بین رفت). «۱»
ب- بدون اجازه ولی مـی‌توان ازدواج نمود؛
۱- صفوان: عن منصور بن حازم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: تستأمر البکر و غیرها و لا تنکح إلا بأمرها. از ان باکره و غیر باکره، حتما اجازه ازدواج گرفت وبدون اجازه با آنـها نباید ازدواج نمود. «۲»
۲- سعدان بن مسلم گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: لا بأس بتزویج البکر إذا رضیت بغیر اذن أبیـها. ازدواج با باکره (بدون اذن پدر) اگر خود رضایت دهد، مانعی ندارد. «۳» ج- اگر خود صلاح و فساد خود را تشخیص مـی‌دهد، مـی‌تواند بدون اجازه ولیّ ازدواج نماید و در غیر این صورت نمـی‌تواند؛
۱- فضیل بن یسار ومحمد بن مسلم و زرارة بن أعین و برید بن معاویة از أبی جعفر (علیـه السلام) فرمود: المرأة التی قد ملکت نفسها غیر السفیـهة و لا الموالی علیـها، انّ تزویجها بغیر ولیّ جایز. زنی کـه مالک (و اختیـار) خود را دارد، مگر زن بی عقل و، ازدواج با او بدون ولی، جایز است. «۴»
۲- عبد الرحمن بن أبی عبد اللَّه، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: تزوّج المرأة من شاءت إذا کانت مالکة لأمرها فإن شاءت جعلت ولیـاً. زنی کـه اختیـار خود دارد با هرکه خواست، ازدواج مـی‌کند اگر خواست به منظور خودش به منظور خودش، ولی (و وکیل) قرار مـی‌دهد. «۵»
۳- موسی بن بکر: از زرارة، از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: إذا کانت المرأة مالکة أمرها تبیع وتشتری وتعتق وتشـهد وتعطی من مالها ما شاءت فانّ أمرها جائز تزوّج إن شاءت بغیر اذن ولیـها، وإن لم تکن کذلک فلا یجوز تزویجها إلا بأمر ولیـها. زمانی کـه زن مالک کار خود شد مـی‌خرد و مـی‌فروشد و (برده) آزاد مـی‌نماید و شـهادت مـی‌دهد و هر وقت خواست، مـی‌بخشد، درون این صورت تصمـیم او قابل اجرا هست و اگر خواست مـی‌تواند بدون اجازه ولی ازدواج نماید، و اگر این طور نباشد (یعنی مالک کار خود نیست درون این صورت) ازدواج او بدون اجازه ولی، جایز نیست. «۱»
د- بیوه مـی‌تواند و باکره بـه طور مطلق نمـی‌تواند.
۱- حلبی، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) او درون باره زن بیوه کـه خواستگار برایش آید فرمود:
هی أملک بنفسها، تولّی أمرها من شاءت إذا کان کفواً بعد أن تکون قد نکحت زوجاً قبله. او اختیـار خودش را دارد و ولایت او دست خودش است، با هرکه خواست ازدواج مـی‌نماید اگر همطراز باشد و پیش از آن، با مرد دیگری ازدواج کرده باشد (یعنی بیوه شود). «۲»
... إلّا أن تکون امرأة قد دخل بها قبل ذلک، فتلک لا یجوز نکاحها إلا أن تستأمر. ... مگر زنی کـه (بیوه باشد) و قبلًا شوهر کند، درون این صورت ازدواج با او اجازه خواستن لازم است. «۳»
فتواهای مراجع تقلید هم برابر روایـات وارده، متفاوت هست و هر یک، روایتی را معتبر دانسته، و مطابق آن فتوا داده‌اند کـه نمونـه آن سؤال و جواب ذیل است.
سؤال: بی اذن پدر و مادر: شوهر مـی‌تواند کرد یـا نـه؟، و عقد ایشان صحیح هست یـا شرط هست رضای پدر و مادر کـه اگر بی رضای پدر و مادر عقد بـه عمل آید.
صحیح نمـی‌شود؟ واگر بفرمائید کـه بی رضای والدین عقد صحیح است: آیـا (عاق والدین) مـی‌شود یـا نـه (اعم از این کـه باکره باشد یـا ثیّب)؟.
جواب: رضای مادر مطلقا شرط نیست و در لزوم رضای پدر درون ( بالغه باکره خلاف است. واقوی واشـهر واظهر، عدم اشتراط هست پس عقد بدون اذن پدر صحیح است. و لکن احوط مراعات رضای او است. و اما هر گاه پدر غایب باشد یـا درون موقوف داشتن عقد بر رضای پدر حرج و عسر لازم آید: آنجا احتیـاط هم ضرور نیست. و در صورت احتیـاج بـه شوهر و متضرر شدن او بـه ترک شوهر :
هر گاه مخالفت د معلوم نیست کـه گناه باشد: چه جای آن کـه عاق باشد. بلی هر گاه دو نفر خواستگار او باشند: و [از] اختیـار هر یک از آنـها ضرری بـه نمـی‌رسد بعد مخالفت درون اینجا دور نیست کـه معصیت باشد. و به هر حال تحصیل رضای پدر و مادر درون امور مباحه لازم هست مگر این کـه منشأ ضرر و حرج باشد. درون اینجا فرقی ما بین باکره و غیر باکره نیست. «۱»

دانستنی‌های شب زفاف

عزیزان عروسی کـه به خانـه شما وارد مـی‌شود هدیـه و امانت خداست به منظور شب یـا روز ورود او آداب و مستحبات زیـاد وارد شده هست تا سرحد امکان رعایت و به کار گرفتن آنـها ضرورت دارد بـه تعدادی از آنـها ذیلًا اشاره مـی‌شود.
۱- وقتی کـه اراده تزویج کردی، استخاره نموده وا ز خدا طلب خیر کرده اقدام نما و دو رکعت نماز خوانده، دستها را بلند کن و بگو:
۲- الَّلهُمَّ انّی اریدُ التَّزْویجَ فَسَهِّلْ لی مِنَ النِّساءِ احْسَنَهُنَّ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ اعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَاحْفَظَهُنَّ نَفْساً فِیَّ وَفی مالی وَاکْمَلَهُنَّ جَمالًا وَاکْثَرَهُنَّ اوْلاداً. «۲»
2- روایت شده هست امام صادق علیـه السلام بـه أبا بصیر فرمود: زمانی کـه یکی از شما (مـی‌خواهد) ازدواج نماید، چهِ مـی‌کند؟! گفتم: نمـی‌دانم، فرمود: وقتی قصد این کار را داشت دو رکعت نماز بخواند و حمد خدای عزّوجلّ گفته و بگوید: ألّلهُمَّ انّی أُریدُ أنْ أتَزَوَّجَ فَقَدِّرْ لی مِنَ النِّساءِ احْسَنَهُنَّ خَلْقاً و خُلْقاً وَ أعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أحْفَظْهُنَّ لی فی نَفْسِها وَ مالی وَ أوْسَعُهُنَّ رِزْقاً وَ أعْظَمْهُنَّ برکةً وَ قَدِّرْ «قَیِّضْ» لی وَلَداً طَیّباً تَجْعَلْهُ خَلَفاً صالِحاً فی حَیـاتی وَ بَعْدَ مَوْتی. خدایـا من اراده کردهام ازدواج نمایم بعد برایم مقدر گردان از زنـها کـه به اندام اش عفیفتر و به نفس و مال من نگهدارندهتر و روزی اش فراوانتر و برکتش بزرگتر باشد؛ و برای من فرزند صالح، مقدر فرما که تا در حیـات و بعد از مرگ من، جانشین صالح شود. «۳»
۳- یکی از دعاهائی کـه برای شب عروسی وارد شده هست بعد از دورکعت نماز دست بـه پیشانی عروس بگذارد و رو بـه قبله بگوید: أللّهُمّ عَلی کِتابِکَ تَزَوَّجْتُها وَ فی أَمانَتِکَ أخَذْتُها وَ بِکَلِماتِکَ اسْتَحْلْلُت فَرْجَها، فَان قَضَیْتَ فی رَحِمِها شَیْئاً فَاجْعَلْهُ مُسْلِماً سَوِیّاً وَلاتَجْعَلْهُ شِرْکَ شَیْطانٍ. خدایـا با حکم کتابت (قرآن) با او ازدواج نمودم، و درامانت تو او را گرفتم، و با کلمات تو او را بـه خودم حلال کردم بعد اگر درون رَحِم او چیزی (بچه‌ای) بـه وجود آوردی، او را مسلمان بی عیب قرار ده او را شریک شیطان (یـا شیطان را، شریک او قرار نده. «۱»
۴- مردی پیش امـیرمؤمنان علیـه السلام آمد و گفت: من ازدواج کردهام به منظور من دعا کن فرمود: بگو: اللَّهُمَّ بِکَلِماتِکَ اسْتَحْلَلْتُها، وَ بِامانَتِکَ اخَذْتُها، الَّلهُمَّ اجْعَلْها وَلُوداً وَدُوداً لا تَفْرِکَ، تَأکِلَ ما راحَ وَ لا تَسْألَ عَمّا سَرَحَ. «۲»
۳- پاک و با وضو بودن،
۴- بسم اللَّه گفتن کـه امام صادق علیـه السلام فرمود: أنّه اذا أتی أحدکم أهله فلیذکر اللَّه فان لم یفعل و کان منـه ولد کان شرک شیطان همانا هراز شما پیش همسرش آید، ذکر خدا گوید و گرنـه اگر بچهای بـه وجود آید، شریک شیطان شود! «۳»
۵- از خدا فرزند پاک و بابرکت و نجیب و سالم، درون خواست نماید،
۶- موقعی کـه زن حامله است، بدون وضو نزدیک نشود،
۷- دو نفر با یک پارچه خود را پاک نکنند کـه در روایت آمده هست مایـه عداوت فیمابین مـی‌شود. «۴»
۸- خواستگاری .
۹- استحباب خواند خطبه. علی بن رئاب، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام)- درون ضمن حدیثی فرمود:- جماعتی پیش امـیرمؤمنان علیـه السلام آمدند و گفتند: ما مـی‌خواهیم فلان خانم را بـه فلانی تزویج کنیم ومـی خواهیم به منظور آن خطبه بخوانی و فرمود: (آن حضرت) خطبهای مشتمل بر سپاس خدا و وصیت بـه تقوی خواند و در آخر فرمود: إن فلان بن فلان ذکر فلانة بنت فلان وهو فی الحسب من قد عرفتموه، وفی النسب من لا تجهلونـه، وقد بذل لها من الصداق ما قد عرفتموه فردّوا خیراً تحمدوا علیـه وتنسبوا إلیـه وصلی اللَّه علی محمد وآله وسلم. همانا فلان پسر فلان فلانی را یـاد آوری نمود درون حالی حسب او را (بخوبی) مـی‌شناسید و در نسب او هم بی اطلاع نیستید و مـهریـهای کـه بذل نموده هست مـی‌دانید، بعد بخوبی جواب دهید کـه مایـه تشکر و سپاس باشد و بر آن نسبت داده شوید (یعنی درون صورت پاسخ خوب، هم ما تشکر کنیم و هم شما را درون همـه جا تعریف نماییم) درود خدا بر محمد و آل او و سلام خدا. «۱»
۱۰- ولیمـه بـه اندازه قدرت اگرچه یک من گندم یـاجو باشد.
۱۱- کراهت اجراء عقد درون حال بودن قمر درون عقرب. «۲»
۱۲- کراهت اجرای عقد درون اول هرماه، و سه روز بـه آخر ماه (که آن را «محاق الشّهر» گویند)، و روز چهارشنبه و دریکی از روزهای نحس هرماه یعنی سوم و پنجم و سیزدهم و شانزدهم و بیست و یکم و بیست و چهارم و بیست و پنجم هرماه هر یک از این مطالب درون روایـات و در کتابهای بسیـار فقهی آمده هست که ذکر آن اسناد بـه درازا مـی‌کشد و طالبین بـه کتابهای حدیثی و فقهی مراجعه نمایند.
۱۳- عروسی روز جمعه باشد فی خبر الشامـی أنـه قال أمـیر المؤمنین علیـه السلام: یوم الجمعة یوم خطبة ونکاح. درون روایت شامـی آمده است، امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: روز جمعه روز خطبه و ازدواج است. «۳»
۱۴- کراهت اجرای عقد یـا مقاربت زفافی درون هوای گرم!
۱۵- رفتن عروس بـه خانـه شوهر درون شب
۱۶- رفتن عروس بـه خانـه شوهر درون شب یکی از الطاف خداوند به منظور بندگان، وجود «شب» و تاریکی آن است، شبی کـه در قرآن کریم به منظور آشکار ساختن عظمت آن، بـه او سوگند یـاد مـی‌کند «۱» و انجام خیلی از کارها را درون آن قرار داده و به آن موکول نموده هست که نمونـه هائی را بطور اختصار ذیلًا مـی‌آورم و مشروح آن را بـه مطالعه کتاب «شب» کـه در باره شب و تعریف و تمجید وو .. از آن، و بیـان شرور شب و آیـاتی کـه نزول بلاها و کوبیدن گناهکاران وو .. را شب، درون دست تألیف همـین مؤلف است، ارجاع مـی‌دهم؛
۱۷- راز ونیـاز با پروردگار «قم الّیل الّا قلیلًا* نصفه أوانقص منـه قلیلًا* أو زد علیـه» شب را جز کمـی بپاخیز* نیمـی از شب را یـا کمـی از آن کم کن* یـا بر نصف آن بیفزا. «۲»
۱۸- خواندن قرآن «و رتّل القرآن ترتیلًا» و قرآن را با دقت و تأمّل بخوان.
۱۹- عبادت شبانـه «انّ ناشئة الّیل أشدّ وطاً و أقوم قیلًا» مسلماً نماز و عبادت شبانـه پا برجا و با استقامت تر است. «۳» ۲۰- تسبیح گوئی شبانـه «و من الّیل فاسجد له و سبّحه لیلًا طویلًا» و در شبانگاه به منظور او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی. «۴»

استغفار شبانـه «کانوا قلیلًا من الّیل ما یـهجعون* و بالأسحار هم یستغفرون» آنـها کمـی از شب را مـی‌خوابیدند و سحرگاهان استغفار مـی‌د. «۵»

۲۱- وعده‌های ملاقات و بده و بستانـهای خود با پیـامبرانش «و اذ واعدنا موسی أربعین لیلًا ...» (وبه یـاد آورید) هنگامـی راکه با موسی چهل شب وعده گذاردیم.
(و او به منظور گرفتن فرمانـهای الآهی بـه مـیعادگاه آمد). «۶»
۲۲- تقدیر و تعیین سرنوشت و مبارکی درون شب «انّا أنزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین* فیـها یفرق کلّ أمر حکیم» ما آن (قرآن) را درون شبی پر برکت نازل کردیم ما همواره انذار کننده هستیم، درون آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیرو جدا مـی‌گردد. «۱»
۲۳- نزول قرآن درشب «انّاأنزلناه فی لیلة القدر» ما قرآن را شب قدر نازل کردیم «۲»
۲۴- پوشش انسان‌ها «و جعل اللّیل لباساً» و شب را پوششی (برای شما) قرار داد. «۳»
۲۵- «وجعل اللّیل سکناً» شب را مایـه آرامش قرار داده است. «۴»
چون شب را به منظور حفظ آبروها و آشکار نشدن اسرار و مایـه آرامش وو .. قرار داده است، بدینجهت درون روایـات فرستادن عروس را بـه خانـه بخت و اطاق زفاف شب را توصیـه نموده است! بـه روایـات ذیل توجه نمائید.
۱- درون روایت س از امام صادق علیـه السلام فرمود: زفّوا عرایسکم لیلًا و أطعموا ضحیً عروس هایتان را شب هنگام بـه خانـه شوهر بفرستید و روز اطعام نمائید. «۵»
۲- مـیسر بن عبد العزیز گوید: أبی جعفر علیـه السلام فرمود: یـا مـیسر تزوّج باللّیل فإنّ اللَّه جعله سکناً، ولا تطلب حاجة باللیل فإن اللیل مظلم، ثم قال: ان للطارق لحقّاً عظیماً، وإن للصاحب لحقّاً عظیماً. ای مـیسر شب ازدواج کن خداوند شب را مایـه آرامش قرار داده هست و شب پی کاری نرو زیرا شب تاریک هست (و خالی از خطر نیست) سپس فرمود:
همانا بروارد شونده حق بزرگیست و بر هن حقیست بزرگ. «۶»
۳- حسن بن علی الوشاء، گفت: شنیدم أبا الحسن الرضا علیـه السلام، درون باره تزویج فرمود من السّنّة التّزویج باللیل، لأنّ اللَّه جعل اللّیل سکناً، والنساء إنّما هنّ سکن. از سنّت هست ازدواج درون شب زیرا خداوند شب را مایـه آرامش قرار داده هست و زن هم مایـه آرامش هست (پس با سبب آرامش درون زمان آرامش وصلت نما). «۷»
۴- س، از جعفر بن محمد، از پدرانش علیـهم السلام پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لا سهر إلّا فی ثلاث: متهجّد بالقرآن، أو فی طلب العلم، أو عروس تهدی إلی زوجها. شب بیداری (سزاوار) نیست مگر درون سه چیز، درون تلاوت قرآن و طلب علم یـا عروسی کـه به شوهرش راهنمایی (و فرستاده) شود. «۱»
۵- حسن بن علی ابن بنت إلیـاس گفت: سمعت أبا الحسن الرضا علیـه السلام مـی‌فرمود: إنّ اللَّه جعل اللیل سکناً و جعل النساء سکناً، ومن السّنّة التزویج باللیل وإطعام الطعام. همانا خداوند شب را سبب آرامش و زنان را سبب سکون قرار دادهاست و از سنّت هست ازدواج و اطعام (ولیمـه) درون شب انجام گیرد. «۲»
در این باره روایـات زیـاد هست که بیش از این بـه طول مـی‌انجامد.

شادی نمودن و شعر خواندن درون عروسی‌ها

در دوران زندگی یکی از شیرینترین روزها، روز عروسی و جشنـهای مربوط بـه آن هست که الزاماً باشادی و خوشحالی عجین شده است، این روزها تغییر حالت و حال و هوای دیگری را مـی‌طلبد.
باید درون این ایـام سعی کرد که تا رضایت خداوند را از دست نداد و از منـهیـات شرع، پرهیز نمود مخصوصاً درون استعمال آلات لهو و لعب، با این کـه از نظر شرع مقدس استفاده از بعض آلات شادی بخش نـهی نگردیده هست که از جمله آنـها استفاده از دف زنی و دست افشانی مجالس زنانـه به منظور بانوان است.
در کتاب (مولد فاطمة) درخبری از ابن بابویـه آورده است: پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم امر نمود ان بنی عبدالمطلب و زنان مـهاجرین و انصار را بـه همراه فاطمة حرکت کنند و شادی نمایند و شعربخوانند و تکبیر و تحمـید گویند و نگویند چیزی را کـه خداراضی نیست؛
... بانوان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون جلو (در محدوده اجازه شرع) شعر مـی‌خواندند (مانند) أم سلمة کـه این شعر را انشادنمود:
سرن بعون اللَّه جاراتی*** واشکرن فی کلّ حالات
واذکرن ما أنعم ربّ العلی*** من کشف مکروه و آفات
فقد هدانا بعدکفر و قد*** أنعشنا ربّ السّماوات
وسرن مع خیرنساءالوری*** تفدی بعمّات و خالات
یـابنت من فضّله ذوالعلی*** بالوحی منـه و الرّسالات
سپس عایشـه ( ابی بکر زن دیگر رسول خدا این شعر را خواندو) گفت:
یـانسوة أسترن بالمعاجر*** واذکرن ما یحسن فی المحاضر
واذکرن ربّ النّاس اذیخصّنا*** بدینـه مع کلّ عبد شاکر
والحمد اللَّه علی افضاله*** بدینـه مع کلّ عبد شاکر
والحمد اللَّه علی افضاله*** والشّکر اللَّه العزیز القادر
سرن بها فا اللَّه أعطی ذکرها*** و خصّها منـه بطهر طاهر
سپس حفصه ( عمر زن دیگر رسول خداانشاد کرد و) گفت:
فاطمة خیر نساءالبشر*** و من لها وجه کوجه القمر
فضّلک اللَّه علی کلّ الوری*** بفضل من خُصّ بآی الزّمر
زوّجک اللَّه فتی فاضلًا*** أعنی علیّاً خیر من فی الحضر
فسرن جاراتی بها انّها*** کریمة بنت عظیم الخطر
سپس مادر سعدبن معاذ (یکی از بزرگان انصار خواند و) گفت:
أقول قولًا فیـه مافیـه*** و أذکرالخیر و أُبدیـه
محمّد خیر بنی آدم*** مافیـه کبر و لا تیـه
و نحن مع بنت نبیّ الهدی*** ذی شرف قد مکّنت فیـه
فی ذروة شامخة أصلها*** فما أری شیئاًیدانیـه
و کانت النّسوة یرجّعن أوّل بیت من کلّ رجز، ثمّ یکبّرن و دخلن الدّار ...
و بانوان (حرم) درون اول هر شعر ترجیع مـی‌نمودند و سپس تکبیر مـی‌گفتند که تا وارد خانـه شدند (تا آخر روایت). «۱»
ناگفته نماند درون مجالس زنانـه اگرخانمـها مواظبت نمایند کـه نامحرم رفتارشان را نبیند و صدایشان را نشنود ویـا ازکارهای حرام پرهیز نمایند، شادی و خوشحالی نمودن یـا درون مجالس عروسی دف زدن و خواندن اشعار دور از ابتذال، اشکال ندارد. آنگونـه کـه در اشعار بالا بانوان حرم خواندهاند مشابه آن را درون فارسی و ترکی و با هر زبان دیگر مـی‌توان خواند و مانعی ندارد حتی ترجیع صوت کـه برابر روایت بالا بانوان حرم درون عروسی دخت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم د و حضرت هم مانع نشد بعد ملاک حرمت و عدم حرمت این گونـه مجالس حتی مجالس عزا، رعایت حلال و حرام شرع هست و گرنـه اسلام با شادی و خوشحالی مشروع، مخالفتی ندارد.

ادای شکرخدا

در قرآن کریم خدای عزّوجلّ فرموده است، «اگر (در برابر نعمتهای خدا) شکر گزار باشید البته زیـاد مـی‌کنم و اگر ناسپاسی نمایید مجازاتم شدید هست «۱»
حالا چه نعمتی درون دوران زندگی، بزرگتر از ازدواج و دارای همسر شدن و تشکیل خانواده یعنی آوردن مکمّل وجود خود بـه خانـه و استفاده از مواهب وجودی اوست؛
۱- یـار و یـاور زندگی؛
۲- همدم و محرم اسرار زندگی؛
۳- کفّ نفس و حفظ خود از وسوسه‌های شیطانی؛
۴- بـه وجود آوردن اولاد و گلهای زندگی؛
۵- گرم نمودن محیط و آشیـانـه زندگی؛
۶- شریک غم و شادی زندگی؛
۷- انیس و مونس زندگی و ...
أبی سعید خدری گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی بن أبی طالب علیـه السلام وصیت کرد و فرمود: یـا علی، إذا دخلت العروس بیتک فاخلع خُفّیـها حین تجلس واغسل رجلیـها و صبّ الماء من باب دارک إلی أقصی دارک، فانک إذا فعلت ذلک أخرج اللَّه من دارک سبعین ألف لون من الفقر، و أدخل فیـها سبعین ألف لون من البرکة و أنزل علیک سبعین ألف رحمة ترفرف علی رأس العروس حتی تنال برکتها کل زاویة فی بیتک، و تأمن العروس من الجنون والجذام و البرص أن یصیبها مادامت فی تلک الدار الحدیث.
۱- ای علی وقتی کـه عروس بـه خانـه ات داخل شد، هنگامـی کـه نشست کفش‌هایش را درون بیـاور؛
۲- و پاهایش را بشوی؛
۳- و از درِخانـه ات که تا دورتر، آب بپاش؛
پس اگر این کارهارا کردی، خداوند از خانـه ات هفتاد هزار نوع فقر را بیرون راند و هفتاد هزار گونـه برکت را داخل نماید وهفتادهزار رحمت را برایت نازل نماید کـه بالای سرعروس پر مـی‌زند که تا در هر گوشـه خانـه ات، برکت آن را دریـابی، و عروس از رسیدن امراض جنون و جذام و پیسی درون امان باشد مادامـی کـه در آن خانـه است. «۱»
درمورد ادای شکر بـه چند جریـان تاریخی توجه فرمائید.
۱- حنظلة بن ابی عامر «غسیل الملائکة» درون تواریخ اسلامـی مشـهور هست که پدر این جوان بـه نام ابی عامر بـه اندازه ابوجهل رسول خدا را آزرده هست و اوست کـه مسجد ضرار ساخت! اما پسرش حنظله ازانی بود کـه اسلام آورد و از عاشقان جان باخته آن حضرت شد بگونـهای کـه در شب جنگ احد شب زفاف این جوان با عبداللَّه بن ابی سلول بود و آیـه ۶۲ سوره مبارکه «نور» درون باره او نازل شد.
که با عروس خود درون رختخواب آرمـیده است، نزدیکیـهای صبح شنید منادی ندا مـی‌کند «ای مسلمانـها دستور رسول خداست بشتابید بـه مـیدان جنگ کـه دشمن نزدیک شده است»!.
این جوان از حجله عروسی بیرون آمد و لباس رزم پوشید و اسلحه خود را برداشت و خواست حرکت کند، عروسش صدا زد حنظله کمـی صبر کن، فوراً رفت چهار نفر از امصار از نزدیکان خود را صدا زد و در برابر آنـها از این جوان پرسید «حنظله» دیشب بامن شدی یـانـه!!؟ گفت: بلی، و آنـها رتا شاهد گرفت! گفتند: عروس خجالت نکشیدی درمقابل اینـها این حرف را زدی؟! گفت: چرا، ولی مجبور بودم چون «رأیت فی هذه اللّیلة فی نومـی کأنّ السّماء قد انرجت فوقع فیـها حنظلة ثمّ انضمّت فعلمت أنّها الشّهادة. دیشب درون خواب دیدم آسمان شکافته شد و حنظله بـه آنجا رفت و دوباره آسمان بهم درون آمد «۱»» و مـی‌دانم این شـهادت هست (و او راکه مـی‌بینم با این عشق و علاقه بـه مـیدان جنگ مـی‌رود دیگر از بـه خانـه برگشتنش نا امـیدم) و دیده شده هست بعضی از جوانـها شب اول عروسی نمـی‌تواند با عروسش مقاربت کند ولی این جوان بامن نزدیکی کرده بود ممکن هست بچه دار شوم و به من نسبت بد دهند، بدینجهت از خود او اعتراف گرفتم تابعداً متهم نشوم!! روزی کـه شـهدای «أحد» را با دستور رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم جمع آوری د، همـه شـهدا غرق درون خون بودند جز این جوان! با تعجب گفتند: ای رسول خدا ما باچشم خود دیدیم این جوان بـه خون خود آغشته بود! فرمود: «رأیت الملائگة تغسل حنظلة بین السماء و الارض بماءالمزن فس صحائف من ذهب» (چون این جوان از حجله عروسی بیرون آمده و جنب درون مـیدان حاضر شد و شـهید گشت)، من هم باچشم خود دیدم فرشته‌ها با آب بهشتی او رامـیان آسمان و زمـین روی صفحه هائی از زر، با آب باران، غسل دادند.
بدین خاطراثر خون ازاو برطرف شده هست از آن روز مشـهور شد بـه «حنظله غسیل الملائکة» حنظله شسته شده فرشتگان. «۲»
۲- ازدواج جویبر غلام سیـاه و به ظاهر زشت با بانوی زیبا بـه نام «ذلفاء» کـه از شنیدنیـهای تاریخ است.
این شخص از اصحاب «صُفّه» بود یعنی ازانی بود کـه تمام دارائی و زندگی اش روی یک حصیر بود کـه روی سکوی اطراف مسجدالنّبی قرارداشت نـه خانـه و کاشانـه و نـه مال و منالی و نـه جمال وتناسب اندامـی، قد کوتاه و بد ریخت و بدهیکل و زشت رو و بدنما!.
روزی رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم وضع رقت بار او را دید فرمود: جویبر مـیل بـه ازدواج داری؟! جویبر با تعجب عرض کرد: چرا ای رسول خدا اما با کدام امکانات و باچه قیـافه، کهِ بـه من مـی‌دهد یـا کدام بـه ازدواج با من تن درون داده و راضی مـی‌شود؟!.
فرمود: پیش زیـادبن لبید کـه از اشراف بنی بیـاضه است، برو «۱» و از طرف من بـه او بگو ش «ذلفا» را بـه تو تزویج نماید!.
جویبر، رفت و پیغام را رسانید ولی زیـاد او را تحویل نگرفت و رد کرد و برگشت، ش پرسید پدر کهِ بود؟ جریـان را گفت: باکمال تعجب گفت: پدر بعد چگونـه بـه رسول خدا ایمان آوردهای کـه صلاح دید او را ردکردی!؟.
گفت: م این کار بـه خاطر تو بود آخر این غلام سیـاه نـه خانـه وکاشانـهای دارد و نـه مالی و نـه جمالی، زشت صورت، قدکوتاه، وو ... و تو را خیلیـها از اشراف مدینـه خواستگاری د، تو نپسندیدی وانگهی درون مـیان هم اقران و هم سالانت چگونـه سر بلند مـی‌کنی؟!.
گفت: پدری را کـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم صلاح مـی‌داند من هم راضیم بـه امر او زیرا رضای او رضای خداست!.
زیـاد پیش رسول خدا رفت و پس از گفتمانی، اعلام موافقت کرد ولی چند روزی مـهلت خواست که تا وسیله عروسی او را فراهم نماید.
زیـاد: یک خانـه مجلل با تمام لوازم و وسایلش آماده ساخت و به جویبر بخشید و «ذلفا» ی زیبارا با آخرین متُد آرایش د و جویبر را بـه فرستاده و تغییر لباس دادند و به حجله عروسی بردند.
جویبر: وقتی کـه به خانـه و حجله عروس وارد شد و عروس را با آن شکوه و وقار درون لباس سفید عروسی و در نـهایت آرایش و غرق درون ناز و نعمت دید، خود را کنار کشیده مشغول عبادت شد، سه روز تمام روزها روزه و شبها که تا صبح عبادت کرد، درون آخر «زیـاد» پدر ذلفاء بـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم شکایت برد ای رسول خدا! جویبر کـه به زن احتیـاج نداشت چرا بـه این کار واداشتی؟!.
حضرت او را احضار کرد فرمود: جویبر مگر نگفتی بـه عیـال احتیـاج داری؟ عرض کرد بلی یـارسول اللَّه فرمود: بعد چرا پیش عروست نمـی‌روی؟ عرض کرد ای رسول خدا من یک سیـاهم و در دنیـا دارای چیزی نبودم، وقتی کـه به خانـه مجلل اهدائی پدر وارد شدم و آن همـه وسایل را با آن عروس زیبا دیدم، بـه خود گفتم:
هان ای جویبر عجله نکن و نامرد نباش اول شکر آن خدائی کـه این همـه نعمت را بـه تو ارزانی داشته بجا آور و بعد ... ای رسول خدا چشم اطاعت مـی‌کنم: جویبر هم بعد از چند روز درون جنگ «أحد» بـه شـهادت رسید رضی الله عنـه. «۱»

ولیمـه دادن

یکی از مستحبات مؤکد درون عروسی، ولیمـه هست که بسیـار کار پسندیده و ممدوح و از سنتهای انبیـاء و ائمـه علیـهم السلام است، اگرچه یک پیمانـه جو یـاگندم باشد؛ و در صورت امکان دو روز ولیمـه دهد کـه روز اول حق عروسی و دوم کرامت و بیش از آن ریـا و خود نمائی و مکروه و ناپسند است.
مستحب هست این اطعام و ولیمـه به منظور فقرا و مساکین و مؤمنان باشد.
۱- موسی بن بکر، از أبی الحسن (علیـه السلام) رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لا ولیمة الّا فی خمس: «عرس أوخرس أو عذار أو وکار أو رکاز؛ العرس التّزویج، و الخرس النّفاس والعذار اان؛ والوکار شراء الدّار؛ و الرکاز العود من مکّة» ولیمـه نیست مگر درون پنج چیز :
۱- عروسی و ازدواج؛
۲- بـه دنیـا آمدن اولاد؛
۳- ختنـه بچه؛
۴- خرید خانـه؛
۵- و برگشتن از سفر حج. «۲»
۲- سهل بن زیـاد، وحسین بن محمد، و علی بن محمد همگی، از وشاء، از أبی الحسن الرضا (علیـه السلام) گفت: شنیدم مـی‌فرمود: ان النجاشی لما خطب لرسول اللَّه (صلی الله علیـه و آله و سلم) آمنة بنت أبی سفیـان فزوّجه دعا بطعام ثمّ قال: انّ من سنن المرسلین الإطعام عند التزویج. وقتی کـه نجاشی (پادشاه حبشـه) آمنـه ابی سفیـان را به منظور رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم خواستگاری کرد و ازدواج نمود، طعام خواست و فرمود: همانا از سنتهای پیـامبران طعام درون هنگام ازدواج است. «۱»
۳- ابن فضال روایت را بـه أبی جعفر (علیـه السلام) مـی‌رساند فرمود: الولیمة یوم، ویومان مکرمة، وثلاثة أیـام ریـاء وسمعة. ولیمـه یک روز است، دو روز گرامـی داشت هست و سه روز ریـاء و خودنمائی است. «۲»
۴- هشام بن سالم از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: رسول خدا زمانی کـه با مـیمونة حارث، ازدواج کرد أولم علیـها و أطعم الناس الحیس. به منظور او ولیمـه داد و به مردم خرمابا روغن مخلوط نمود و اطعام کرد. «۳»
۵- س، گفت: أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: رسول خدا فرمود: الولیمة أول یوم حق، والثانی معروف، وما زاد ریـاء وسمعة. ولیمـه روز اول حق هست و روز دوم معروف (و نیکوست) و زیـادتر از آن خود نمائی و خود ستائی است. «۴»

ازدواج ساده سروربانوان دو عالم علیـها السلام

ازدواج ساده سروربانوان دو عالم علیـها السلام اسراف و تشریفات اضافی درون هر کاری ناپسند و مورد نکوهش خردمندان قرار گرفته است، اگر این اخلاق و صفت زشت درون جامعهای حکم فرما شود، هم آن جامعه و هم خانواده‌های فراوان، گرفتار مشکلات زیـاد بوده و رو بـه تباهی خواهند رفت؛ اما اگر اعتدال و مـیانـه روی جای آن را بگیرد، جامعه درون آرامش فکری وآسایش جسمـی بـه سر خواهد برد؛ ازجمله کارها کـه باید اعتدال را درون آن مصداق قرار داد و پیـاده کرد، مسئله ازدواج است، زیرا تمامـی افراد بشر، روزی بـه آن نیـاز خواهند داشت و گریبانگیر همـه خواهد بود، بعد باید همگی دست بـه دست داده این فرهنگ مـیانـه روی و ساده برپا داشتن ازدواج را، بـه مرحله عمل و اجرا برسانیم، که تا جوان‌ها چه یـا پسر باخیـال راحت بـه سر زندگی خود رفته و با خیـال راحت شروع نمایند؛ به منظور نمونـه بـه بخش کوچکی از عروسی سرور بانوان هر دو عالم دقت نمایید و اگر طالب مفصل هستید بـه منابع زیـاد مانند کتاب بحارالأنوار ج ۴۳ و غیره مراجعه فرمائید.
۱- انس بن مالک گوید: با رسول خدانشسته بودیم کـه وحی اورا فرا گرفت وقتی کـه تمام شد فرمود: ای انس آیـا مـی دانی جبرئیل از نزد صاحب عرش، چه آورد؟! گفتم:
خدا و رسولش مـی‌داند فرمود: مرا امر نمود فاطمـه را بـه علی تزویج نمایم؛ برو ابابکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و به تعداد آنـها از انصار دعوت نما، دعوت نمودم وقتی کـه نشستند حضرت شروع بـه خواندن خطبه عقد نمود و در آخر فرمود: من شما را شاهد مـی‌گیرم فاطمـه را بـه علی تزویج نمودم بـه چهارصد مثقال نقره اگر علی راضی باشد؛ سپس رو بـه علی علیـه السلام کرد و تبسم نمود و فرمود: یـاعلی انّ اللَّه أمرنی أن أزوّجک فاطمة و قد زوّجتکها ای علی خداوند مرا امر نمود فاطمـه را بـه تو تزویج نمایم من اورا بـه تو تزویج کردم آیـا راضی هستی؟! عرض کرد راضیم. «۱»
به علی علیـه السلام فرمود: برو درعت (لباس رزمت) را بفروش، آن را بـه چهار صد درهم بـه عثمان بن عفان فروخت و به خدمت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آورد، حضرت یک مشت برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: بـه این درهم‌ها آنچه به منظور خانـه فاطمة لازم هست بخر و سلمان و بلال را همراه او فرستاد کـه کمکش کنند.
ابوبکر گوید: آن پول شصت و سه درهم بود، من یک تشک از خیش مصری کـه پر از پشم بود و یک فرش از پوست و پشتی کـه پر از لیف خرما بود و یک عبای خیبریـه و یک مشک آب و کوزه آب و یک آفتابه خریدیم، وقتی جلوی رسول خدا گذاشتیم فلمّا نظر الیـه بکی و جرت دموعه، ثمّ رفع رأسه الی السّماء و قال: أللّهمّ بارک لقوم جلّ آنیتهم خزف. حضرت بـه آنـها نگریست، گریست و اشکش جاری شد و سپس سرش را بـه آسمان بلند کرد و گفت: خدایـا برکت بده بـه قومـی کـه بیشتر ظروفش سفال است. «۲»
۲- بعد حضرت، فاطمـه را بـه پشت پرده خواند و دست اورا بـه دست علی داد و دعا نمود؛ «۱»
۳- امام صادق علیـه السلام مـی‌فرماید: فاطمـه را بـه (خانـه) علی آوردند از پوشش فقط یک عبا داشت و و فرششان پوست و بالششان پوستی پر از لیف خرما بود. «۲»
موسی بن إبراهیم مروزی، از موسی بن جعفر، از پدرش، از جد بزرگوارش علیـهم السلام، از جابر بن عبد اللَّه روایت کرده هست گفت: لمّا زوّج رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فاطمة من علی علیـهما السلام أتاه أناس فقالوا له: انّک قد زوّجت علیّاً بمـهر خسیس! فقال: ما أنا زوّجته، ولکنّ اللَّه زوّجه- إلی أن قال: فلمّا کان لیلة الزفاف أتی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم ببغلة الشـهباء وثَنَّی علیـها قطیفة، وقال لفاطمة: ارکبی وأمر سلمان أن یقودها، والنبی صلی الله علیـه و آله و سلم یسوقها فبینما هو فی بعض الطریق إذ سمع النبی صلی الله علیـه و آله و سلم وجبة فإذا بجبرئیل فی سبعین ألفا ومـیکائیل فی سبعین ألفا، فقال النبی صلی الله علیـه و آله و سلم ما أهبطکم إلی الأرض؟ فقالوا: جئنا نزفّ فاطمة إلی زوجها، وکبّر جبرئیل وکبّر مـیکائیل وکبّرت الملائکة وکبّر محمد صلی الله علیـه و آله و سلم، فوضع التکبیر علی العرائس من تلک الّیلة. زمانی کـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فاطمـه علیـها السلام را بـه علی علیـه السلام تزویج نمود، مردمانی آمده و به او گفتند: تو (فاطمـه را) بـه علی باناچیزترین مـهریـه، تزویج نمودی!، فرمود: من او را تزویج نکردم بلکه خداوند اورا تزویج نمود- که تا فرمود:- وقتی کـه شب زفاف رسید پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم استر «شـهبا» را آورد و قطیفه روی او انداخت و به فاطمـه فرمود: سوار شو و به سلمان فرمود: استر را بکشد و خود رسول خدا مـی‌راند درون این مسیر ناگهان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم صدای گروهی را شنید و دید جبرئیل با هفتادهزار فرشته، و مـیکائیل با هفتاد هزار ملک حضور یـافتهاند رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: چه چیز سبب فرود آمدن شما بر زمـین است؟! گفتند: آمدیم فاطمـه را بـه زفاف شوهرش بدرقه کنیم؛ جبرئیل و مـیکائیل و فرشتگان و محمد صلی الله علیـه و آله و سلم تکبیر گفتند: از همان شب درون عروسیـها تکبیر گفتن مرسوم گردید. «۳»
۵- تزویج فاطمـه علیـها السلام درون ماه رمضان و عروسی درون ماه ذی الحجّة درون سال دوم هجرت بود. «۱»
ناگفته نماند ممکن هست بعضی‌ها خیـال کنند کـه آن زمان این گونـه و این لوازم زندگی مرسوم بود، ولی این فکر اشتباه هست در آن زمان هم نسبت بـه خود تشریفات زیـاد و سنگین وجود داشت اما این رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بود کـه با آن وضع ساده ش را بـه خانـه بخت فرستاد، که تا زندگی ساده، به منظور امّتش الگو شود، مگر او پیشوا ورهبر دنیـا و آخرت نیست؟!!
با اینکه آن قدرت آسمانی و خدائی کـه داشت، مـی‌توانست با آخرین متد و آخرین مدل و با جهازیـه سنگین، ش را بـه خانـه علی بفرستد ولی نکرد که تا من و تو یعنی ما از او زوایـای انسانیت و ساده زیستن را یـاد بگیریم انشاءاللَّه.

کراهت ازدواج درون ساعات گرم

در احادیث مسائل و مطالبی درون شریعت مقدس اسلام آمده هست که علت و حکمت آن بـه ما روشن نشده و بیـان نگردیده است، ولی با مرور زمان علت بعضی از آنـها کشف مـی‌شود؛ بعد در صورت صحت اسناد حدیث، حتما آن مطالب را بـه طور تعبد و دربست پذیرفته و قبول نماییم، از جمله آنـها مطالب فصلهای ذیل است.
ضریس بن عبد الملک گوید: بـه أبا جعفر (علیـه السلام) گفتند: مردی درون نصف روز ساعت گرمـی (هوا) ازدواج کرده هست فرمود: ما أراهما یتفقان فافترقا. نمـی‌بینم آن دو ادامـه (زندگی) دهند، (در زمان کمـی) از هم جدا شدند. «۲»
زرارة، از أبی جعفر (علیـه السلام) او خواست با زنی ازدواج نماید ولی پدرش خوش نداشت، گفت: رفتم و با آن زن ازدواج نمودم، وقتی او را زیـارت کردم (و دیدم) چیزی کـه از او خوشم بیـاید، ندیدم، بلند شدم برگردم، برمن پیش دستی کرد کـه در را بـه روی من ببندد! گفتم: نبند، هرچه خواستی به منظور تو (مـی‌دهم)؛ پیش پدرم برگشتم و جریـان را شرح دادم، فرمود: برتو چیزی نیست مگر نصف مـهر و فرمود: أنت تزوّجتها فی ساعة حارّة. تو با او درون ساعت گرم ازدواج کردی. «۱»

کراهت زفاف درشب چهارشنبه

عبید بن زرارة و أبی العباس هر دو گفتند: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود:للرجل أن یدخل بامرأة لیلة الأربعاء. به منظور مرد (صلاح) نیست با زنی، شب چهار شنبه شود. «۲»

استحباب خواندن خطبه

۱- عبید بن زرارة گفت: از أبا عبد اللَّه (علیـه السلام) از حکم تزویج بدون خواندن خطبة سؤال نمودم؟ فرمود: أوعامة ما تتزوج فتیـاتنا ونحن نتعرق الطعام علی الخوان نقول: یـا فلان زوّج فلانا فلانة، فیقول: قد فعلت. آیـا نبود ما جوانانمان را تزویج مـی‌کردیم درون حالی کـه گوشت استخوان (ولیمـه) را درون سفره مـی‌خوردیم و مـی‌گفتیم ای فلانی، فلانـه را بـه فلانی تزویج کن او هم مـی‌گفت: کردم (و با این وضع ازدواج بدون خطبه انجام مـی‌گرفت). «۳»
۲- عبد اللَّه بن مـیمون قداح، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: إنّ علیّ بن الحسین علیـه السلام کان یتزوج و هو یتعرق عرقا یأکل ما یزید علی أن یقول: ثمّ قال علی بن الحسین علیـه السلام: إذا حمد اللَّه فقد خطب. علی بن حسین علیـهما السلام ازدواج مـی‌کرد درون حالی کـه گوشت استخوان (ولیمـه) را مـی‌خورد وبیش از این نمـی‌فرمود: الحمد للّه، وصلی الله علی محمد وآله ونستغفر اللّه، وقد زوجناک علی شرط اللّه، سپس فرمود: علی بن حسین علیـهما السلام وقتی حمد خدا را مـی‌کرد (در واقع) خطبه مـی‌خواند. «۱»

استحباب اعلان عقد

استحباب اعلان عقد! درون زمانـهای قدیم و قبل از ایجاد دفاتر رسمـی، استشـهاد و اعلان به منظور ازدواج، بـه خاطر این بود کـه نسبها قاطی و اولاد مخلوط یـا انکار شده نباشد، اما درون این ازمنـه این کارها ضرورت ندارد زیرا ازدواج رسمـی درون دفاتر ازدواج مسئله را حل نموده هست و کتباً شاهد و از طرفین امضاء مـی‌گیرند. روایـات ذیل را درون این مورد تیمناً مـی‌آوریم.
۱- زرارة بن أعین گفت: از أبو عبد اللَّه (علیـه السلام) سؤال نمودند از حکم مردی کـه بدون شـهود ازدواج کند فرمود: لا بأس بتزویج البتة فیما بینـه وبین اللَّه، انما جعل الشـهود فی تزویج البتة من أجل الولد، لو لا ذلک لم یکن بـه بأس. عیب ندارد ازدواج ابتدائی بین اللَّه بین او، و شـهود درون تزویج بـه خاطر اولاد هست اگر این نبود (ازدواج بدون شاهد) عیبی نداشت. «۲»
۲- حفص بن بختری، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام درون حکم مردی کـه بدون شاهد ازدواج نماید فرمود: لا بأس. عیبی ندارد. «۳»
۳- محمد بن الفضیل گفت: أبو الحسن موسی علیـه السلام بـه ابی یوسف قاضی فرمود: ان اللَّه أمر فی کتابه بالطلاق وأکّد فیـه بشاهدین ولم یرض بهما إلا عدلین وأمر فی کتابه بالتزویج فأهمله بلا شـهود، فأثبتم شاهدین فیما أهمل، وأبطلتم الشاهدین فیما أکد. خداوند درون کتابش (قرآن کریم) بـه طلاق امر فرموده و آن را با دوشاهد تأکید (و محکم کاری) کرده هست و بـه تزویج امر نموده و آن را بدون شاهد آسان گرفته هست (ولی) شما دوشاهد به منظور چیزی کـه خدا بی اعتنائی کرده، ثابت کردید و باطل نمودید اهمـیت دوشاهد را کـه خداوند تأکید نموده است. «۴»

حکم ازدواج با کم سن و سال

ازدواج با ان کم سن و سال اگر کمتر از ۹ یـا ۱۰ سال باشد و اورا معیوب (و افضاء) نماید حتما علاوه بر دیـه آن، مادام العمر خرج اورا بدهد! زیرا او را از شوهر نمودن، محروم ساخته است، و اگر بعد از بلوغ مسئله افضاء یعنی بـه هم پیوستن عقب و جلو، پیش آید، حکم فرق مـی‌کند، بـه روایـات زیر توجه نمائید.
۱- حلبی، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: إنّ من دخل بامرأة قبل أن تبلغ تسع سنین فأصابها عیب فهو ضامن. هربه زنی پیش از نُه سالش داخل شود و عیبی بـه او برسد، ضامن است. «۱»
۲- حمران، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام سؤال د از حکم مردی کـه با باکره بـه بلوغ نرسیده، نزدیکی نموده و او را افضاء نموده هست فرمود: إن کان دخل بها حین دخل بها ولها تسع سنین فلا شئ علیـه، وإن کانت لم تبلغ تسع سنین أو کان لها أقل من ذلک بقلیل حین دخل بها فاقتضها فإنّه قد أفسدها و عطّلها علی الأزواج فعلی الإمام أن یغرمـه دیتها، وإن أمسکها ولم یطلّقها حتی تموت فلا شئ علیـه. اگر هنگام شدن بـه نـه سال رسیده است، چیزی بر او نیست و اگر پیش از نُه سال یـا کمـی کمتر باشد و او را افضاء (پاره) نموده است، چون (آن زن) را فاسد و برای شوهر تعطیل نموده است، بعد برای حاکم (شرع) هست که او را بـه دیـه محکوم نماید و اگر نگهداشت و تا دم مرگ طلاق نداد، چیزی براو نیست. «۲»
۳- هشام بن حکم، بـه ابی عبد اللَّه علیـه السلام یـا أبی الحسن علیـهما السلام گفته شد: انّانزوّج صبیـاننا وهم صغار فقال: إذا زوّجوا و هم صغار لم یکادوا أن یأتلفوا. ما بچه هایمان را درون کوچکی تزویج مـی‌کنیم، فرمود: اگر درون کوچکی ازدواج نمایند، معلوم نیست باهم انس بگیرند (وکنار بیـایند). «۳»
۴- أبی بصیر گفت: شنیدم أبا جعفر علیـه السلام مـی‌فرمود: لا تدخل المرأة علی زوجها حتی یأتی لها تسع سنین أم عشر. زن بـه شوهرش داخل نشود که تا سنّش بـه نُه یـا ده سال برسد. «۱»
۵- حلبی، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: إذا تزوّج الرجل بالجاریة وهی صغیرة فلا یدخل بها حتی یکون لها تسع سنین زمانی کـه مرد با کوچکی ازدواج نمود، با او نزدیکی نکند که تا نُه سال داشته باشد. «۲»
۳- زرارة، از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: لا یدخل بالجاریة حتی یأتی لها تسع سنین أو عشر. بـه (یـا کنیز) نزدیکی نشود که تا نُه یـا ده سالش تمام شود. «۳»

عروس این چیزها را نخورد

از نظر پزشکی مصرف بعضی از خوردنیـها به منظور عروس مجاز نمـی‌باشد و در آینده بـه مضرات آن گرفتار خواهد شد!، بـه حدیث زیر توجه فرمائید.
۱- أبی سعید خدری درون وصیت نبی صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام فرمود: وامنع العروس فی اسبوعک (أسبوعها) من الألبان «۴» و الخلّ و الکزبرة و التّفاح الحامض من هذه الأربعة الأشیـاء، فقال علیّ علیـه السلام: یـا رسول اللَّه و لأیّشئ أمنعها من هذه الأشیـاء الأربعة؟ قال: لأنّ الرّحم یعقم و یبرد من هذه الأشیـاء الأربعة عن الولد و لحصیر فی ناحیة البیت خیر من امرأة لا تلد، فقال علی علیـه السلام: یـا رسول اللَّه، ما بال الخلّ تمنع منـه؟ قال: إذا حاضت علی الخلّ لم تطهر أبداً بتمام، و الکزبرة تُثیر الحیض فی بطنـها و تشدّد علیـها الولادة، و التّفاح الحامض یقطع حیضها فیصیر داءاً علیـها. و عروس را درون هفته اول از خوردن کندر و سرکه و گشنیز و سیب ترش از این چهارچیزمنع کنید، علی علیـه السلام گفت: ای رسول خدا بـه چه علت از این چهار چیز منع نمایم؟ فرمود: به منظور اینکه این چیزها رحم را عقیم و سرد کرده (و نازا) مـی‌کند و البته حصیری درون گوشـه خانـه، بهتر از زن نا زا است، علی علیـه السلام گفت: ای رسول خدا چرا از سرکه منع مـی‌کنی؟ فرمود: زمانی کـه زن روی سرکه حایض شد، بـه تمام معنی پاک نمـی‌شود، و گشنیز حیض را درون باطن زن بـه فوران مـی‌آورد و ولادت (و زایمان را) به منظور زن تشدید مـی‌کند، وسیب ترش حیض او را قطع مـی‌کند و بر او مرض مـی‌شود. «۱»

تفاوت غرایز زن و مرد

خداوند با حکمت متعالیـه خود: درون وجود بانوان و ساختمان جسمـی و روانی آنـها، مختصات و امتیـازات متعددی: نسبت بـه آقایـان قرار داده است: که تا کانون زندگی همـیشـه گرم و برقرار و پابرجا بماند و از هم نپاشد: مانند عواطف سرشار و صبر فوق العادة و گذشت بی شمار و حیـای زیـاد وو ...
همچنین هست در مورد غریزه و هوس جسمـی و نیـاز طبیعی درون وجود بانوان چندین برابر آقایـان نـهفته هست که اگر صبر و حیـای آنـها آن را مـهار نمـی‌کرد کار بـه جاهای باریک کشیده مـی‌شد (به چند روایت توجه نمایید).
۱- اصبغ بن نباتة گفت: امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: خلق اللَّه عزوجل الشـهوة عشرة أجزاء فجعل تسعة اجزاء فی النساء، وجزءاً واحداً فی الرجال، ولو لا ما جعل اللَّه عزوجل فیـهن من الحیـاء علی قدر أجزاء الشـهوة لکان لکل رجل تسع نسوة متعلقات به. خدای عزّ و جلّ:
را ده جزء آفریده هست پس نُه جزء آن را درون زنـها قرار داده و یک جزء درون مردان، و اگر نبود آن حیـائی کـه خدای عزّ وجلّ بـه تعداد : درون زنـها قرار داده است، البتّه بر هر مرد نُه زن درون مـی‌آویخت. «۲»
۲- ضریس گفت شنیدم از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: مـی‌فرمود: ان النساء أُعطین بضع اثنی عشر، وصبر اثنی عشر. همانا بـه زنـها دوازده (قسمت) هوس جماع داده شده و (درمقابل) دوازده قسمت هم صبر داده شدهاند!. «۳»
۳- إسحاق بن عمار گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ اللَّه عزّوجلّ: جعل للمرأة صبر عشرة رجال فإذا هاجت کانت لها قوة شـهوة عشرة رجال. خدای عزّ وجلّ به منظور زن صبر ده مرد را داده هست وقتی کـه به هیجان آمد قدرت ده مرد نیز درون او پیدا شود. «۱»
۴- سماعة بن مـهران: از أبی بصیر: گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌گفت: فُضّلت المرأة علی الرجل بتسعة وتسعین من اللّذّة ولکنّ اللَّه ألقی علیـها الحیـاء. زن با نود ونُه برابر لذّت بر مرد، برتری داده شده هست ولکن خداوند به منظور زن حیـا را انداخت (و درون آن پیچید). «۲»
۵- مسعدة بن صدقة از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ اللَّه جعل للمرأة أن تصبر صبر عشرة رجال، فإذا حصلت زادها قوة عشرة رجال. خداوند قرار داده هست زن بـه اندازه ده مرد شکیبا باشد، وقتی کـه ( بـه هیجان آمد و) حاصل شد، قدرت ده مرد را نیز، اضافه مـی‌کند. «۳»

کثرت هم بستری

فرو نشاندن آتش غریزه مخصوصاً درون دوران جوانی از خواسته‌های طبیعی هر ذی حیـات بویژه انسان است، زیرا این اسب چموش و غول سرکش که تا آرام نگیرد، سر بـه بیـابانـها نـهد و آدمـی را بـه پرتگاه‌های خطرناک مـی‌افکند، بدینجهت به منظور این کـه انسان از این نیـاز سیر شده و آرام گیرد، درپارهای از روایـات به منظور مقاربت زیـاد با همسر خود، تشویق و بااین عمل، نفس بی مـهار و سر بـه هوا را، مـهار نماید.
۱- معمر بن خلاد گفت: شنیدم علی بن موسی الرضا علیـه السلام مـی‌گفت ثلاث من سنن المرسلین: العطر، وأخذ (إحفاء) الشعر، وکثرة الطروقة. سه چیز از سنّتهای پیـامبران علیـهم السلام هست عطر زدن و تراشیدن مو و مقاربت زیـاد. «۴»
۲- بهلول: از مردی از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: خیر النساء التی إذا دخلت مع زوجها فخلعت الدّرع خلعت معه الحیـاء، وإذا لبست الدّرع لبست معه الحیـاء. بهترین زنان زنی هست وقتی با شوهرش داخل (رختخواب) شد (اسلحه و) لباسش را درون آورد پرده حیـا را از خود خلع نماید (و دور سازد) و وقتی کـه لباس پوشید همراه آن لباس حیـا را هم بپوشد. «۱»
۳- أبی بصیر: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: خیر نسائکم التی إذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحیـاء، «۲» وإذا لبست لبست معه درع الحیـاء. بهترین زنان شما زنی هست وقتی با شوهرش خلوت نمود (اسلحه و) پرده حیـا را از خود برکند (و دور سازد) و وقتی کـه لباس پوشید همراه آن لباس حیـا را هم بپوشد. «۳»

قلّت هم بستری

قلّت هم بستری! افراط درون هرکاری حتی درون عبادت، انسان را بـه بیراهه مـی‌برد و در نـهایت بـه مرز نابودی مـی‌کشاند، درون قرآن مجید هم وقتی کـه صفات بندگان خالص خدا را مـی‌شمارد و بیـان مـی‌کند، درون باره انفاق و احسان مـی‌فرماید: «وانی کـه هرگاه انفاق کنند، نـه اسراف مـی‌نمایند و نـه سختگیری؛ بلکه درون مـیان این دو، حدّ اعتدالی دارند». «۴»
در راهنمائی پیـامبر گرامـی، مـی‌فرماید: «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشا، کـه مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرو مانی». «۵»
پس درون هیچ کاری نباید از مـیانـه روی و اعتدال بیرون رفت، از این رو از نظر پزشکی هم افراط درون مقاربت و کثرت مجامعت، به منظور بدن آدمـی، ضرر کلّی دارد بعد در هرچیز حفظ اعتدال شرط سلامت هست و درون ساختمان وجودی انسانـها نیز تفاوت کلی دارد، به منظور بعضی‌ها اثر نمـی‌گذارد ولی بعضی را از پا درون مـی‌آورد.
۱- اد سه گانـه، از امام رضا، از پدران بزرگوارشان علیـهم السلام علی علیـه السلام فرمود: من أراد البقاء ولا بقاء فلیباکر الغداء ویجیّد الحذاء ویخفّف الرداء ولیقلّ غشیـان النساء. هر اراده بقاء (وسلامت زیستن) دارد کـه بقاء (وابدیتی وجود ندارد)، اول صبح، صبحانـه بخورد و کفش خوب (وزیبا) بپوشد و لباسش را سبک نماید و نزدیکی با زنان را کم کند. «۱» ممکن هست چنین بـه نظر آید کـه این سخن با سخن فصل قبلی تضاد دارد و همخوان نیست، درون آنجا بـه کثرت ی و در اینجا بـه قلّت آن تشویق و ترغیب مـی‌کند.
راه حلّ: درون هر دو فصل انسان را به منظور زیست سالم و عاقلانـه، رهنمون مـی‌شود، درون آنجا به منظور این کـه انسان پشت سر نامحرمان و حرام نگردد و به انحراف کشیده نشود و وجودش کشش آن را دارد، بـه مقاربت زیـاد توصیـه شده است، ولی درون اینجا به منظور جلوگیری از افتادن بـه ورطه هلاکت و نارسائی بدن و ضعف بنیـه، راهنمائی نموده هست در هر حال افراط و تفریط را از خود دور نماید و اعتدال و مـیانـه روی را سرمشق خود قرار دهد.

مقاربت درحال مـیل بانوان

در بعضی اوقات ممکن هست بانوان بنا بـه عللی، نیـاز بـه مسئله داشته باشند ولی آقایـان هم بنا بـه بعضی مسائل، بی اعتنا بـه این نیـاز از کنارآن رد شوند؛ البته درون کل این اخلاق خوبی نیست، حتما مرد بـه همسر و شریک زندگی اش بیشتر توجه داشته باشد و احتیـاجات او را بر طرف نماید بخصوص درون مراحل مختلف کـه بیشتر اختلاف‌ها از این مسیر پیش مـی‌آید بـه روایت ذیل دقت نمائید.
۱- عبد اللَّه بن القداح، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم (روز جمعه) بـه مردی فرمود: أصبحت صائما؟ فقال: لا، (قال: فعدت مریضاً؟ قال: لا، قال: فاتبعت جنازة؟)
قال: فأطعمت مسکیناً؟ قال: لا، قال: فارجع إلی أهلک فانّه منک علیـهم صدقة (فارجع إلی أهلک فأصبهم) «۱» (قال له قم فأصب من أهلک فانّه منک صدقة علیـها).
آیـا روزهای؟ گفت: نـه،
مریضی را عیـادت کردهای؟ نـه،
به تشییع جنازه رفتهای؟ نـه،
مسکینی را اطعام نمودهای؟، گفت: نـه
فرمود: بعد برگرد پیش اهل و عیـالت، این برگشت از تو به منظور آنـها صدقه هست (برگرد بـه سوی اهل و عیـالت و به آنـها اصابت نما (و برس و در آویز).
(در روایت دیگر) فرمود: برگرد بـه سوی عیـالت و با او نزدیکی کن این کار از تو صدقه هست برای او. «۲»
۲- إسحاق بن إبراهیم جعفی گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: انّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم دخل بیت ام سلمة فشمّ ریحاً طیّبة، فقال: أتتکم الحولاء فقالت: هوذا هی تشکو زوجها فخرجت علیـه الحولاء فقالت: بأبی أنت وامّی انّ زوجی عنّی معرض، فقال: زیدیـه یـا حولاء، فقالت: لا أترک شیئا طیّبا ممّا أتطیّب له بـه وهو معرض، فقال: أما لو یدری ماله باقباله علیک، قالت: و ماله باقباله علیّ؟! فقال: أما انّه إذا أقبل اکتنفه ملکان وکان کالشاهر سیفه فی سبیل اللَّه، فإذا هو جامع تحاتّ عنـه الذنوب کما یتحاتّ ورق الشجر، فإذا هو اغتسل انسلخ من الذنوب.
رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه خانـهام سلمـه داخل شد و بوی خوش استشمام نمود فرمود:
حولاء «۳» پیش شما آمده بود؟ عرض کرد او اینجاست به منظور شکایت از شوهرش آمده است!؛ بعد حولاء بیرون آمد و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، شوهرم از من رو گردان شده است! فرمود: (به خودت بیشتر برس و خوشبوئیت را) بیشتر کن ای حولاء، گفت:
چیزی از خوشبوئی برایش کم نگذاشتهام و باز رو گردان است!، فرمود: آگاه باش، کاش او مـی‌دانست درون توجه بـه تو چهِ برایش هست (و چه چیزهائی بـه او داده مـی‌شود)؛
گفت: با رو او بـه من برایش چهِ مـی‌دهند؟! فرمود: آگاه باش وقتی کـه به سویت مـی‌آید، دو فرشته او را درون مـیان گرفته (وبغل مـی‌کنند) و مانندی هست که درون راه خدا، شمشیر کشد (وجهاد نماید)، زمانی کـه نزدیکی کرد، گناهان او مـی‌ریزد آنگونـه کـه برگ درختان مـی‌ریزد، هرگاه غسل کرداز گناهان بیرون مـی‌آید. «۱»

بخش ۲ رفتار درون خانواده

راهنمائیـهای رفتار درون خانواده

اشاره

در این بخش علاوه بر مطالب گذشته تعدادی، از روایـات راهنمائی‌هایی را مـی‌آوریم کـه به کار گرفتن آنـها، ضرورت و لوازم زندگی سالم است.

عشق و علاقه ات را اظهار کن

داستان شیرین دوران بردگی لقمان را فراموش نکردهاید کـه روزی یک مـیهمان عزیز به منظور مولایش آمد و او بـه لقمان دستور داد حیوانی را ذبح نماید و بهترین عضو بدن آن حیوان را کباب کرده و برای مـیهمان عزیزش بیـاورد، او دستور را اجرا کرد و زبان آن حیوان را کباب کرد و جلوی مـیهمان گذاشت، دوباره آقایش گفت: حیوان دیگری را بکشد و بدترین اعضای آن را کباب کرده و بیـاورد، باز زبان را آورد؛ مولایش بر آشفت با اینکه مـی‌دانست لقمان کار بیـهوده انجام نمـی‌دهد علت این کار را از او پرسید او گفت: آقا «زبان» هم بهترین اعضاو هم بدترین عضو بدن است!، زیرا زبان هست انسان را بـه چاه سرازیر مـی‌کند و از چاه بیرون مـی‌کشد، زبان هست که بـه کشتن دهد و از کشتن نجات دهد، زبان آدمـی را بـه زندان افکند و رهاسازد، زبان زندگی را شیرین و یـاتلخ و زهرمار مـی‌کند وو ...
کسانی هستند با زبان بازی ولو غیر واقعی، کارهای خود را روبراه کرده و فیصله مـی‌دهند و طرف مقابل را شیفته خود مـی‌سازند، وانی هم پیدا مـی‌شوند با این کـه از تهِ دلی را دوست مـی‌دارد مخصوصاً بـه اهل و عیـال خود، علاقه زیـاد دارند و به آنـها عشق مـی‌ورزند: اما از بازگو آن، کوتاهی مـی‌کنند مخصوصاً درون باره بانوانشان، او را درحد پرستش دوست دارند، اما نمـی‌خواهند بـه زبان آورده و علاقه درونی خود را برایش آشکار سازند و به همسرش آرامش روحی و جسمـی ارزانی دارند با اینکه عقل و شرع بـه او دستور مـی‌دهد آنچه کـه از عشق و علاقه درون دلت انباشته هست بیرون بریز و ابراز علاقه کن چون با گفتار عاشقانـه، خیلی از مشکلات حل مـی‌شود وخستگی را از تن طرف مقابل مـی‌زداید: یک جمله (دوستت دارم) و (زندگی بی تو برایم مفهومـی ندارد) (تو عشق منی تو تمام آرزوی منی) و مانند این گفتارها، خیلی از کارهای بغرنج و حل نشدنی راحل مـی‌کند و رشته زندگی را ازهم گسیختن و متلاشی شدن، نجات مـی‌دهد.
عمرو بن جمـیع: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: قول الرجل للمرأة إنّی أحبّک لا یذهب من قلبها أبداً. گفتن مرد بر زن، دوستت دارم، ابداً از دل او نمـی‌رود (و به منظور همـیشـه باقی مـی‌ماند). «۱»

تأکید بـه دوست داشتن همسر

زندگی شیرین و ایده آل، بر محور محبت و علاقه و حسن خلق و دوستی، دور مـی‌زند اگر خانـه و خانوادهای از این خصلت‌های انسانی و رحمانی محروم و خالی شود، دیگر آن خانـه سوت کور و آن زندگی معنا و مفهومـی نخواهد داشت:
مخصوصاً با یک همسفر مادام العمر و رفیق دائمـی خوشیـها و نا خوشی‌ها و همسر و همسرّ و همراز خستگیناپذیری کـه فقط درون انتظار کمترین دوست داشتن و صمـیمـیت نشسته و به تمامـی فراز و نشیبها و کورانـها و طوفانـهای زندگی، تن درون داده و صبورانـه، دست و پنجه نرم مـی‌کند و تحمل مـی‌نماید؛ بدین جهت، درون ادیـان آسمانی بالأخص درون دین مبین اسلام روی این مسئله، تأکید زیـاد شده و دستورهای اکید بر همسر دوستی واخلاق خوب خانوادگی و تأمـین زندگی مرفه وو ... داده شده است.
چنانکه درون قرآن کریم درون این باره مـی‌فرماید: «وعاشروهنّ بالمعروف» با آنـها بـه خوبی معاشرت (ورفتار) نمایید. «۲»
۱- ابن أبی عمـیر: از إسحاق بن عمار: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من أخلاق الأنبیـاء حبّ النساء. از اخلاق انبیـاء دوست داشتن زنان است. «۳»
۲- أبی العباس گفت: شنیدم امام صادق علیـه السلام مـی‌فرمود: العبد کلّما ازداد للنساء حبّاً ازداد فی الإیمان فضلًا. بنده (خدا) زنان (و همسران) را هرچه زیـاد دوست دارد، فضیلت ایمانش زیـاد شود (و از مواهب زندگی، بیشتر بهرهمند مـی‌شود). «۱»
۳- ابی عبداللَّه علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: جُعِلَ قرّة عینی فی الصّلاة، و لذّتی فی النّساء. روشنی چشم من درون نماز و لذّتم درون (وجود) زنان قرار داده شده است. «۲»
۴- یونس بن یعقوب: ازی کـه از أبا عبد اللَّه علیـه السلام شنیده مـی‌فرمود: أکثر الخیر فی النساء. بیشترین خیر درون (وجود) بانوان است. «۳»
۵- محمد بن إدریس درون آخر (السرائر): بنقل از کتاب روایة ابن قولویـه از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: کلّ من اشتدّ لنا حبّاً اشتدّ للنساء حبّاً وللحوّاء. همـه آنان کـه ما را بـه شدت دوست دارند زنان و حوّا را نیز زیـاد دوست مـی‌دارند. «۴»
۶- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: استوصوا (اتّقوا فی) بالنّساء خیراً فانّهنّ عندکم عوار لایملکن لأنفسهنّ شیئاً و انّما اتّخذتموهنّ بأمانة اللَّه و استحللتم فروجهنّ بکلمة اللَّه «و لهنّ علیکموتهنّ بالمعروف». درون باره زنان (بترسید) سفارش نیکو ید (و با آنـها خوش رفتار باشید) زیرا آنان نزد شما عاریـه (و دست خالی) هستند، به منظور خود چیزی را مالک نیستند، و آنـها را بـه امانت خدا گرفتهاید و اندام آنـها را با کلمـه (و دستور) خدا بر خود حلال نمودهاید و برشماست پوشاک آنـها بطور مناسب (پس آنـها را قدر بدانید و ارزش قایل شوید). «۵»
۷- امـیرمؤمنان فرمود: .... فداروهنّ علی کلّ حال، وأحسنوا لهنّ المقال، لعلهنّ یحسنّ الفعال. درون هر حال باآنـها (زنان) مدارا کنید و گفتار را زیبا نمایید شاید آنـها هم رفتار خوبی داشته باشند. «۶»
۸- هارون، از ابن صدقة، از امام صادق، از پدرش علیـهما السلام فرمود: من اتّخذ امرأة فلیکرمـها فإنما امرأة أحدکم لعبة. هرزن گرفت، گرامـی بدارد همانا زن هریک از شما وسیله بازی (و سرگرمـی) اوست. «۱»
۹- ابن علوان، از امام صادق، از پدر بزرگوارش علیـهما السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: اتّقوااللَّه اتّقوااللَّه فی الضّعیفین: الیتیم والمرأة، فانّ خیـارکم خیـارکم لأهله. از خدا بترسید از خدا بترسید، درون باره دو ناتوان، یتیم و زن، همانا بهترین شما نیکویـان شماست بـه اهل (و عیـالش). «۲»

شوهر دوستی

شیرینی زندگی درون دنیـا بـه محبت و علاقه متقابل بستگی دارد مخصوصاً به منظور زوجین کـه از من وتو «ما» شدهاند یعنی زن و شوهر همدیگر را درک کنند و به یکدیگر علاقهمند شوند بگونـهای کـه سالهای متمادی عمر را با خوشی و خرمـی، سپری کرده و در نـهایت با عشق و علاقه از هم جدا شده و برای رفتن بـه جهان ابدیت، از همدیگر خدا حافظی نمایند.
۱- امام صادق علیـه السلام فرمود: انصرف رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم من سریة کان اصیب فیـها ناس کثیر من المسلمـین فاستقبله النساء یسئلن عن قتلاهن فدنت منـه امرأة. فقالت: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم ما فعل فلان؟ قال: وما هو منک؟ فقالت: أخی فقال: احمدی اللَّه واسترجعی فقد استشـهد ففعلت ذلک، ثم قالت: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم ما فعل فلان؟ فقال: وما هو منک؟ قالت:
زوجی فقال: احمدی اللَّه واسترجعی فقد استشـهد فقالت: (واویلی) واذلّاه، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم ما کنت أظن أن المرأة تجد بزوجها هذا کلّه حتی رأیت هذه المرأة. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم از (جنگ و) پیکاری برگشت کـه مردان زیـادی از مسلمانـهادر آن، کشته یـا زخمـی شده بودند، خانمـها بـه استقبال آمدند و از کشته شدگانشان مـی‌پرسیدند (در این حال) بانوئی بـه حضرت نزدیک شد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فلانی چهِ کرد؟
فرمود: او چه نسبتی با تو داشت؟ عرض کرد: برادرم بود، فرمودخدا را سپاس گزار و استرجاع کن، او شـهید شد، آن بانو حمد نمود و انّا اللَّه گفت، سپس پرسید ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فلانی چهِ کرد فرمود: چه تو بود؟ گفت: شوهرم بود، فرمود: حمد خدا کن وانّا اللَّه بگو او هم شـهید گشت آن زن گفت: وای برمن، وای برذلیلی من، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من گمان نمـی‌کردم زنی به منظور از دست شوهرش این همـه (ناراحتی و تأثر) داشته باشد که تا این خانم را دیدم. «۱»
۲- معمر بن خلاد گوید: شنیدم اباالحسن علیـه السلام مـی‌فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه جحش فرمود: قُتِلَ خالک حمزة، فاسترجعت، و قالت أحتسبه عند اللَّه، ثمّ قال لها قتل أخوک، فاسترجعت و قالت أحتسبه عند اللَّه، ثمّ قال لها قتل زوجک، فوضعت یدها علی رأسها و صرخت، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم مایعدل الزّوج عندالمرأة شیئی. دائیت حمزه کشته شد، استرجاع نمود و گفت: پیش خدا حساب مـی‌کنم (یعنی اجرم را دربارهٔ او از خدا مـی‌گیرم)، فرمود: برادرت (نیز) کشته شد! استرجاع کرد و گفت: پیش خدا حساب مـی‌کنم، فرمود: شوهرت (هم) بـه قتل رسید، (مرگ شوهر را کـه شنید دستش را بـه سر گذاشت وناله بلند سرداد، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: پیش زن هیچ چیز با شوهر برابری نمـی‌کند!

شوهر آزاری

۱- امام صادق علیـه السلام فرمود: ملعونة ملعونة امرئة تؤذی زوجها وتغمّه، و سعیدة سعیدة امرئة تکرم زوجها ولا تؤذیـه و تطیعه فی جمـیع أحواله. از رحمت خدا دور و ملعونة هست زنی کـه شوهرخود را اذیت کرده و غمگین نماید، و خوشبخت و سعادتمند هست زنی کـه شوهرش را گرامـی دارد و او را اذیت نکند و در هرحال فرمانبردار او باشد. «۲»
۲- أیّما امرأة آذت زوجها بلسانـها لم یقبلاللَّه منـها صرفاً ولا عدلًا و لا حسنةً من عملها حتی ترضیـه، وإن صامت نـهارها وقامت لیلها وأعتقت الرقاب وحملت علی جیـاد الخیل فی سبیل اللَّه وکانت فی أول من ترد النار، وکذلک الرجل إذا کان لها ظالما، ثم قال: ألا وأیما امرأة لم ترفق بزوجها وحملته علی ما لا یقدر علیـه وما لا یطیق لم یقبل اللَّه منـها حسنة وتلقی اللَّه وهو علیـها غضبان. امام- علیـه السلام فرمود:
هر زنی شوهر خود را با زبانش اذیت نماید، خداوند از او نمـی‌پذیرد صرف و عدل (کوچک و بزرگ عملی) و حسنـهای را، که تا اورا از خود راضی نماید اگرچه روزها روزه و شبها عبادت نماید و‌ها آزاد کند و با بهترین اسبها، درون راه خدا (آنچه را خدا راضی هست را) حمل نماید و اولی باشد کـه به آتش وارد شود، و همچنین هست اگر بر زن ستم نماید.
سپس فرمود: آگاه باش هر زنی با شوهرش مدارا نکند و اورا برچیزی کـه قدرت و طاقت آن را ندارد، وادار سازد، از او حسنـهای قبول نمـی‌شود و خدارا ملاقات نماید درون حالی کـه بر او غضبناک است. «۱»
۳- محمد بن علی بن حسین درون کتاب (عقاب الاعمال): درون عیـادت مریض از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من کان له امرأة تؤذیـه لم یقبل اللَّه صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینـه وترضیـه وان صامت الدهر وقامت وأعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیلاللَّه وکانت أول من ترد النار، ثم قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب إذا کان لها مؤذیـاً ظالماً ومن صبر علی سوء خلق امرأته واحتسبه أعطاه اللَّه (بکل مرة) یصبر علیـها من الثواب مثل ما اعطی ایوب علی بلائه وکان علیـها من الوزر فی کل یوم ولیلة مثل رمل عالج فان مات قبل ان تعقبه وقبل ان یرضی عنـها حشرت یوم القیـامة منکوسة مع المنافقین فی الدرک الأسفل من النّار، ومن کانت له امرأة ولم توافقه ولم تصبر علی ما رزقه اللَّه وشقت علیـه وحملته ما لم یقدر علیـه لم یقبل اللَّه لها حسنة تتقی بها النار وغضب اللَّه علیـها ما دامت کذلک. هرزنی دارد کـه او را اذیت مـی‌کند، خداوند نماز و کارهای خیر اورا قبول نمـی‌کند که تا بر او کمک کرده و راضی اش نماید، اگرچه یک روزگار روزه بگیرد و‌ها آزاد کند و اموالش را درون راه خدا انفاق نماید و اولی باشد کـه به آتش وارد مـی‌شود!؛ سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: وعین این وزر و عذاب، بر مرد هم هست، اگر زن را اذیت و ستم نماید، و هربر اخلاق بد زنش صبر کند و امـید اجر داشته باشد، خداوند بـه هر مرتبه آن کـه صبر مـی‌کند، ثواب عطا فرماید بـه اندازهای کـه به ایوب علیـه السلام داده درون مقابل صبر بر بلاهایش؛ وبرای زن درون مقابل هر روز (از بد اخلاقی اش) بـه تعداد ریگ بیـابان «عالج»، وزر و وبال مـی‌باشد، بعد اگر پیش از راضی نمودن همسر، بمـیرد، روز قیـامت، وارونـه آویخته مـی‌شود با منافقین درون پائینترین طبقه جهنم از آتش؛ و هرهمسری دارد با شوهرش موافقت نداشته باشد و به روزی خدا دادی صبر ننماید و بر شوهر سخت بگیرد و وادارش کند بر چیزی کـه طاقت آن را ندارد، خداوند اعمال خوب او را کـه از آتش نگهدارد، قبول نمـی‌کند و غضب خدا براو خواهد بود مادامـی این گونـه باشد. «۱»
۴- علی (بن جعفر) عن أخیـه علیـه السلام قال: سألته عن المرأة العاصیة لزوجها هل لها صلاة وما حالها؟ قال: لا تزال عاصیة حتی یرضی عنـها. علی (بن جعفر) از برادرش (موسی بن جعفر) علیـهما السلام گفت: از او از حکم زنی پرسیدم کـه به شوهرش نافرمانی مـی‌کند آیـا نمازش درست هست و حالش چگونـه خواهد بود؟! فرمود: اومدام نافرمان (و عصیـانگر) بـه حساب مـی‌آید که تا شوهرش از او راضی شود. «۲»

جهاد بانوان

روزی ام سلمـه (یکی از زنان پیـامبر) عرض کرد ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم: همـه ثوابهای جهاد و شـهادت و کارهای فی سبیل اللَّه مخصوص مردان هست و زنـها از این همـه ثوابها محرومند و دست خالی؟! حضرت درون فرمایش مفصلی ثواب دوران حاملگی و بچه داری و شیر و بچه بزرگ و غیره کـه به جای عبادت و شـهادت و ثوابهای تسبیح هست را شرح داد و از جمله فرمود: جهاد زن، خوب شوهر داری اوست. «۱»
۱- موسی بن بکر: از أبی إبراهیم علیـه السلام فرمود: جهاد المرأة حسن التبعّل. جهاد زن:
خوب شوهرداری اوست. «۲»
۲- امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: کتب اللَّه الجهاد علی الرّجال و النّساء فجهاد الرّجل بذل ماله و نفسه حتّی یقتل فی سبیل اللَّه، و جهاد المرأة أن تصبر علی ماتری من أذی زوجها و غیرته.
خداوند جهاد را بر مرد و زن واجب نموده است!؛ بعد جهاد مرد بخشیدن جان و مال خود هست تا درون راه خدا شـهید شود؛ و جهاد زن این هست که بـه آزار و اذیت شوهر و (از نا روائیـهای شوهر از جهت) غیرت (و بد بینی کـه به او متوجه مـی‌شود) صبر نماید. «۳»

پاداش خدمت بـه شوهر

ارزش خدمات بانوان بـه اعضای خانواده بخصوص بـه همسرش را غیر از خدا،ی نمـی‌تواند تعیین نماید و بها دهد زیرا این خدمات عاشقانـه توأم با از خود گذشتگی، مخصوصاین قشر خاص هست که مادامالعمر درون پای آن نشسته و ایثار مـی‌نمایند و از هیچ گونـه فداکاری دریغ نمـی‌ورزند درون این زمـینـه بـه روایتهای بعدی توجه فرمائید.
۱- ورام بن أبی فراس درون کتابش گفت: قال علیـه السلام الإمرأة الصالحة خیر من ألف رجل غیر صالح و أیّما امرأة خدمت زوجها سبعة أیّام أغلق اللَّه عنـها سبعة أبواب النار و فتح لها ثمانیة أبواب الجنة تدخل من أیّها شاءت. امام علیـه السلام فرمود: یک زن صالحه بهتر هست از هزار مرد نا صالح، هر زنی یک هفته بـه مرد خودش خدمت نماید، خداوند هفت دَرِ جهنم را بـه روی او مـی‌بندد و هشت دَرِ بهشت را بـه روی او مـی‌گشاید کـه از هرکدام دلبخواهش هست وارد شود. «۱»
۲- قال: و قال علیـه السلام: ما من امرأة تسقی زوجها شربة من ماء إلّا کان خیراً لها من عبادة سنة صیـام نـهارها وقیـام لیلها ویبنی اللَّه لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة و غفر لها ستین خطیئة. و باز فرمود: نیست زنی کـه شوهر خود را از آب سیراب نماید، مگر این کـه برایش از ثواب عبادت یک سال بهتر هست که روزها روزه گیرد و شبها که تا صبح نماز بخواند، و خداوند برایش بـه هر آشامـیدن آب کـه شوهرش را سیراب نماید، شـهری درون بهشت بنا کند و از شصت گناه او درون گذرد. «۲»
۳- جماعتی از أبی المفضل سندش را رسانده از امام صادق علیـه السلام روایت مـی‌کند فرمود: سألت ام سلمة رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم عن فضل النساء فی خدمة أزواجهن فقال: أیّما امرأة رفعت من بیت زوجها شیئا من موضع إلی موضع ترید بـه صلاحاً إلا نظر اللَّه إلیـها ومن نظر اللَّه إلیـه لم یعذّبه. فقالت ام سلمة رضی اللَّه عنـها: زدنی فی النساء المساکین من ثواب بأبی أنت وامّی فقال صلی الله علیـه و آله و سلم: یـا ام سلمة إن المرأة إذا حملت کان لها من الأجر کمن جاهد بنفسه وماله فی سبیل اللَّه عز وجل، فإذا وضعت قیل لها قد غفر لک ذنبک فاستأنفی العمل، فإذا أرضعت فلها بکل رضعة تحریر رقبة من ولد إسماعیل. ام سلمـه (زن پیـامبر) از رسول خدا سؤال نمود از فضیلت خدمت زنـها بـه شوهرانشان، فرمود: هر زنی از خانـه شوهر چیزی را بردارد و جای دیگر بگذارد کـه اراده اصلاح نمودن (وجابجا دارد) مگر اینکه خداوند براو نظر نماید و به هرخداوند نظر کند دیگر او را عذاب ننماید؛ ام سلمة گفت: بیشتر بفرما ای رسول خدا پدر ومادرم فدای تو باد، به منظور زنـهای بیچاره ازثواب، فرمود: ای ام سلمة همانا زنی کـه حامله شد اجر او مانندی هست که با مال و جان خود درون راه خدای عزّ و جلّ جهاد نماید، وقتی کـه وضع حمل نمود بـه او گفته مـی‌شود، گناهانت بخشوده شد اعمالت را دوباره از سر بگیر، هرگاه بچه را شیر داد بـه هر شیر ثواب آزاد از اولاد اسماعیل را، مـی‌دهند. «۳»

خوش رفتاری درون خانواده

هنگامـی کـه عاقد مـیان دو زوج جوان و غیر جوان عقد جاری مـی‌کند، معناو مفهوم آن، این هست که ما دونفر که تا دم مرگ بـه همدیگر یـار و یـاور وفا دار خواهیم بود، و بنیـان زندگی خود را با عشق وعلاقه بنا کرده و به همدیگر، گره مـی‌زنیم و عقد مـی‌بندیم؛ اساساً معنای واژه «عقد» درون عربی، بـه معنای گره و عاقد گره دهنده و معقود گره شونده است، بعد با بستن این پیمان محکم و قولهای مستحکم و سستیناپذیر، وارد معرکه، تلخ و شیرین، و فراز و نشیب زندگی مـی‌شویم، آیـا واقعاً کار درست و منصفانـه هست که هنوز مرکّب امضاء و اثر انگشت درون دفاتر ازدواج، خشک نشده راهی امضاء نمودن دفتر طلاق و جدائی باشیم!!
آخر چرا مردم این قدر پیمان و سست گفتار و بد کردار و زشت رفتار شدهاند، آیـا شنیدهاید درون روزگاران قدیم کـه نـه دفتر دستکی بود و نـه سند رسمـی ازدواج و مواد دوازده گانـه دفتر ازدواج، به منظور نمونـه، بـه خیـال یک زن و یـا مردی: مسئله طلاق و جدائی خطور کند؟!! و یـا اصلًا یکی از این اتفاقات بیفتد؟!!
اگر درون قبیله و ایل وتباری این مسائل حتی به منظور یک بار هم شده، پیش مـی‌آمد و اتفاق مـی‌افتاد، مانند صدای بمب اتم درون همـه جا مـی‌پیچید و دیگری با آن قبیله وصلت نمـی‌کرد و نمـی‌داد و نمـی‌گرفت و برای همـیشـه، بد نام گشته و منزوی مـی‌شدند!!
آخر ما چه قدر عمر داریم و چند سال زندگی خواهیم کرد کـه این همـه مشکلات را به منظور خود فراهم مـی‌کنیم و پیش مـی‌آوریم، بیـایید این خصلتهای شیطانی و خصومتهای غیر انسانی را کنار گذاشته، بای کـه پیمان زناشوئی و عقد همسری بستهایم، وفادار بمانیم و با مختصرگذشتی، کینـه توزی و خود خوری و صفات ناپسند و اعصاب خراب کن را، کنار گذاشته و فاتحه بد رفتاری و بد اخلاقی وو ... را بخوانیم انشاءاللَّه.
ببینیم خردمندان عالم و بزرگان دین درون این باره، چه توصیـه‌ها و سفارشـهائی را کردهاند.
۱- قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: خیرکم خیرکم لأهله (لنسائه) وأنا خیرکم لأهلی (لنسائی). رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: بهترین شمای هست که با خانواده اش: بهتر (و خوش رفتار) باشد و من بهترین شما نسبت بـه اهل (و عیـالم) هستم. «۱»
۲- و قال صلی الله علیـه و آله و سلم: عیـال الرجل اسراؤه وأحب العباد إلی اللَّه عزوجل أحسنـهم صنعاً إلی أسرائه. و فرمود: عیـالات مرد اسیران اویند و بنده دوست داشتنی تر درون پیش خدای عزّ وجلّانی اند کـه با اسیران خود: خوش رفتار باشد. «۲»
۳- و قال أبو الحسن علیـه السلام: عیـال الرجل اسراؤه فمن أنعم اللَّه علیـه بنعمة فلیوسّع علی اسرائه، فان لم یفعل أوشک أن تزول تلک النعمة. ابو الحسن علیـه السلام فرمود: خانواده مرد اسیران اویند! بعد هرراخداوند توانائی نعمت داده بـه اسراء (و عیـالات) خود گشایش دهد: و هراین را نکند: نابود شدن نعمتش نزدیک است!. «۳»
۴- و قال صلی الله علیـه و آله و سلم: ألا خیرکم خیرکم لنسائه وأنا خیرکم لنسائی. باز آن حضرت فرمود: آگاه باشید بهترین شما آن هست که با خانواده اش: بهتر (و خوش رفتار) باشد و من بهترین شما نسبت بـه اهل (و عیـالم) هستم. «۴»
۵- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: انّماالمرئة لعبة الرّجل من اتّخذها فلایضیّعها. زن اسباب بازی مرد است، هراو را مـی‌گیرد (و امام باقر فرمود: او ازدواج مـی‌کند) او را ضایع ننماید. «۵»
۶- امام صادق علیـه السلام فرمود: أکثر أهل الجنّة من المستضعفین النّساء علم اللَّه ضعفهنّ فرحمـهنّ. بیشترین اهل بهشت از ناتوانان زنان هستند، خداوند ناتوانی آنـها را دانست و به آنان رحم نمود. «۶»
۷- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: اتّقو اللَّه فی الضّعیفین الیتیم و المرئة.! دربارهٔ دو ضعیف از خدا بترسید، یتیم و زن!. «۱»
۸- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ملعون ملعون من ضیّع من یعول. ملعون هست ملعون استی کـه زیردستانش را ضایع نماید. «۲»
۹- محمد بن علی بن حسین درون کتاب (عقاب الاعمال): درون عیـادت مریض از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من کان له امرأة تؤذیـه لم یقبل اللَّه صلاتها ولا حسنة من عملها ... ثم قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر و العذاب إذا کان لها مؤذیـا ظالماً ومن صبر علی سوء خلق امرأته و احتسبه أعطاه اللَّه (بکل مرة) (یوم و لیلة) یصبر علیـها من الثواب مثل ما اعطی ایّوب علی بلائه ...
هر زنی شوهر خود را اذیت نماید: خداوند نماز و حسنات او را قبول نمـی‌کند سپس گفت: رسول خدا فرمود: و مانند این وزر و عذاب‌ها به منظور مرد هم هست اگر عیـالش را از روی ستم: اذیت نماید؛ و هربه بد اخلاقی زنش صبر نماید و برای رضای خدا (تحمل کند) خداوند بـه هر مرتبه و هر شب و روزش، مانند ثواب (حضرت) ایّوب علیـه السلام عطا نماید ... «۳»

پاداش تأمـین معاش

هری موظف هست معاش زیردستان خود را، تأمـین نماید، و به هر وسیلهای، رفاه و آسایش زندگی آنان را فراهم آورد و آنان را از محتاج بـه دیگران و چشم داشتن درون زندگی سایرین، بـه دور سازد، زیرا افراد تحت تکفّل هری، به منظور بزرگ خانواده واجب النّفقة هست و خداوند درون ازای انجام این وظیفه، پاداش و اجر اخروی فراوانی را هم بـه او وعده کرده و قرار داده هست که که تا بادلگرمـی بـه تکاپو و فعالیتش ادامـه دهد.
۱- امام رضا علیـه السلام، از پدر بزرگوارش از جدّش علیـهم السلام فرمود:: مرّ جعفر علیـه السلام بصیّاد فقال: یـا صیّاد أیّ شئ أکثر ما یقع فی شبکتک؟ قال: الطیر الزاق قال: فمرّ و هو یقول: هلک صاحب العیـال هلک صاحب العیـال. امام صادق علیـه السلام ازکنار صیّادی گذشت و فرمود: ای صیـاد بـه تورت بیشتر چهِ چیزی مـی‌افتد؟! گفت: پرنده «زاق» (حضرت) گذشت درون حالی کـه مـی‌فرمود: هلاک شد عیـالبارها هلاک شد، صاحبان عیـال. «۱»
۲- عالم علیـه السلام: ضمنت لمن اقتصد أن لا یفتقر، و اعلم أن نفقتک علی نفسک و عیـالک صدقة، و الکادّ علی عیـاله من حلّ، کالمجاهد فی سبیل اللَّه. ضامن شدم بهی کـه (در زندگی اش مـیانـه رو باشد) این کـه فقیر (وندار) نباشد، و بدان مخارج تو، بـه خودت و عیـالت، صدقه هست (و ثواب آن را مـی‌بری)، و تلاش کننده از حلال، درون راه عیـالش، مانند جهاد کننده درون راه خداست. «۲»
۳- ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من دخل السّوق فاشتری تحفة فحملها إلی عیـاله کان کحامل صدقة إلی قوم محاویج، ولیبدأ بالأناث قبل الذّکور، فانّ من فرّح ابنة فکأنّما أعتق رقبة من ولد إسماعیل، ومن أقرّ. بعین ابن فکأنّما بکی من خشیة اللَّه عزوجل، ومن بکی من خشیة اللَّه عزوجل ادخل جنات النعیم. هرداخل بازار شود و تحفهای خریده بـه اهل و عیـالش ببرد، (ثوابش) مانندی هست به نیـازمندان صدقه حمل کند، (وقتی کـه به خانـه رسید) پیش از مردان، اول از زنان شروع نماید، بعد هری را خوش حال نماید مانند آنست کهای را از اولاد اسماعیل آزاد نماید، و هرچشم پسری را روشن کند مانندی هست که از ترس خداوند گریـه نماید و هر از ترس خدا بگرید بـه جنّات نعیم (بهشتهای پر نعمت) داخلمـی نماید. «۳»

کمک بـه اندازه خرج

در روایـات اسلامـی آمده هست که کمکهای آسمانی بـه اندازه مخارج هرکس، نازل مـی‌شود اگر زیـاد باشد زیـاد، و اگر کم باشد کم، البته این بـه آن معنا نیست کـه انسان اسراف درخرج نماید بلکه با تقدیر و تدبیر صحیح، زندگی خود را بچرخاند درون عین اینکه، از بخل ورزی و سختگیری درون معیشت را، رها سازد.
۱- أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: تنزل المعونة علی قدر المؤنة. کمک (خداوند) بـه اندازه خرج نازل مـی‌شود. «۱»
۲- ابن علوان، از امام صادق، از پدربزرگوارش علیـهما السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إنّ اللَّه تبارک و تعالی ینزل المعونة علی قدر المؤنة، و ینزل الصبر علی قدر شدة البلاء. همانا خدای تبارک وتعالی کمک (به خرج زندگی را) بـه قدر هزینـه (زندگی) فرود آرد و صبر را بـه اندازه شدت بلا نازل نماید. «۲»

تقدیر المعیشة

تقدیر معیشت و اندازهگیری خرج زندگی، یکی از کارهای کلیدی زندگانی هست هردر دوران عمر خود این خصلت را به منظور خود، سرمشق قرار دهد، دست خالی نمانده و پشیمان و محتاج دیگران نخواهد شد.
۱- امـیرمؤمنان علیـه السلام بـه بعض از أصحابش فرمود: لا تجعلنّ أکثر شغلک بأهلک وولدک فان یکن أهلک وولدک أولیـاء اللَّه، فانّ اللَّه لا یضیع أولیـاءه، وإن یکونوا أعداء اللَّه فماهمّک و شغلک بأعداء اللَّه. مشغله خود را زیـاد بـه اهل و اولادت قرار نده (خود را دربارهٔ آنـها بیش از حد گرفتار نکن زیرا) اگر آنـها، دوست خدایند، خداوند آنـها را ضایع نمـی‌کند (و رها نمـی‌سازد) و اگر دشمن خدا هستند چرا همت و شغل خود را درون باره دشمن خدا، قرار مـی‌دهی!. «۳»
۲- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: التودّد إلی الناس نصف العقل، و حسن السّؤال نصف العلم، والتقدیر فی النّفقة نصف العیش. دوستی با مردم نصف عقل هست و سؤال (از استاد) نصف علم هست و تقدیر درون مخارج نصف زندگی است. «۴»
۳- و در خبر دیگرفرمود: التقدیر نصف المعیشة. اندازه نگهداشتن نصف معیشت است. «۱»
۴- امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: ما عال امرؤ اقتصد. بـه سختی (زندگی) نیفتادی کـه مـیانـه رو باشد. «۲»
۵- موسی از او علیـه السلام، فرمود: پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: التودّد إلی الناس نصف العقل، والرّفق نصف المعیشة، و ما عال امرؤ فی اقتصاد. دوستی با مردم نصف عقل هست و مدارا (با آنـها) نصف معیشت است، و مرد بـه تنگی (زندگی) نیفتاد درون مـیانـه روی. «۳»

مـیوه به منظور خانواده

توسعه درون زندگی خانواده از صفات پسندیده انسانی هست که که تا مـی‌توانددر دوران زندگی سعی و کوشش نماید که تا نیـاز همـه جانبه آنـها را بر طرف سازد و نگذارد چشم بـه دیگران دوخته و آه سوزان از دل برکشند، درون صورت امکان اهل و عیـال خود را از خوردنیـها و آشامـیدنیـهای حلال، سیر و بی نیـاز سازد و تا آنجا کـه در توان دارد و برایش مقدور است، آنان را از مواهب زندگی، خاصه از مـیوه‌های گوناگون، برخوردار نماید که تا خداوند نیز بـه او با دیده رحمت بنگرد.
۱- امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: أطرفوا أهالیکم فی کل جمعة بشئ من الفاکهة کی یفرحوا بالجمعة. درون هر جمعه بـه (زندگی) اهل و عیـال خود با چیزی از مـیوه، تنوع بخشید که تا به آمدن جمعه خوشحال شوند. «۴»
۲- أبی حمزة الثمالی، از علی بن الحسین علیـهما السلام فرمود: إنّ أحبّکم إلی اللَّه عزوجل أحسنکم عملا، وإنّ أعظمکم عند اللَّه عملا أعظمکم فیما عنده رغبةً، وإنّ أنجاکم من عذاب اللَّه أشدکم خشیةً اللَّه، وإنّ أقربکم من اللَّه أوسعکم خُلقاً، وإنّ أرضاکم عند اللَّه أسبغکم علی عیـاله، وإنّ أکرمکم عند اللَّه أتقاکم. همانا محبوبترین شما بـه خدای عزوجل، زیبا عملانند و بزرگترین صاحب عمل شما نزد خداوند، راغبترین شما بر آنچه کـه نزدخداست و نجات بخشترین شما از عذاب خدا، ترسانترین شماست (از خدا) و نزدیکترین شما از خدا، خوش اخلاقترین شماست و رضایت بخشترین شما نزد خداوند، دست و دل بازترین شما بـه عیـالش است، و گرامـیترین شما نزد خدا، پرهیز کارترین شماست. «۱»

کمـی اولاد

تربیت و نگهداری و بزرگ اولاد، یکی از معضلات زندگی است، بـه قول امروزیـها (اولادکمتر زندگی بهتر).
پیش از آنکه اولاد را بـه دنیـا آورد، حتما در فکر زوایـای زندگ و مسؤلیتهای فراوان خود، درون برابر آنـها باشد، درست هست روزی دهنده خداست، اما تنـها روزی نیست بلکه وظائف هزاران مسائل دیگر درون باره اولاد درون دوش آدمـی هست که چگونـه این بار سنگین را بـه سر منزل مقصود برساند، البته اگری بتواند، این بار سنگین (تربیت و مراقبت و تأمـین مخارج) را بـه سر منزل مقصود برساند، آن وقت هست که مشمول فرمایش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم «تناکحوا وا انّی أباهی بکم الأمم» خواهد بود.
۱- عبد العظیم الحسنی، از أبی جعفر الثانی، ازپدران بزرگوارش، از أمـیر مؤمنان علیـهم السلام فرمود: قلّة العیـال أحد الیسارین. کمـی عیـال یکی از دو آسان (زندگی ) است. «۲»
۲- امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: الفقر هو الموت الأکبر و قلّة العیـال أحد الیسارین، التقدیر نصف العیش، ما عال امرؤ اقتصد. نداری مرگ سرخ هست و کمـی عیـال (و اولاد) یکی از دو آسان است، تقدیر (در معیشت) نصف عیش (و خوشی) است، گرفتار نشد مردی کـه با اقتصاد (و مـیانـه روی) زندگی نماید. «۱»

خوشا بـه حال داران

از قدیم الأیـام، درون مـیان اقوام مختلف، داشتن سبب سر افکندگی درون مـیان خویش و اقوام بوده و هست منتهی با تفاوت و شدت و ضعف، از زنده بگور گرفته که تا مسایل دیگر؛ با این فرهنگ و روحیـه، تربیت و بزرگ و شوهر وو .. مادام العمر به منظور پدر و مادر، از مشکلات کمر دوران عمراست، با اینکه دین مقدس اسلام به منظور احیـاء و شخصیت بـه و زن، دستورات و فرامـین استثنائی و اختصاصی دارد، اما باز این مشکلات و بار سنگین درون گُرده والدین، سایـه افکنده است، بدینجهت هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون این باره فرمایشاتی دارد کـه ذیلًا مختصری از آنـها را مـی‌خوانید.
۱- أبان بن تغلب، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: البنات حسنات والبنون نعمة والحسنات یثاب علیـها والنعمة یسأل عنـها. ان حسناتند و پسران نعمت، بـه حسنات ثواب مـی‌دهند و از نعمت سؤال مـی‌شود. «۲»
۲- بـه پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم (تولد) ی را مژده دادند (حضرت بـه روهای اصحاب نگریست) و نا راحتی را درون سیمای آنان دید بعد فرمود: مالکم؟ ریحانة أشمّها ورزقها علی اللَّه عزوجل. چه شده برایتان (چرا ناراحت شدید) ریحانـه ایست مـی‌بویم او را و روزی اش هم برخدای عزّ و جلّ است. «۳»
۳- حمزة بن حمران، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: مردی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و نزد او مرد (دیگری) بود، او را بـه مولودی خبر دادند، رنگ آن مرد تغییر یـافت!، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه او فرمود: مالک؟ قال: خیر قال: قل، قال: خرجت والمرأة تمتخض فأخبرت أنّها ولدت جاریة، فقال له النبی صلی الله علیـه و آله و سلم: الأرض تقلّها والسماء تظلّها و اللَّه یرزقها، وهی ریحانة تشمّها، ثمّ أقبل علی أصحابه فقال من کانت له ابنة فهو مقروح، ومن کانت له ابنتان فیـا غوثاه ومن کانت له ثلاث بنات وضع عنـه الجهاد وکلّ مکروه، و من کانت له أربع بنات فیـا عباد اللَّه أعینوه، یـا عباد اللَّه أقرضوه، یـا عباد اللَّه ارحموه. چه شد برایت؟! گفت:
خیر است، فرمود: بگو گفت: هنگام بیرون آمدن من، را درد زایمان گرفته بود (که الان) خبر دادند زائیده است، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: زمـین او را بر مـی‌دارد و آسمان بر او، سایـه مـی‌افکند و خدا روزی اش را مـی‌دهد و او ریحانـه ایست کـه مـیبوئی (تو چرا نا راحتی؟!) سپس رو بـه اصحاب کرد و فرمود: هریک دارد، زخمدار است، و هردوتا دارد، واغوثاه، و هرسه دارد، تکلیف جهاد و همـه کارهای ناخوشایند، از او برداشته شده هست و هر چهار دارد ای بندگان خدا بـه او کمک کنید، ای بندگان خدا بـه او قرض دهید، ای بندگان خدا بـه او رحم نمایید!!. «۱»
۴- روایت یکی از صادقین علیـهما السلام هست فرمود: إذا أصاب الرجل ابنة بعث اللَّه إلیـها ملکاً فأمرّ جناحه علی رأسها و صدرها و قال: ضعیفة خلقت من ضعف، المنفق علیـها مُعانٌ إلی یوم القیـامة. زمانی کـه مردی دارای ی شد، خداوند فرشتهای را بـه آن مـی‌فرستد و بال‌هایش را بـه و سر و آن مـی‌کشد و مـی‌گوید:
ناتوانیست از ناتوانی آفریده شده است، خرج دهنده او، کمک کرده مـی‌شود که تا روز قیـامت. «۲»
۵- یحیی بن المساور، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: موسی بن عمران گفت: یـا رب أیّ الأعمال أفضل عندک؟ فقال: حبّ الأطفال فإنّ فطرتهم علی توحیدی فإن أمتّهم أدخلهم برحمتی جنّتی. پروردگا را کدام عمل پیش تو بهتر است؟ فرمود: دوست داشتن خردسالان زیرا فطرت آنـها بر توحید من هست اگر آنـها را مـی‌راندم بـه بهشتم داخل مـی‌نمایم. «۳»

حقوق متقابل زن و شوهر

حقوق مرد برخانم

هریک از زن و مرد بر ذمـه دیگری حقوق متقابل دارند و باید آن حقوق را مدّ نظر قرار داده و به وظایف خود عمل نمایند کـه تعدادی از روایـات آنـها را درون دو فصل بعدی مـی‌آوریم.
۱- حسین بن زید، از امام صادق، از پدران بزرگوارش علیـهم السلام از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم- درون حدیث مناهی- فرمود: ونـهی أن تخرج المرأة من بیتها بغیر اذن زوجها، فإن خرجت لعنـها کلّ ملک فی السماء وکلّ شئ تمرّ علیـه من الجنّ والإنس حتی ترجع إلی بیتها، ونـهی أن تتزیّن لغیر زوجها، فان فعلت کان حقاً علی اللَّه عزوجل أن یحرقها بالنار، ونـهی أن تتکلم المرأة عند غیر زوجها وغیر ذی محرم منـها أکثر من خمس کلمات مما لا بدّ لها منـه، و نـهی أن تباشر المرأة المرأة ولیس بینـهما ثوب، ونـهی أن تحدّث المرأة المرأة بما تخلو بـه مع زوجها- إلی أن قال: وقال علیـه السلام: أیما امرأة آذت زوجها بلسانـها لم یقبل اللَّه منـها صرفاً ولا عدلًا ولا حسنةً من عملها حتی ترضیـه، وإن صامت نـهارها وقامت لیلها وأعتقت الرقاب وحملت علی جیـاد الخیل فی سبیل اللَّه وکانت فی أول من ترد النار، وکذلک الرجل إذا کان لها ظالما، ثم قال: ألا وأیما امرأة لم ترفق بزوجها وحملته علی ما لا یقدر علیـه وما لا یطیق لم یقبل اللَّه منـها حسنة وتلقی اللَّه وهو علیـها غضبان.
ونـهی نموده هست که، زن از خانـهاش بی اجازه شوهر، بیرون رود، چنانچه خارج شود، بر او لعنت فرستند، فرشتگان وتمامـی چیزهائی کـه از کنار آن بگذرد از جن و انس که تا به خانـهاش برگردد، و اگر این کار را د، خداوند حق دارد او را با آتش بسوزاند.
و نـهی نمود: اینکه زن بیش از پنج کلمـه نزد غیر شوهرش با نامحرم حرف بزند کـه ناچار از آن حرف زدن باشد!؛
و نـهی فرمود: زن با زن دیگر مباشرت داشته باشد (زیر یک لحاف بخوابند) کـه مـیان آنـها لباسی نباشد؛
و نـهی فرمود: زن آنچه کـه مـیان او و شوهرش مـی‌گذرد، بـه دیگران بازگو نماید- که تا اینکه گفت: امام- علیـه السلام فرمود: هر زنی شوهر خود را با زبانش اذیت نماید، خداوند از او نمـی‌پذیرد صرف و عدل (بزرگ و کوچک عملی) و حسنـه‌ای را، که تا اورا از خود راضی نماید اگرچه روزها روزه و شبها عبادت نماید و‌ها آزاد کند و با بهترین اسبها، درون راه خدا (آنچه را خدا راضی هست را) حمل نماید و اولی باشد کـه به آتش وارد شود، و همچنین هست مرد اگر بر زن ستم نماید، سپس فرمود: هر زنی کـه با شوهرش مدارا ننماید و او را بر آنچه توان آن را ندارد، وادار کند، خداوند عمل خوبی از او نمـی‌پذیرد و خدارا ملاقات کند درون حالی کـه بر او غضبناک است. «۱»
۲- محمد بن مسلم، از امام باقر علیـه السلام فرمود: زنی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و گفت:
یـا رسول اللَّه ما حقّ الزّوج علی المرأة؟ فقال لها: تطیعه ولا تعصیـه ولا تتصدق من بیته بشئ إلّا باذنـه ولا تصوم تطوّعاً إلّا باذنـه ولا تمنعه نفسها وإن کانت علی ظهر قتب، ولا تخرج من بیته إلّا باذنـه، فان خرجت بغیر إذنـه لعنتها ملائکة السّماء و ملائکة الأرض وملائکة الغضب وملائکة الرحمة حتی ترجع إلی بیتها. فقالت: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: من أعظم الناس حقّاً علی الرّجل؟ قال: والده قالت: فمن أعظم الناس حقّاً علی المرأة؟ قال:
زوجها، قالت فما لی علیـه من الحق مثل ما له علی؟ قال: لا ولا من کل مائة واحد، فقالت:
والذی بعثک بالحق لا یملک رقبتی رجل أبدا. ای رسول خدا! حق شوهر برگردن زن چیست؟! فرمود:
۱- او را اطاعت نمائی و نافرمانی نکنید؛
۲- و از خانـه او بدون اجازه، چیزی تصدق نکنید؛
۳- و روزه مستحبی نگیرد، مگر با اجازه او؛
۴- و او را از خود مانع نشو اگرچه درون بالای کوهان شتر باشد؛
۵- و ازخانـه بدون اجازه بیرون نروی، اگر بیرون رود، فرشته‌های آسمان و زمـین و فرشتگان غضب و رحمت، بر او لعنت نماید که تا به خانـه برگردد؛ گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور مرد چهی حقش بر او بزرگتر است؟ فرمود:
پدرش، گفت: به منظور زن چهی، بزرگترین حق را دارد؟! فرمود: شوهرش، گفت: آیـا من هم بـه او حقی دارم آن گونـه کـه او دارد؟! فرمود: نـه و نـه یک صدم! زن گفت:
سوگند بـه آن کهِ ترا بـه حق فرستاده هست مردی مالک گردن من نخواهد شد ابداً (و هیچ وقت ازدواج نخواهم کرد). «۱»

حقوق خانمـها بر آقایـان

در فصلهای مختلف این کتاب راجع بـه حقوق مرد روایـات زیـاد آورده شده است؛ اما نسبت بـه حقوق خانمـها درون گردن آقایـان علاوه بر محتوای بعضی از فصلهای پیشین بـه مطالب ذیل توجه فرمایید.
خداوند متعال درون قرآن مجید مـی‌فرماید: «ولهنّ مثل الّذی علیـهنّ» و برای زنان هم مانند آنچه کـه برعلیـه آنان است، هست. «۲»
۱- و من حقّها علیـه، أن یشبعها و أن یکسوها و أن یغفر لها اذا جهلت. و از حق زن بر مرد، او را سیر نماید و بپوشاند و اگر از او نادانی دید، او را ببخشد (و گذشت نماید). «۳»
۲- از امام صادق علیـه السلام فرمود: زنی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و از حق مرد بر زن پرسید و جواب داد، گفت: حق زن بر مرد چیست؟ فرمود: یکسوها من العری و یطا من الجوع و اذا أذنبت غفر لها، قالت فلیس لها علیـه شییءٌ غیر هذا؟ قال: لا قالت:
لا و اللَّه لا تزوّجت أبداً ثمّ ولّت فقال النّبیّ ارجعی فرجعت فقال انّاللَّه عزّوجلّ یقول: «وان یستعففن خیر لهنّ». او را از برهنگی بپوشاند، و از گرسنگی برهاند، و اگر گناهی سر زد ببخشاید، گفت: جز اینـها به منظور زن چیزی درون گردن مرد نیست؟! فرمود: نـه گفت:
نـه بـه خدا قسم ابدا ازدواج نمـی‌کنم، سپس برگشت برود پیـامبر فرمود: برگرد، برگشت، فرمود: خدای عز وجل فرمود: اگر عفاف داشته باشند، برایشان بهتر هست (یعنی اگر ازدواج نکردی، عفاف داشته باش). «۴»
۳- ولا یقبحها و جهاً. بـه او ترش روئی نکند. «۵»
۴- امـیرمؤمنان علیـه السلام درون حدیث مفصلی بـه پسرش محمد حنفیـه نوشت: المرئة ریحانة و لیست بقهرمانة ... فدارها علی کلّ حال و أحسن الصّحبة لها لیصفوا عیشک. همانا زن (گل) ریحان هست نـه قهرمان .. بعد با او درون هر حال مدارا کن و صحبت با او را نیکو گردان که تا زندگی ات صاف (و شفاف) باشد «۱».
۵- رحم اللَّه عبداً أحسن فیما بینـه و بین زوجته خدا رحمت کند بندهای را کـه مـیان خود و همسرش را اصلاح (و خوش رفتاری) نماید. «۲»
۶- عمرو بن أبی المقدام از أبی جعفر علیـه السلام و عبدالرحمن بن کثیراز أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أمـیرمؤمنان علیـه السلام درون نامـهای بـه امام حسن علیـه السلام نوشت: لا تُملک المرأة من الأمر ما یجاوز نفسها فانّ ذلک أنعم لحالها و أرخی لبالها وأدوم لجمالها فَانّ المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة ولا تعد بکرامتها نفسها واغضض بصرها بسترک واکففها بحجابک ولا تطمعها ان تشفع لغیرها فیمـیل من شفعت له علیک معها واستبق من نفسک بقیّةً فانّ امساکک عنـهنّ وهنّ یرین انّک ذو اقتدار خیر من ان یرین حالک علی انکسار. زن را بیش از توانش بـه کار وامدار چون این روش (مناسب و) بهتر بـه حال و آرامش خاطر و دوام زیبائی اوست، همانا زن (مانند گل) ریحانـه هست نـه قهرمانة، و با گرامـی داشتن فوق (العادة و پرداختن زیـاد) او را از حد خود بالاتر نبر (و پر رو نکن)، و چشم اورا با پوشاندن (و تقوای) خود، فرو ببند، و با حجاب خود، او را (از حرام) بازدار، و (راه او را به منظور شفاعت بـه دیگران، (باز مگذار و) بـه طمع نینداز کـه (روزی) شفاعت شونده بر علیـه تو، مـیل نماید (و با او هم دست شود) و برای خودت چیزی (از قدرت) خود نگهدار زیرا خود داری تو از همـه خواسته‌های آنـها درون حالی کـه آنان تورا قدرتمند ببینند، برایت بهتر هست از این کـه حال تو را شکسته (و ناتوان بینند). «۳»
۷- إسحاق بن عمار گوید: بـه ابی عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: ما حق المرأة علی زوجها الذی إذا فعله کان محسناً؟ قال: یشبعها ویکسوها وان جهلت غفر لها. حق زن بر شوهرش چیست کـه اگر آن را انجام دهد از نیکوکاران بـه شمار آید؟! فرمود: شکم او را سیر نماید و او را بپوشاند و اگر نادانی کرد، او را ببخشد. «۱»
۸- أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: کانت امرأة عند أبی علیـه السلام تؤذیـه فیغفر لها. زنی نزد پدرم علیـه السلام بود و او را اذیت مـی‌کرد (پدرم) آن زن را مـی‌بخشید. «۲»
۹- سماعة بن مـهران، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: اتّقوا اللَّه فی الضعیفین یعنی بذلک الیتیم والنّساء وانّما هنّ عورة دربارهٔ دو ناتوان (یعنی یتیم و زنـها)، از خدا بترسید همانا آنـها عورت (و شایسته پرهیزند). «۳»
۱۰- یونس بن عمار گوید: أبو عبد اللَّه علیـه السلام کنیز فرزندش إسماعیل را بـه من تزویج نمود و فرمود: بـه او نیکی کن، گفتم: نیکی چیست فرمود: اشبع بطنـها واجنبها واغفر ذنبها، ثم قال: اذهبی وسطک اللَّه ماله. شکمش را سیر نماو اندامش را بپوشان و گناهش را ببخش سپس بـه کنیز فرمود: برو خداوند آنچه او از خیر دارد (یـا مالش را برتو ارزانی دارد). «۴»
۱۱- محمد بن مسلم، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: أوصانی جبرئیل بالمرأة حتی ظننت انّه لا ینبغی طلاقها إلا من فاحشة مبینة. جبرئیل آن قدر دربارهٔ زن، بـه من سفارش نمود، خیـال کردم او را نمـی‌شود طلاق داد مگر درون آشکار. «۵»
۱۲- امام صادق علیـه السلام فرمود: رحم اللَّه عبداً أحسن فیما بینـه و بین زوجته فانّ اللَّه عزوجل قد ملکه ناصیتها و جعله القیّم علیـها. خدا رحمت کند بندهای را کـه مـیان خود و زنش را نیکو نماید چون خدای عزّوجلّ جان او را بـه او تملیک نموده و او را بر او سرپرست قرار داده است. «۱»
۱۳- از أبی الحسن موسی علیـه السلام فرمود: إذا وعدتم الصغار فأوفوا لهم، فانّهم یرون أنّکم أنتم الذین ترزقونـهم، وإنّ اللَّه لا یغضب بشئ کغضبه للنساء والصبیـان. هروقت بـه بچه‌ها وعدهای دادید، وفا کنید زیرا آنـها گمان مـی‌کنند کـه روزی آنـها را مـی‌دهید و خداوند برهیچ چیزی مانند (مظلومان) زنان و بچه‌ها غضب نمـی‌کند. «۲»
۱۴- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون حدیث مناهی فرمود: زن بی اجازه شوهر بیرون رود ...
اولی باشد کـه به آتش وارد مـی‌شود و فرمود: وکذلک الرجل إذا کان لها ظالماً و مرد هم این طور هست (اولی کـه به آتش وارد مـی‌شود) اگر بـه زن ظلم نماید. «۳»
۱۵- قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب إذا کان لها مؤذیـا ظالما ومن صبر علی سوء خلق امرأته واحتسبه أعطاه اللَّه (بکل مرة) یصبر علیـها من الثواب مثل ما اعطی ایوب علی بلائه ... رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: وعین این وزر و عذاب، (که درون روایت قبلی گفته شد) بر مرد هم هست، اگر زن را اذیت و ستم نماید، و هربر اخلاق بد زنش صبر کند و امـید اجر داشته باشد، خداوند بـه هر مرتبه آن کـه صبر مـی‌کند، ثواب عطا فرماید بـه اندازهای کـه به ایوب علیـه السلام داده درون مقابل صبر بر بلاها (و گرفتاری‌ها) یش. «۴»

ثواب صبر بـه اخلاق بد همسر

اعضای خانواده درون گرو رفتار بزرگ خانواده‌اند کـه آنـها را چگونـه ببار آورد و تربیت نماید و به جامعه تحویل دهد، اگر درون فضای خانـه و خانواده محبت و علاقه و رفاقت و دوستی حکم فرما شود: زندگی شیرین و صمـیمـی خواهد شد و گرنـه خشونت و اخلاق ناپسند جای آنـها را خواهد گرفت؛ بدین خاطر درون دین اسلام دستورات اکید آمده هست که سرپرست خانـه با برخوردهای زیبا و خوب، اعضای خانواده را بـه زندگی، دلبسته و وابسته نماید و امـید را درون دلشان زنده کند و از هرگونـه برخورد زشت و نگران کننده بپرهیزد کـه عواقب خطرناک و وخیمـی درون پی خواهد داشت کـه آن سرش ناپیدا.
در روایـات و اخبار فراوان نیز، بـه رفتار زیبا و اخلاق نیکو مخصوصاً با اعضای خانواده، تشویق و ترغیب زیـاد آمده است، زیرا قوام زندگی و موفقیت وکامـیابی مرهون این خصلت و صفت پسندیده و انسانی است. بـه چند روایت توجه فرمایید.
۱- إسحاق بن عمار: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوج إن ترکته انتفعت بـه وإن أقمتهرته. وفی حدیث آخر استمتعت به. همانا مثل زن مانند دنده کج هست اگر بـه حال خود واگذاری بهرهمند شوی و اگر راستش کنی مـی‌شکند، و در حدیث دیگر بـه جای «انتفعت، استمتعت» آمده است. «۱» ۲- محمد واسطی گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ إبراهیم شکا إلیـاللَّه ما یَلْقی من سوء خلق ساره فأوحی اللَّه إلیـه: انما مثل المرأة مثل الضلع المعوج ان أقمتهرته و ان ترکته استمتعت بـه اصبر علیـها. حضرت ابراهیم از بدی اخلاق سارا بـه خدا شکایت نمود، خداوند بـه او وحی نمود، همانا مثل زن مانند دنده کج هست اگر بـه حال خود واگذاری بهرهمند شوی و اگر راستش کنی مـی‌شکند، بـه (بد اخلاقی او) صبر کن. «۲»
۳- حسین بن زید: از امام صادق: از پدرانش علیـهم السلام- درون حدیث المناهی- از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم- فرمود: (ألا) و من صبر علی خُلق امرأة سیئة الخُلق واحتسب فی ذلک الأجر أعطاه اللَّه ثواب الشاکرین (فی الاخرة). آگاه باش هربه خاطر خدا بـه اخلاق زن بد اخلاق، صبر نماید خداوند درون آخرت اجر شکر گذاران را بـه او عطا فرماید. «۳» ۴- پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من صبر علی سوء خلق امرأته أعطاه (اللَّه) من الأجر ما أعطاه داود علیـه السلام علی بلائه، ومن صبرت علی سوء خلق زوجها أعطاها مثل (ثواب) آسیة بنت مزاحم. هر (مردی) بـه اخلاق بد همسرش صبر نماید خداوند از اجر عطا نماید آنچه را کـه در صبر بـه بلا، به منظور داود عطا نموده است، و هر (زنی) بـه اخلاق بد شوهرش صبر کند، خداوند مانند ثواب آسیـه مزاحم (زن فرعون) را بـه او عطا نماید. «۱»
۵- ألا ومن صبر علی خلق امرأة سیئة الخلق واحتسب فی ذلک الاجر أعطاه اللَّه ثواب الشاکرین فی الاخرة، ألا وأیماامرأة لم ترفق بزوجها وحملته علی ما لا یقدر علیـه وما لا یطیق لم تقبل منـها حسنة وتلقی اللَّه (وهو) علیـها غضبان. (حضرت فرمود:) آگاه باش هربه اخلاق زن بد اخلاق، صبر نماید و در این صبر پاداش خدا را درون نظر گیرد، خداوند به منظور او ثواب شکرگزاران را درون آخرت عطا نماید، آگاه باش هر زنی با شوهرش مدارا نکند و اورا برچیزی کـه قدرت و طاقت آن را ندارد، وادار سازد، از او حسنـهای قبول نمـی‌شود و خدارا ملاقات نماید درون حالی بر او غضبناک است. «۲»
۶- جابر (بن یزید جعفی)، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: انّ اللَّه کتب علی الرجال الجهاد و علی النساء الجهاد فجهاد الرجل ان یبذل ماله ودمـه حتی یقتل فی سبیل اللَّه، وجهاد المرأة ان تصبر علی ما تری من اذی زوجها وغیرته. خداوند برمردان و زنان، جهاد را نوشته (و واجب نموده) است، بعد جهاد مرد بذل مال و جان هست تا درون راه خدا کشته شود، و جهاد زن آن هست که بر اذیت وغیرت (و سختگیری) شوهرش، صبر نماید. «۳»

بیرون رفتن خانم بی اجازه شوهر

زن از نظر روحی و جسمـی، لطیف و تأثّرپذیر هست لذا درون شرایع آسمانی مخصوصاً درون شریعت اسلام از حضور این قشر از جامعه را، درون محافل عمومـی و جوامع همگانی حتی به منظور نماز جمعه و عید فطر و عید قربان هم «۴»، بنا بـه عللی، ممانعت بـه عمل آورده است؛
۱- جلوگیری از متلاشی شدن خانواده‌ها! زیرا بانوان اگر درون جامعه مانند مردان ظاهر شوند و خود نمائی نمایند، یـا خود منحرف مـی‌شوند و یـا مردان را با جلوه گری احیـاناً با عشوه گری خود بـه انحراف مـی‌کشانند؛
۲- حضورشان درون اجتماع و صحبت با هم جنسان خود، بتدریج متأثر شده دچار افسردگی و یـا بد رفتاری با شوهر خود خواهند شد؛
۳- درون اثر این ممارستها بـه طور ناخواسته بـه منجلاب و تباهی گرفتار خواهند شد.
۴- چیزهای خانمانسوز و خانـه بر انداز را، از هنان و همنوعان خود یـاد گرفته و در موقعیتهای مناسب، اجرا مـی‌کند.
وعلل زیـادی کـه باکمـی تفکر، به منظور هرکسی روشن مـی‌شود، و برای این کـه شوهران صلاحیت حضور درون این گونـه جاها را خوب تشخیص مـی‌دهد، بدینجهت درون این باره فرمایشاتی دارند کـه نمونـه هائی از آن را مـی‌آوریم.
۱- عبد الملک بن عمـیر، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أربعة لا تقبل لهم الصلاة الامام الجائر، والرجل یؤم القوم وهم له کارهون، والعبد الابق من موالیـه من غیر ضرورة، والمرأة تخرج من بیت زوجها بغیر إذنـه. چهار گروهند کـه نمازشان قبول نمـی‌شود!؛
الف- رهبر ستمگر؛
ب- -مردی کـه به قومـی امامت نماید کـه آنـها او را دوست ندارند؛
ج- بندهای کـه از موالیـان خود بدون ضرورت، بگریزد؛
د- و زنی کـه بدون اجازه شوهر از خانـه بیرون رود. «۱»
۲- حسین بن زید، از امام صادق، از پدران بزرگوارش علیـهم السلام از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم- درون حدیث مناهی- فرمود: ونـهی أن تخرج المرأة من بیتها بغیر اذن زوجها، فإن خرجت لعنـها کل ملک فی السماء وکل شئ تمر علیـه من الجن والانس حتی ترجع إلی بیتها ...، ونـهی نموده هست که، زن از خانـهاش بی اجازه شوهر، بیرون رود، چنانچه خارج شود، بر او لعنت فرستند، فرشتگان وتمامـی چیزهائی کـه از کنار آن بگذرند از جن و انس که تا به خانـهاش برگردد. «۱»
۳- و از او علیـه السلام سؤال نمودم عن المرأة لها أن تخرج من بیت زوجها بغیر إذنـه؟ قال: لا. از زن آیـا مـی‌تواند بی اجازه شوهر از خانـهاش بیرون رود؟! فرمود: نـه. «۲»
۴- محمد بن مسلم، از امام باقر علیـه السلام فرمود: زنی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و گفت:
یـا رسول اللَّه ما حق الزوج علی المرأة؟ فقال لها:. ... ولا تخرج من بیته إلا باذنـه، فان خرجت بغیر إذنـه لعنتها ملائکة السماء وملائکة الأرض و ملائکة الغضب و ملائکة الرحمة حتی ترجع إلی بیتها. حق مرد برگردن زن چیست؟! فرمود: ... و ازخانـه بدون اجازه بیرون نرود، اگر بیرون رود، فرشته‌های آسمان و زمـین و فرشتگان غضب و رحمت، بر او لعنت نماید که تا به خانـه برگردد. «۳»
۵- ولید بن صبیح، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خداصلی اللَّه علیـه وآله فرمود:
أیة امرأة تطیبت ثم خرجت من بیتها فهی تلعن حتی ترجع إلی بیتها متی رجعت. هر زنی خود را خوشبو نموده و از خانـه خود بیرون رود، لعنت کرده مـی‌شود که تا به خانـه برگردد. «۴»

غیرت زنانـه

در دوران زندگی زن و شوهر، مراحل گوناگون وجود دارد، بعضی از اوقات زن بـه خاطر علاقه زیـاد بـه شوهرش اورا تحت نظر دارد کـه مبادا زن دیگری، بر زندگی او وارد شود! و گاهی زن بـه اندازهای بـه شوهر فشار مـی‌آورد کـه او را از راه مستقیم منحرف کرده و از خود دور مـی‌سازد؛ روایت درون باره اولی از فرط محبت و دوست داشتن تلقی و دومـی را زاییده کفر مـی‌داند توجه کنید.
۱- صفوان، ازاسحاق بن عمارگفت: بـه ابا عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: المرأة تغار علی الرجل تؤذیـه قال: ذاک من الحبّ. زن به منظور مردش غیرت ورزیده اذیتش مـی‌کند، فرمود: آن از دوست داشتن است. «۱»
۲- امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: غیرة المرأة کفر وغیرة الرجل ایمان. غیرت زن (در بد رفتاری بامرد) کفر هست و غیرت مرد ایمان!. «۲»
۳- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: الغیرة من الإیمان والبذاء من الجفاء. غیرت از (گروه) ایمان و بد دهنی از (دسته) ستم است. «۳»
۴- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: کتب اللَّه الجهاد علی رجال امتی والغیرة علی نساء امتی فمن صبر منـهم واحتسب أعطاه أجر شـهید. خداوند جهاد را بـه مردان امت من نوشته و غیرت را به منظور زنان امتم، بعد هربه (غیرت) آنـها صبرنماید، (خداوند) اجر شـهید براو عطا فرماید. «۴»

حسادت چه کارها کـه نکند

چه کارها کـه نکند!! انسان درون گذران عمر حتما هشیـار و آگاهانـه زندگی نماید، که تا با کوچکترین غفلت، خود رابه درد سر نینداخته و آبروی خود را بـه باد ندهد؛ مراقب اعمال و رفتار خود باشد مبادا، با کمترین بی توجهی بنیـان خانـه و خانوادهاش را متزلزل ساخته و بر اندازد؛ مخصوصاً مواظب باشد حس حسادت همسرش را تحریک و بیدار نکند، زیرا حسد از صفات مذمومة و ناپسندی هست که پیـامدهای خطرناک و بدبخت کننده دارد بـه طوری کـه در قرآن کریم خطاب بـه پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌فرماید: بنام بخشاینده مـهربان: بگو پناه مـی‌برم بـه پروردگار سپیده صبح از شر هر آفریدهای و از شر تاریکیـها وقتی کـه جهان را فرا گیرد و از شر زنـهای افسونگر وقتی کـه به گره مـی‌دمد (و بر آن افسون مـی‌خواند) و از شرّ حسودان هنگامـی کـه حسد مـی‌ورزند. «۵»
پس وقتی آتش حسد آدمـی را فراگیرد و غلیـان کند و در دل زبانـه کشد، از هیچ گونـه رسوایی و جنایت و خیـانت وو ... فروگذار نخواهد شد، پناه برخدا!! بـه روایت ذیل دقت نمائید.
۱- ابن أبی عمـیر: از عبد الرحمن بن حجاج گوید: بینما رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قاعد إذ جاءت امرأة عریـانة حتی قامت بین یدیـه فقالت: یـا رسول اللَّه، انّی فجرت فطهّرنی، قال: و جاء رجل یعدو فی اثرها فألقی علیـها ثوباً، فقال ما هی [منک]؟ قال: صاحبتی یـا رسول اللَّه خلوت بجاریتی فصنعت ما تری قال: ضمّها إلیک، ثمّ قال: انّ الغیراء لا تبصر أعلی الوادی من أسفله. (روزی) رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نشسته بود، زن و عریـان آمد و پیش روی آن حضرت ایستاد و گفت: ای رسول خدا من زنا کردهام مرا پاک کن (سنگ سارم نما چون شوهردارم)! و مردی پشت سر او مـیدوید و آمد لباسی روی آن زن انداخت، حضرت پرسید او با تو چه نسبتی دارد؟ عرض کرد: ای رسول خدا زن من است، من با کنیزم خلوت کرده بودم (و او آمد و ما را دید) دست بـه این کار زد کـه دیدی، فرمود: او را بردار (وببر) زن غیرت دار (در حسادت زنانگی) بالای وادی را از پایینش نمـی‌بیند (و تشخیص نمـی‌دهد). «۱»
۲- یونس بن یعقوب: از سعیدة گفت: بعثنی أبو الحسن علیـه السلام إلی امرأة من آل الزبیر لأنظر إلیـها أراد أن یتزوّجها- إلی ان قالت: فتزوّجها فلمّا بلغ ذلک جواریـه جعلن یأخذن بأردانـه وثیـابه وهو ساکت یضحک لا یقول لهن شیئاً، فذکر انّه قال: ما شئ مثل الحرائر. ابوالحسن علیـه السلام مرا به منظور پسندیدن زنی از آل زبیر فرستاد کـه اراده ازدواج با او را داشت، و با او ازدواج نمود .... وقتی کـه کنیزان آن حضرت از قضیـه با خبر شدند دامن و لباس آن حضرت را مـی‌گرفتند (که ماهستیم زن دیگر چرا؟!) و حضرت ساکت بود ومـی خندید و چیزی بـه آنـها نمـی‌گفت ویـادش آمد کـه مـی‌فرمود: هیچ چیز (از نظر شخصیت و متانت و دوست داشتنیتر) مانند زنان آزاد نمـی‌شود. «۲»

اگر سجده بـه غیر خدا جایز بود

در شریعت اسلام به منظور استحکام بخشیدن بـه بنیـان زندگی خانوادگی، بـه اطاعت بانوان از همسرانشان: درون حد بالا و فوق تصور: سفارش شده هست بگونـهای کـه اگر سجده بـه غیر خدا جایز بود، بـه خانمـها دستور مـی‌دادند کـه به شوهرانشان سجده نمایند و از آنـها فرمان برداری کنند! زیرا بانوانند کـه به کانون خانواده گرمـیت مـی‌بخشند و با عواطف سرشار وجودی خود، افراد خانواده را، دور هم جمع مـی‌نمایند و مانند حلقه‌های زنجیر بـه هم پیوند مـی‌دهند وچشم و چراغ زندگی هستند؛ درروایت آمده هست بانوئی بـه حضور رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد و از حق شوهر به منظور زن سؤال نمود و حضرت تعدادی از آن حقوق را بیـان نمود، زن بعد از شنیدن این حقوق، عرض کرد ای رسول خدا من از این ساعت مردان را بر خود حرام کردم و تصمـیم گرفتم کـه دیگر ازدواج نکنم و زیر این همـه مسؤلیت نروم چون من توانائی بـه جا آوردن آنـها را ندارم.
۱- سلیمان بن خالد: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: ان قوماً أتوا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فقالوا: یـا رسول اللَّه إنّا رأینا أناساً یسجد بعضهم لبعض فقال: رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم لو أمرت أحداً أن یسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها. گروهی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای رسول خدا ماانی را دیدیم بعضی بـه بعض دیگر سجده مـی‌کرد؟! فرمود: اگر من امر مـی‌کردمـی بهی سجده کند، امر مـی‌نمودم زن بـه شوهرش سجده نماید. «۱»
۲- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لایصلح لبشر أن یسجد لبشر و لو صلح لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها، ...
صلاحیت ندارد (و جایز نیست) بشر به منظور بشر دیگر سجده کند، اگر (چنین چیزی) جایز بود، البته امر مـی‌کردم زن بـه شوهرش سجده نماید ... «۱»
۳- علی بن حسان از عمویش عبد الرحمن، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لو أمرت أحدا أن یسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها. اگرامر مـی‌نمودمـی بری سجده کند، البته امر مـی‌کردم زن بر شوهرش سجده نماید. «۲»

تقسیم وظایف

زن موجودی هست بنا بـه روایـات کـه خداوند آنـها را از باقیمانده خمـیره یـا از دنده چپ، آدم آفرید که تا انیس مرد و مونس شوهر شود و همگام با او به منظور چرخش زندگی و تربیت فرزندان و ده‌ها مسائل دیگر: یـاری رساند؛ البته از نظر اسلام، به منظور بانوان الزام آور نیست کـه این کارها را انجام دهند بلکه نوعی مساعدت بـه شوهران و برداشتن بار از دوش همسرانشان مـی‌باشد؛ و از آنجائی کـه باید زندگی به منظور طرفین شیرین و دوست داشتنی شود: خیلیـها وظایف و کارهای مربوط بـه زندگی مشترک را مـیان خود و همسرانشان تقسیم مـی‌کنند که تا سنگینی بار زندگی درون دوش هر دوی زوجین باشد و باهم همکاری نمایند، که تا با خوشی و خرّمـی بـه سر منزل مقصود برسند و واقعاً کار پسندیده ایست و مورد قبول خردمندان جهان.
۱- أبی البختری: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: از پدر بزرگوارش علیـه السلام فرمود تقاضی علیّ و فاطمة إلی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فی الخدمة فقضی علی فاطمة علیـها السلام بخدمتها ما دون الباب، وقضی عَلی علیّ علیـه السلام بما خلفه قال: فقالت فاطمة: فلا یعلم ما دخلنی من السرور إلا اللَّه باکفائی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم تحمل أرقاب الرجال. علی و فاطمـه علیـهما السلام به منظور تعیین (و تقسیم کار) بـه خدمت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمدند، فرمود: کارهای پشت دَر (داخل خانـه) با فاطمـه و بیرون دَر باعلی باشد، فاطمـه فرمود:ی غیر از خدا ندانست کـه چقدر از این حکم خوشحال شدم، از این کـه رسول خدا (کارهای سخت را) بـه گردن مردان گذاشت (و مرا از کار بیرون، معاف داشت و راحت نمود). «۱»
۲- نجم از امام باقر علیـه السلام فرمود: انّ فاطمة علیـها السلام ضمنت لعلیّ علیـه السلام عمل البیت والخُبز و قَمِّ البیت، و ضمن لها علیٌّ علیـه السلام ماکان خلف الباب نقل الحطب و ان یجیء بالطّعام. همانا فاطمـه علیـها السلام بـه علی علیـه السلام کار خانـه و خمـیر و نان پختن و جارو (کارهای داخل خانـه) را ضمانت کرد و علی علیـه السلام هم کارهای بیرون از خانـه، حمل هیزم و طعام آوردن را ضامن شد!. «۲»

وجوب اطاعت خانم از شوهر

با تجربه ثابت شده هست که از هم گسیختگی و متلاشی شدن یک اجتماع یـا یک خانواده درون اثر گردن فرازی و نافرمانی افراد آن جامعه و خانواده، بـه فرمان روا و بزرگ خانواده است، بدین منظور و برای اینکه نظم خانواده و جامعه از هم نگسلد و فرو نپاشد دستور دادهاند از بزرگان اطاعت شود بخصوص بانوان از شوهران خود اطاعت و فرمان برداری نمایند.
۱- عبد اللَّه بن سنان: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ رجلا من الأنصار علی عهد رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم خرج فی بعض حوائجه فعهد إلی امرأته عهداً ان لا تخرج من بیتها حتی یقدم، قال: و انّ اباها قد مرض فبعثت المرأة إلی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم تستأذنـه أن تعوده فقال: لا اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فثقل فأرسلت إلیـه ثانیـاً بذلک فقال: اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فمات أبوها فبعثت إلیـه إن أبی قد مات فتأمرنی ان اصلّی علیـه فقال: لا، اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فدفن الرجل فبعث إلیـها رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم:
انّ اللَّه قد غفر لک و لأبیک بطاعتک لزوجک. مردی درون زمان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور بعضی از نیـازمندی‌هایش بیرون رفت و به زن خود سفارش کرد که تا برگشتنش از خانـه بیرون نرود، (درطول سفر که تا بازگشت شوهر)، پدر زن مریض شد، زنی را پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرستاد اجازه عیـادت از پدر را خواست، فرمود: نـه، درون خانـه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما؛ بیماری پدر سنگین شد دوباره از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم اجازه خواست؟ فرمود: درون خانـه بنشین و از شوهرت اطاعت کن! پدرش فوت کرد سومـین بار بـه سوی رسول خدای را فرستاد کـه اجازه حضور درون نماز مـیت پدر را خواستار شد؟ فرمود: نـه، درون خانـه ات بنشین و از شوهرت فرمان بر؛ پدر دفن شد، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه سوی آن زنی را فرستاد و فرمود: همانا خداوند بـه خاطر اطاعت از شوهرت، هم تورا بخشید و هم پدرت را. «۱»

مراقبت بر آزادی خانمـها

آزادی زنان یکی از مسائل بحثانگیز و مورد اظهار نظرهای گوناگون و تلاقی افکار مختلف، مـی‌باشد.
یکی مع آزادی کامل و دیگری خواهان اعتدال و سومـی سختگیر و خشن و ..؛ ولی اگر منصفانـه قضاوت کنیم و با وجدان خود بـه حل و فصل قضیـه بپردازیم، وجداناً مـی‌پذیریم از آن روز کـه بانوان قدم بـه عرصه گشت و گذار وب و کار و اشتغال گوناگون، گذاشتند، کنترل اوضاع از دست خارج شده و جامعه رو بـه تباهی و انحطاط اخلاقی و غیره، مـی‌رود، زیرا خداوند به منظور بقای نسل و استمرار تولید آن جذابیت و کشش دو جنس مخالف را، درون روح و روان آنـها متمرکز ساخته است، اگر رادع و مـهار کنندهای درمـیان نباشد، آرامش و اطمـینان و خوشبختی و سعادت، خانواده‌ها از مـیان برداشته خواهد شد؛ این را نیز مـی‌دانیم کـه خداوند، مادربزرگمان «حوّا» را از زیـادی گِلِ یـا از دنده پدر بزرگ مان «آدم» آفرید یعنی زن درون واقع جزء بدن مرد و مکمّل وجود اوست، بدین سبب مرد مورد علاقه زن و آرامش بخش وجود اوست، اگر حفظ شرافت و اصالت خانوادگی و مراقبت از شخصیت خود نشود و بالاتر از همـه اینـها اگر از نظر ایمان کم بهره و خدا ترسی اش ضعیف باشد، درون هر موقعیتی کـه پیش آید و (مقتضی موجود و مانع مفقود) باشد، بـه هر مردی برسد خود را تسلیم نموده و آماده کامجوئی خواهد بود؛ بدین خاطر زیـاد سفارش شده است، زنان را رها نساخته و برایشان آزادی کامل داده نشود که تا خدای نکرده بـه پرتگاه خطرناک شـهوات نفسانی، سقوط ننمایند.
بدینجهت هست که شرایع آسمانی بالأخص شریعت اسلام درون این باره، دستورات و فرمانـهای زیـاد صادر کرده است؛
الف- و پسر کـه به سن بلوغ رسیدند، فوراً ازدواج نمایند، مخصوصاً درون اوان بلوغ و پیش از آنکه بـه اصطلاح چشمشان باز شود؛
ب- تعیین تکالیف و تقسیم وظایف نموده و زن و مرد را به منظور عمل بـه آن، فراخوانده است، بانوان کارهای داخل خانـه و آقایـان بیرون از خانـه را انجام دهند؛
ج- به منظور هردو قشر اکیداً دستور داده هست که حجاب خود را حفظ نمایند و از حرام بپرهیزند و چشمان خود را از نامحرم بپوشانند؛
د- تأمـین خوراک و پوشاک و مسکن را بـه عهده مردان گذاشته هست تا آنان درون بیرون تکاپو نموده و به تلاش خود ادامـه دهند و وظیفه مادری و تربیت و بزرگ نمودن اطفال را بر عهده بانوان گذاشته هست تامـی توانند از خود نمائی و ظاهر شدن درون بیرون، بپرهیزند؛
در واقع کشش ساختمان وجودی زن و مرد را درون نظرگرفته و کارهای سخت و جنگ و ساخت و ساز جامعه را بر گُرده آقایـان و مشغله‌های وقت گیر و سر وکله زدن با گلهای زندگی و پخت وپز و .. را بـه عهده بانوان گذارده که تا تعادل زندگی بهم نخورد و هرپی کار خود باشد؛
و نیز از ظهور بانوان درون مجامع عمومـی و محافل همگانی جلوگیری بـه عمل آید مگر درون موارد ضروری.
به روایـاتی درون این مورد توجه فرمائید.
۱- فاطمة امام حسین، از پدر بزرگوارش، از علی بن أبی طالب علیـهم السلام، از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: النساء عیّ وعورات فداووا عیّهن بالسکوت و عوراتهنّ بالبیوت. زنـها عاجز و واجب السّتر هستند بعد ناتوانی آنـها را با سکوت (دربرابر آنـها) و پوشیده ماندنشان را درون خانـه‌هامداوا کنید. «۱»
۲- علی بن عیسی درون کتاب (کشف الغمة) از کتاب أخبار فاطمة علیـها السلام ابن بابویـه از علی علیـه السلام فرمود: نزد رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بودیم فرمود: أخبرونی أیّ شئ خیر للنساء؟
فعیینا بذلک کلّنا حتی تفرّقنا، فرجعت إلی فاطمة علیـها السلام فأخبرتها بالذی قال لنا رسول اللَّه (صلی الله علیـه و آله و سلم) ولیس أحد منّا علمـه ولا عرفه، فقالت: ولکنّی أعرفه خیر للنساء أن لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال، فرجعت إلی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فقلت: یـا رسول اللَّه سألتنا أیّ شئ خیر للنساء خیر لهنّ أن لا یرین الرجال ولا یراهنّ الرجال، فقال: من أخبرک، فلم تعلمـه وأنت عندی؟ قلت: فاطمة، فأعجب ذلک رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم و قال: انّ فاطمة بضعة منی. بـه من خبر دهید چه چیز به منظور زنـها بهتر؟! بعد همـه ما واماندیم (نتوانستیم جواب دهیم) همگی متفرّق شدیم، من بـه سوی فاطمة علیـها السلام برگشتم و جریـان را گفتم: فرمود من مـی‌دانم: بهترین کار به منظور زنان آنست کـه نـه زنـها مردان (نامحرم) را و نـه مردها زنان (نامحرم) راببینند؛ بعد به سوی رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم برگشتم و گفتم: ای رسول خدا سؤالی کـه از ما پرسیدی چه چیز به منظور زنـها بهتر؟! (جوابش این است)، بهترین کار به منظور زنان آنست کـه نـه زنـها مردان (نامحرم) را و نـه مردها زنان (نامحرم) راببیند؛ فرمود: کهِ بـه تو خبر داد (و یـاد داد؟!) عرض کردم فاطمة، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم تعجب کرد و فرمود: همانا فاطمة پارهای از من است. «۲»
۳- وهب، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: قال أمـیر المؤمنین علیـه السلام: خلق الرجال من الأرض وإنّما همّهم فی الأرض، وخُلقت المرأة من الرجال وإنّما همّها فی الرجال فاحبسوا نساءکم یـا معاشر الرجال امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: مردان از زمـین آفریده شدهاند (بدینجهت) همت آنـها درون زمـین (وبهره برداری از آن) هست و زنـها از مردان بـه وجود آمدهاند و همت آنان درون مر دان است، بعد زنان تان را حبس نمائید (و از آنـها مراقبت کنید) ای گروه مردان. «۱»
۴- غیـاث بن إبراهیم، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: إنّ المرأة خُلقت من الرجل و إنّما همّتها فی الرجال فأحبّوا نساءکم، وإنّ الرجل خلق من الأرض فانّما همّته فی الأرض. همانا زن از مرد آفریده شده است، و به یقین همت آنـها درون مردان است، بعد زنانتان را دوست بدارید و مرد از زمـین خلق شده و همت او درون زمـین است. «۲»
۵- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم ضمن بیـاناتی فرمود: ... فقصّروا أجنحة نسائکم ولا تطوّلوها فإنّ فی تقصیر أجنحتها رضیً وسروراً و الجنة بغیر حساب، احفظوا وصیتی فی أمر نسائکم حتی تنجوا من شدة الحساب، ومن لم یحفظ وصیتی فما أسوء حاله بین یدی اللَّه و قال علیـه السلام: النساء حبائل الشیطان. بعد بالهای زنانتان را کوتاه نمایید و آن را بلند نکنید، زیرا درون کوتاه بالهای آنـها، رضایت و شادی و وارد شدن درون بهشت هست بدون حساب.
وصیت مرا درون باره زنانتان حفظ کنید، که تا از شدت حساب (قیـامت) نجات یـابید، و هروصیت مرا حفظ ننماید، بعد چقدر حال او بد خواهد شد درون پیشگاه خدا، وباز فرمود: زنـها دامـهای شیطانند (به هراین دام گسترده شود درون آن دام افتاده و تباه خواهد شد)!. «۳»
۶- فرمود: إنّ فاطمة دخل علیـها علی بن أبی طالب علیـه السلام وبه کآبةٌ شدیدة فقالت فاطمة علیـها السلام: یـا علی ما هذه الکآبة؟ فقال علیّ علیـه السلام سألنا رسول اللَّه صلی اللَّه علیـه وآله عن المرأة ما هی؟ فقلنا عورة، فقال فمتی تکون أدنی من ربها؟ فلم ندر فقالت فاطمة لعلی علیـه السلام:
ارجع إلیـه فأعلمـه أنّ أدنی ما تکون من ربّها أن تلزم قعر بیتها، فانطلق فأخبر رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم ما قالت فاطمة علیـها السلام، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: إن فاطمة بضعة منی. همانا علی بن ابی طالب علیـهما السلام بـه (منزل) فاطمـه داخل شد و در او غمگینی (و خستگی) شدید دیده مـی‌شد، بعد فاطمـه علیـها السلام گفت ای علی این چه ناراحتی هست (در سیمای تو؟!،) علی علیـه السلام گفت: رسول خدا از ما درون باره زن سؤال نمود کـه چیست او (یعنی زن)؟ گفتیم: عورت است، فرمود: کی بـه خدا نزدیکتر مـی‌شود؟! ما (هیچکدام نفهمـیدیم و) درک نکردیم فاطمـه بـه علی گفت: برگرد خدمت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم و اعلام کن (زن) زمانی بـه خدا نزدیک مـی‌شود کـه در توی خانـهاش (بنشیند و) ملازم آن باشد؛ بعد رفت و به رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم خبر داد آنچه کـه فاطمـه علیـها السلام گفته بود فرمود: فاطمـه پارهای از من است. «۱»
۷- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: النساء عورة احبسوهن فی البیوت واستعینوا علیـهن بالعری. زنـها عورت هستند آنـها را درون خانـه حبس نمائید (و بازدارید) و بر آنـها یـاری رسانید با بی بهره و محروم از بیرون رفتن (یـا با برهنگی یعنی بـه آنـها از نظر پوشاک، زیـاد نپردازید که تا هوس بیرون رفتن را ننمایند). «۲»
۸- أبی هریرة، از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلا یدع حلیلته تخرج إلی ال. هربه خدا و قیـامت ایمان آورده است، بعد نگذارد خانمش بـه (عمومـی) برود، (زیرا محل شدن واعضای زیرین آشکار و عیبها روشن شدن و مرکز تلاقی افکار زنانـه و صحبتهای ناگوار وو .. است). «۳»
۹- س، از امام صادق، از پدرانش علیـهم السلام فرمود: قال علی علیـه السلام: من أطاع امرأته فی أربعة أشیـاء أکبّه اللَّه علی منخریـه فی النّار قیل وما هی؟ قال: فی الثیـاب الرقاق والات والعرسات والنایحات. علی علیـه السلام فرمود: هردر چهارچیز بـه زنش اطاعت نماید، خداوند او را بـه دودماغ (یعنی بـه رو) بـه آتش اندازد، گفتند: آن چهار چیست؟! فرمود: درون لباس نازک و ها و عروسیـها و نوحه خوانیـها. «۴»
۱۰- عبد الرحمن بن کثیر، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: امـیر مؤمنان علیـه السلام درون نامـهای کـه به امام حسن علیـه السلام فرمود: إیـاک ومشاورة النساء فإنّ رأیـهنّ إلی الإفْن، و عزمـهنّ إلی الوهن، واکفف علیـهنّ من أبصارهن بحجابک ایّاهنّ فانّ شدة الحجاب خیر لک ولهنّ من الإرتیـاب، ولیس خروجهنّ بأسدّ من من لا یوثق بـه علیـهنّ، فإنّ استطعت أن لا یعرفن غیرک من الرجال فافعل. مبادا با زنان م نمائی، ز یرا رأی آنـها بـه ضعف و قصدشان بـه سستی است، و ببند چشمانشان را با حجاب خود بر آنـها، همانا سختگیری درون حجاب، به منظور تو و آنـها بهتر هست از هوسرانی (و بـه انحراف کشیده شدن)؛ بیرون رفتن آنـها (از خانـه) مطمئن تر از ورود اشخاص بی اطمـینان بر آنان، (و خطرش کمتر و بازدارندهتر) نیست، اگر مـی‌توانی (کاری کنی کـه همسرانت) مردی را جزتو نشناسند، (این کار را) . «۱»

حکم زدن خانم

واژه «ضَرْب» «زدن» از لغات مشترک هست و معنای متفاوت دارد، زدن فیزیکی، اخلاقی، روانی و ..
در اصطلاح و محاورات روزانـه هم فرق مـی‌کند، من تورا مـی‌ (در بیکار نمودنی را از کار)، مخ او را زدم، خود را این طرف و آن طرف زدم (تغلا نمودم)، طوری اورا زدم کـه حالا حالاها نمـی‌تواند، بـه کارش ادامـه دهد یـا بلند شود و به معنای تنبیـه و یـازدن واقعی هم آمده هست و از این قبیل.
در آیـات و روایـات هم معنای گوناگون دارد کـه با دقت درمطالب ذیل، روشن مـی‌شود.
۱- پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إنّی أتعجّب ممّن یضرب امرأته وهو بالضرب أولی منـها، لا تضربوا نساءکم بالخشب فإن فیـه القصاص، ولکن اضربوهن بالجوع والعری حتی تریحوا فی الدنیـا والاخرة ... من تعجب مـی‌کنم ازی زنش را مـی‌زند درون حالی کـه خودش بـه زده شدن اولیتر است، زنانتان را با چوب نزنید چون درون آن قصاص هست ولکن آنـها را با گرسنگی و بزنید که تا در دنیـا و آخرت راحت شوید (در این روایت از تنبیـه اخلاقی بـه زدن تعبیر فرموده است. «۱»
علی علیـه السلام فرمود: مردی از انصار ش را پیش پیـامبر صلی اللَّه علیـه وآله، آورد و گفت: یـا رسول اللَّه إنّ زوجها فلان بن فلان الأنصاری فضربها فأثر فی وجه‌ها فأقیده لها؟
فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: لک ذلک فأنزل اللَّه تعالی قوله: «الرجال قوامون علی النساء» الایة فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: أردتُ أمراً وأراد اللَّه تعالی غیره. ای رسول خدا شوهر او فلان پسر فلان انصاری اورا طوری زده هست که درون صورت او اثر گذاشته هست (و کبود یـا سیـاه و یـا زخمـی شده است) آیـا من هم او را ب (و با او مقابله بـه مثل نمایم) فرمود: این حق تو است، درون این بین خدای تعالی این آیـه را نازل نمود «مردان سر پرست و نگهبان زنانند بـه خاطر برتری هائی خداوند (از نظر نظام اجتماع) به منظور بعضی نسبت بـه بعضی قرار داده است»؛ حضرت فرمود: من چیزی را اراده نمودم و خداتعالی غیر آن را. «۲»
۲- موسی بن جعفر، از پدرانش علیـهم السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: اضربوا النساء علی تعلیم الخیر. زنان را به منظور تعلیم خیر بزنید (یعنی درون صورت سرپیچی زنان از فراگرفتن علم و راه و رسم خوبیـها، آنان را به منظور فرا گرفتن آنـها وادار نمایید). «۳»
۳- امام باقر علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم باتعجب فرمود: أیضرب أحدکم المرئة ثمّ یظلّ معانقها؟!! آیـا یکی از شما زن را مـی‌زند سپس بااو هم آغوش مـی‌شود؟!!. «۴»

مشاوره بابانوان

مطلبی را همـیشـه درون نظر داشته و به خاطر بسپارید درون خلال مطالعه این کتاب بـه مطالبی بر مـی‌خورید کـه به ظاهر نشانـه عقب گردی یـا توهین بـه بانوان هست مانند اینکه، با آنـها م کنید و مخالفت نمائید؛ یـا آنـها را بزنید، یـا درون خلاف نظر و رأی آنـها برکت هست؛ و امثال این مطالب، ولی منظور از این تعبیرها چیز دیگری است؛
اولًا- حتما اسناد این روایـات بررسی شود، درون صورت صحت آن مطلب زیر را مدّ نظر قرار دهید؛
و ثانیـاً- منظور روایـات همـه بانوان نیست بلکه بانوانی کـه از جهت عقل و فکر وسواد و تجربه، کم بهره و یـا بی بهره هستند یـا زیـاده طلب و کله شق و خود خواهند، چون مسلّم هست نظربانوئی کـه با این صفات متصف باشد، رأی و نظراو مورد قبول نبوده و بی پایـه خواهد بود؛
در طول تاریخ بانوان بزرگ و بزرگوار فراوان داریم کـه با صلاح دید آنـها، کارها پیش مـی‌رفته و مـی‌رود و حتی به منظور اداره یک کشور و یک وزارتخانـه مـهم شایستگی دارند، بعد نباید بی آنکه مفاد روایت را درون صورت درست بودن آن، بفهمـیم، بلافاصله درون صدد تخریب دین و یـا مسائل دیگر برآئیم، بـه روایت یکم دقت بفرمائید و بعدیـها را مطالعه نمایید.
۱- أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: إیّاک ومشاورة النساء إلّا من جرّبت بکمال عقل، فانّ رأیـهنّ یجرّ إلی الإفن، و عزمـهنّ إلی وهن ... مبادا با زنان م نمائی مگر با بانوانی کـه کمال عقل او را تجربه کرده باشی، زیرا رأی آنـها بـه تباهی مـی‌کشد و عزم آنـها بر سستی ... «۱»
در این روایت امـیرمؤمنان: علیـه السلام بانوانی را کـه بکمال عقل و دور اندیشی و صاحب تجربه درون کارها هستند را، استثناء نموده و مشاوره با آنـها را، مجاز دانسته است.
و تمام مطالب بیـان شده درون باره مشاوره با بانوان را درون محور دین، روشن مـی‌سازد زیرا بانوئی کـه صاحب خرد و فکر درست و پخته است، چرا طرف م قرار نگیرد و از تجربیـاتش استفاده نشود!).
۲- رسول خدا صلی اللَّه علیـه وآله إذا أراد الحرب دعا نساءه فاستشارهن ثمّ خالفهن هروقت اراده جنگ داشت خانمـهایش فرا خوانده و با آنـها م مـی‌نمود و سپس بر خلاف رأی آنـها عمل مـی‌کرد. «۲»
زیرا آنـها از جنگ اطلاعی نداشتند و به رموز حرب نابلد بودند و روی عواطف نظر مـی‌دادند، بعد مخالفت حضرت با آنـها روی حساب درست بود.
۲- ابن فضال، از امام صادق، از پدرش و از پدران بزرگوارش علیـهم السلام، از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
شاوروا النساء وخالفوهن فانّ خلافهن برکة. با زنـها م کرده و با آنـها مخالفت نمایید زیرا درون خلاف آنـها برکت هست. «۱»
۳- امام علیـه السلام فرمود: فی خلافهن البرکة. درون خلاف آنـها برکت هست. «۲»
۴- درون وصیت امـیرمؤمنان علیـه السلام بـه فرزندش حسن علیـه السلام فرمود: إیـاک ومشاورة النساء فان رأیـهنّ إلی أفن، وعزمـهنّ إلی وهن ... مبادا با زنان مشاوره نمایی، چون رأی آنـها بی پایـه و عزمشان برسستی است. «۳» این گونـه روایـات را درون بالا معنا کردیم.

اطاعت از بانوان

در تعدادی از روایـات، اطاعت از زنان و همسران، تقبیح و مورد مذمت قرار گرفته!، و به رو بـه آتش انداخته خواهد شد!!.
حالا ببینیم اطاعت از همـه خواسته‌ها و دستورهای آنـهااست یـاموارد خاصی درون نظر گرفته شده است، بـه متون روایـات دقت نمائید کـه خود مسئله را روشن مـی‌نماید.
۱- از أبی عبد اللَّه علیـه السلام از پدرانش علیـهم السلام فرمود: درون وصیت پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من أطاع امرأته أکبّه اللَّه علی وجهه فی النار قال: وما تلک الطاعة؟ قال: تطلب إلیـه الذهاب إلی الات والعرسات والعیدان والنایحات والثیـاب الرقاق فیجیبها. هراز زنش اطاعت نماید خداوند او را بـه رو بـه آتش اندازد!، گفت: کدام اطاعت؟، فرمود: از شوهرش رفتن بـه ها و عروسیـها و عید دیدنیـها و نوحه گریـها و لباس نازک بخواهد واو نیز موافقت نماید. «۴»
۲- س، از امام صادق علیـه السلام از پدرانش علیـهم السلام فرمود: قال علیّ علیـه السلام: من أطاع امرأته أکبّه اللَّه علی وجهه فی النّار، قیل: وما تلک الطاعة؟ قال: تطلب إلیـه أن تذهب إلی الات وإلی العرسات وإلی النایحات والثیـاب الرقاق فیجیبها. هراز زنش فرمان برد، خداوند او را بـه رو بـه آتش اندازد!، گفته شد: کدام اطاعت؟، فرمود: از شوهر درون خواست نماید رفتن بـه ها و عروسیـها و نوحه گریـها و لباس نازک و او هم قبول نماید. «۱»
۳- و فرمود: علیـه السلام: طاعة المرأة ندامة. اطاعت از زن (نادان) پشیمانی هست «۲»
۴- علی علیـه السلام فرمود: کل امرئ تدبّره امرأة فهو ملعون. کار هر مردی را زن (ناپخته) تدبیر (و تنظیم) کند، او ملعون است!. «۳»

احسان خانم از مال شوهر

خانمـها معمولًا از خانـه و مال شوهر، به منظور مصارفی خرج مـی‌کنند آیـا این گونـه هزینـه‌ها جنبه شرعی دارد و مـی‌تواند یـانـه؟.
۱- ابن بکیر، گوید: از أبا عبد اللَّه علیـه السلام سؤال نمودم: عمّا یحلّ للمرأة أن تتصدّق من بیت زوجها بغیر إذنـه؟ قال: المأدوم.
از آنچه کـه به زن حلال هست از خانـه شوهرش بی اجازه شوهر، تصدق نماید؟
فرمود: غذا. «۴»
۲- علی ( (بن جعفر)، از برادرش (موسی بن جعفر) علیـهماالسلام سؤال نمود: از زن هل لها أن تعطی من بیت زوجها بغیر إذنـه؟ قال: لا إلا أن یحللها (یحلّها). آیـا حق دارد از خانـه شوهرش بدون اجازه او چیزی عطا نماید؟ فرمود: نـه؛ مگر اینکه بر او حلال نماید (و اجازه دهد). «۵»
۳- محمدبن مسلم از امام باقر علیـه السلام ... ولا تتصدّق من بیته بشئ إلا باذنـه ... و از خانـه شوهر تصدق نکند مگر با اجازه او. «۶»

اشتغال بانوان

در فصلهای گذشته ازمعایب و خطرات حضور بانوان درون مجامع عمومـی مطالبی گفته شد و در این فصل دربارهٔ اشتغال و در آمد زندگی آنـها، صحبتی داریم؛ مـی‌دانیم کـه در شریعت اسلام تأمـین خوراک و پوشاک و مسکن بانوان را، بر ذمـه مردان گذاشته شده هست باید بـه هرطریقی، بـه وظایف شرعی و شوهری خود عمل نماید، درون غیر این صورت از سوی حاکم شرع به منظور عمل بـه این وظیفه، ملزم مـی‌شود، مگر اینکه توانائی جسمـی یـا روحی نداشته باشد درون این صورت هزینـه زندگی او از بیت المال تأمـین خواهد شد؛ بلی اگر بانوئی بیوه باشد و نان آور خود را از دست داده باشد و از طرف حکومت مخارج او فراهم نگردد و در منزل امکان اشتغال و در آمد برایش مـیسّر نباشد، مـی‌تواند بـه کارهای بیرون از منزل با رعایت حجاب و سایر دستورات دینی، اشتغال ورزیده و زندگی خود را بچرخاند.
۱- ابن أسباط، از عمویش سند را رسانده بـه علی علیـه السلام گفت: پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: نعم اللّهو المغزل للمرأة الصالحة. چه سرگرمـی خوبیست نخ ریسی (و بافتنی) به منظور زن صالحه. «۱»
۲- واز امام صادق علیـه السلام است: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لا تنزلوا النساء الغرف ولا تعلّموهنّ الکتابة وأمروهنّ بالمغزل و علّموهنّ سورة النور. زنان را درون غرفه (وبالاخانـه‌ها) منزل ندهید (که درون معرض دید قرار گیرند) و نوشتن را به منظور آنان یـاد ندهید (تا با نا اهلان و نامردان ارتباط بر قرار نمایند) آنـها را امرکنید بـه نخ ریسی (و بافتنی) و خواندن سوره نور (که دربارهٔ تکالیف زن و مرد سخن گفته است).
پیرامون این روایت بعداً مطلبی خواهیم داشت ولی (اگر سند روایت اشکال نداشته باشد) آنچه کـه مسلّم است، منظور روایت زنانی هست قابل کـه اطمـینان نباشد وگرنـه دین مبین اسلام کـه آخرین ادیـان و باید که تا انقراض عالم، کره زمـین را اداره نماید، چگونـه مـی‌تواند با بی سواد نگهداشتن نیمـی از انسانـها (قشر زنان) را، بـه این مدیریت دست یـابد و جهان را زیر بال و پر خود گرفته و به سرمنزل مقصود برساند؛ درون حالی کـه از بزرگان دین خاصّة شخص رسول گرامـی دستورات اکید بـه فراگیری علم و دانش صادر شده است، فرمود:
«أطلبوالعلم من المـهد الی اللّحد» زگهواره که تا گور، دانش بجوی؛ و «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة» فراگرفتن دانش بر هر مسلمان، زن و مرد، واجب است.
پس از پایـان جنگ بدر و دستگیری گروهی از اسراء، شرط آزادی آنـهائی کـه سواد داشتند را، باسواد نمودن چند نفر از مسلمانـها قرار داد.
در قرآن کریم صراحتاً مـی‌فرماید: «انّما یخشی اللَّه من عباده العلماء محقّقاً از مـیان بندگان خدا تنـها، دانشمندان از خدا مـی‌ترسند» «یرفع اللَّه الّذین آمنوا و الّذین أوتو العلم درجات خداوندانی را کـه ایمان آوردهاند وانی کـه علم بـه او داده شده است، درجات عظیمـی مـی‌بخشد».
«قل هل یستوی الّذین یعلمون و الّذین لایعلمون بگو: آیـاانی کـه مـی‌دانند باانی کـه نمـی‌دانند، یکسانند». «۱»
مـی‌بینیم درون هیچکدام از آیـات و اخبار فوق کـه برای رعایت اختصار، یک دهم آن را نیـاوردیم، زنان را استثناء نکرده است.
پس ما نمـی‌توانیم با روایت فوق، از آن همـه دستورات دینی به منظور تشویق بـه فراگرفتن علم و دانش و ارزش و بها بـه علم و عالم وو ..، دست برداریم.
در باره علم و نظر اسلام درون آن، صدها بلکه هزاران کتاب و مقالات نوشته شده هست که صاحبان علم، از گوشـهای از آنـهااطلاع دارند؛ مگر درون زمان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم و ائمـه علیـهم السلام و بزرگان دین درون هر عصر و زمانی مکتبهای قرآن و تدریس آن وجود نداشت و یـا ان آن بزرگان درون مدینـه و کوفه وسایر بلاد اسلامـی مانند حضرت زینب علیـها السلام، تفسیرقرآن نمـی‌گفتند؛ مگر قابل قبول هست که آخرین دین آسمانی نیمـی از اقشار جامعه را درون جهالت نگهدارد، مگر عاقلانـه هست که از این همـه پیشرفتهای علمـی درون هر زمـینـه و در هر مقوله، بانوان اسلام کور و نابینا و از همـه مواهب زندگی، بی اطلاع و بی بهره بمانند.
در این باره مطالبی درون بخش ۴ فصل (احکام خاص بانوان) خواهد آمد.
۳- عبد اللَّه بن سلیمان، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: لیأتینّ علی الناس زمان یظرف فیـه الفاجر و یقرب فیـه الماجن، و یضعف فیـه المنصف، قال: فقیل له متی یـا أمـیر المؤمنین؟ فقال: إذا اتّخذت الأمانة مغنماً، والزکاة مغرماً، والعبادة استطالة والصّلة مَنّاً، فقیل: متی ذلک یـا أمـیر المؤمنین؟ فقال: إذا تسلّطن النساء وتسلّطن الإماء وأمّر الصبیـان. البته برمردم مـی‌آید زمانی کـه در آن، دَریده‌ها بـه کار گرفته شوند، و بیـهوده‌ها نزدیک (و کارها را قبضه نمایند) و با انصافها تضعیف مـی گرددند، گفته شد (این کارها) کی خواهد شد ای امـیرمؤمنان؟! فرمود: زمانی کـه امانتها غنیمت و زکات غرامت شمرده شود و عبادت به منظور خود بزرگ بینی انجام گرفت و احسان بهی منت گذاری گردد، پرسیدند کی خواهد شد ای امـیرمؤمنان؟! فرمود: زمانی کـه زنـها مسلط شوند (و کارها را بـه دست گیرند!) و کنیزان قدرت پیدا د، و بچه‌ها فرمان روا شدند. «۱»

نسبت زنا بر خانم

در بعضی موارد، شوهران به منظور مقاصد شوم و یـا زهر چشم گرفتن و یـا خلاص شدن از دست همسر یـا روی بدبینی یـا اشتباه وو ..، خانمـهای خود را نسبت زنا مـی‌دهند و دامن او را با تهمت نا روا، آلوده مـی‌سازند و از افترا گفتن نمـی‌ترسند و باید به منظور دریـافت پیـامدها و عواقب ناگوار دنیـا و آخرت آن، آماده باشند.
۱- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من قذف امرأته بالزّنا خرج من حسناته کما تخرج الحیّة من جلدها، و کتب له بکلّ شعرة علی بدنـه ألف خطیئة. هرهمسر خود را نسبت زنا دهد، از اعمال خیر خود، بیرون رود (و محروم ماند) مانند بیرون رفتن مار از پوستخود، و بر تعداد هرموی بدنش هزار خطا (و گناه بر او نوشته شود). «۱»
۲- و امام علیـه السلام فرمود: لا تقذفوا نساءکم بالزّنا فإنّه شبه بالطلاق، وإیّاکم والغیبة فانّها شبه بالکفر، واعلموا أن القذف والغیبة یـهدمان عمل مائة سنة. زنان خود را نسبت زنا ندهید، زیرا آن مانند طلاق است، و مبادا غیبت ید، چون آن شبیـه کفر است، و بدانید نسبت ناروای زناو غیبت، عمل یک صد سال را، ویران مـی‌کنند. «۱»
۳- و او علیـه السلام فرمود: من قذف امرأته بالزّنا نزلت علیـه اللّعنة و لا یقبل منـه صرف و لا عدل. هرزن خود را نسبت زنا دهد، بر او (از آسمان) لعنت نازل شود و از او هصچ عملی، کوچک و بزرگ، پذیرفته نمـی‌شود!.» ۴ و باز امام علیـه السلام فرمود: لا یقذف امرأته إلا ملعون أو قال: منافق، فإنّ القذف من الکفر والکفر فی النار، لا تقذفوا نساءکم فإنّ فی قذفهنّ ندامة طویلة و عقوبة شدیدة. بـه زن خود نسبت زنا ندهد، مگر ملعون یـا فرمود: منافق، زیرا نسبت نا روای زنا از کفر و کفر هم درون آتش هست زنان خود را نسبت زنا ندهید چون درون این نسبت، پشیمانی طولانی و عقوبت شدید، درون پی خواهد داشت. «۳»

بی غیرتان

در هر زمانی مخصوصاً درون زمان ما،انی پیدا مـی‌شوند کـه از غیرت مردانگی و شرف انسایت، بـه اندازه پرِ پشـه درون وجود او پیدا نمـی‌شود بلکه بـه این صفت غیر انسانی و دور از شرافت، افتخار مـی‌کند و مـی‌بالد!؛ زیـاد دیدهایم و مـی‌بینیم گروهی را کـه با زنان آرایش کرده و دلربای خود، دست بهم داده و دوش بـه دوش، درون خیـابانـها و بازارها و در مجامع عمومـی و در برابر چشمان جوانـهای مجرد و متأهل، ظاهر مـی‌شوند و قدم زده و خود نمائی مـی‌نمایند و اگری هم مانند آنـها نباشد، امّل و بی فرهنگ و عقب افتاده و یـا مرد عصر حجری نثارمـی کنند و مـی‌گذرند!!؛ واقعاً جای بسی تأسّف هست که از وجود این گونـه افراد یـا خانواده، یـا جامعه، مفهوم غیرت و معنای شرافت، رخت بر بسته و به سفر بی پایـان رفته است!! بـه امـید روزی کـه این نوع اشخاص بـه خود برگشته و خود را دریـابند و سبب تباهی جامعه و از هم پاشیدن خانواده‌ها نشوند انشاءاللَّه.
۱- پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم درون حدیث مفصل- مناهی:
وأیّما رجل تتزینّ امرأته و تخرج من باب دارها فهو دیّوث و لا یأثم من یسمّیـه دیّوثاً، والمرأة إذا خرجت من باب دارها متزیّنة متعطرة والزوج بذلک راض یبنی لزوجها بکل قدم بیت فی النار .. و هر مردی زنش آرایش کرده و از درِ خانـهاش بیرون رود، بعد او دیّوث هست و هر اورا بنامد، گناه نکرده است!!؛ و زن زمانی کـه از درِ خانـهاش، آرایش کرده و خوشبو بیرون رود و شوهرش هم برآن، راضی شود، بهر قدمـی کـه زن برمـی دارد به منظور شوهرش، خانـهای درون آتش، بنا خواهد شد. «۱»
۲- رسول خدا صلّی اللَّه علیـه وآله فرمود: أیّما رجل رأی فی منزله شیئاً من الفجور فلم یغیّر، بعث اللَّه تعالی طیراً أبیض یظلّ علیـه أربعین صباحاً فیقول کلّما دخل و خرج غَیّرْ غَیّرْ فإن غَیَّرَ وإلّا مسح رأسه بجناحیـه علی عینیـه، فإن رأی حسناً لم یستحسنـه وإن یری قبیحاً لم ینکره. هرمردی درون منزلش کار زشت ببیند و غیرت نشان ندهد، خدای تعالی، پرنده سفیدی را مـی‌فرستد، چهل روز بر او سایـه افکند و در هر داخل و خارج شدن بـه او مـی‌گوید: غیرت نشان ده غیرت نشان ده، بعد اگر غیرت نشان داد (فبها)، و گرنـه، دوبالش را بـه سر و چشمان او مـی‌کشد، (بعد از آن چیز خوبی را ببیند خوب نمـی‌شمارد و قبیح (و زشتی) راببیند، بدش نمـی‌آید (و دیگر توفیق ایمان از او سلب گردد). «۲»
۳- امام (علیـه السلام) فرمود: انّ الجنّة لیوجد ریحها من مسیرة خمسمائة عام ولا یجدها عاق ولا دیّوث قیل: یـا رسول اللَّه، وما ال؟ قال: الذی تزنی امرأته وهو یعلم بها. همانا بوی بهشت از پانصد سال راه پیدا (و استشمام مـی‌شود) آن را عاق والدین و دیّوث درنمـی یـابد، گفته شد ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم چیست؟! فرمود:ی کـه زنش زنا مـی‌دهد و او مـی‌داند، (اما حرفی نمـی‌زند). «۳»

ضایع خانواده حرام است

مواقعی پیش مـی‌آید کـه بزرگ خانواده، افراد تحت تکفّل خود را درون جمع یـا درون مـیان دوست و آشنا و محیط خانـه: تحقیر مـی‌کند و توسری مـی‌زند، و یـا درون مقابل مسؤلیت هائی کـه دارد بی اعتنا و از هرجهت، چه تربیتی و آموزشی و غیره حقوق آنـها را نادیده گرفته و خود را کنار کشیده و به امان خدا، رهامـی سازد، درون این صورت هست که مشمول لعن و نفرین مـی‌گردد.
۱- قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: ملعون ملعون من ضیّع من یعول. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
ملعون هست ملعون هست هرعیـالات خود را ضایع نماید. «۱»

کراهت خوابیدن دور از خانـه

در اجتماع اشخاصی پیدا مـی‌شود که، فقط خود را مـی‌بیند و به زندگی خود فکر مـی‌کند و از دیگران غافل و حقوق آنـها را پایمال و نادیده مـی‌گیرد، مانند معتادها و قمار باز و یـها، درون جائی گردهم آمده و سرگرم اعمال نا مشروع خود مـی‌باشند و دور از اهل و عیـال خود شب را سپری مـی‌کنند، و یـا اصلًا اهل این کارهاهم نیستند ولی درون اثر بی مسؤلیتی، مجلس بزم و عیشی، فراهم مـی‌کنند وپس از گذشت پاسی از شب، تنبلی کرده، از فکر برگشتن بـه خانـه منصرف مـی‌شوند و یـا بـه زن و بچه خود بی مـیل شده وقت گذرانی مـی‌نمایند و زن و بچه را چشم براه و منتظر مـی‌گذارند کـه همـه این اعمال درون شأن یک انسان سالم و خدا شناس نیست.
۱- قال: وقال علیـه السلام: هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله بالمصر الذی فیـه أهله. و فرمود: صاحب مروّت بـه هلاکت رسید اینکه (اگر) دور از خانـه خود بخوابد درشـهری کـه اهل و عیـالش درون آن شـهر زندگی مـی‌کنند (با بهانـه‌های گوناگون از آمدن بـه خانـه خود داری مـی‌نماید و یـا با دوستان و رفیقان بد، شب گذرانی کند و خانواده خود را منتظر مـی‌گذارد). «۲»

بخش ۳ آداب معاشرت و مباشرت

راهنمائیـهای معاشرت درون خانواده

آداب خانوادگی

«یـاأَیُّهَا الَّذِینَ أمَنُوا لِیَستَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَت أَیْمانُکمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الحُلُمَ مِنکُمْ ثَلاثُ مَرّاتٍ مِّنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضعُونَ ثِیـابَکُم مِّنَ الظَّهیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَّکُمْ لَیْس عَلَیْکمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طوّافُونَ عَلَیْکم بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ کَذالِک یُبَیّنُ اللَّهُ لَکُمُ الایـاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ».
«وَ إِذَا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَستَأْذِنُوا کمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَلِک یُبَینُ اللَّهُ لَکمْ ایـاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ».
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ الَّتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْس عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَن یَضعْنَ ثِیـابَهُنَّ غَیرَ مُتَبرِّجاتِ بِزِینَةٍ وَ أَن یَستَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیمٌ». «۱» ایـانی کـه ایمان آوردهاید حتما بردگان شما و همچنین کودکانتان کـه به حد بلوغ نرسیدهاند (برای ورود بـه خوابگاه شما) درون سه وقت از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز فجر، و در نیم رو ز هنگامـی کـه لباسهای (معمولی) خود را بیرون مـی‌آورید، و بعد از نماز عشاء، این سه وقت خصوصی شما است؛ اما بعد از این سه وقت گناهی بر شما و بر آنـها نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گِرد یکدیگر طواف کنید (و با صفا و صمـیمـیت بـه یکدیگر خدمت نمائید) این گونـه خداوند آیـات را به منظور شما تبیین مـی‌کند و خداوند عالم و حکیم است.
و هنگامـی کـه اطفال شما بـه سن بلوغ رسند حتما اجازه بگیرند، همانگونـه کـه اشخاصی پیش از آنـها بودند اجازه مـی‌گرفتند، این چنین خداوند آیـاتش را به منظور شما تبیین مـی‌کند و خدا عالم و حکیم است.
و زنان از کار افتادهای کـه امـید بـه ازدواج ندارند گناهی بر آنـها نیست کـه لباسهای (روئین) خود را بر زمـین بگذارند بـه شرط اینکه درون برابر مردم خود آرائی نکنند و اگر خود را بپوشانند به منظور آنـها بهتر هست و خداوند شنوا و دانا است. «۱»
در آیـات قرآن اهمـیت زیـادی بـه پیوند خانوادگی: و احترام و اکرام پدر و مادر: و نیز توجه بـه تربیت فرزندان: داده شده است، کـه در آیـات فوق بـه قسمتی از آن اشاره شده است: این بخاطر آن هست که جامعه بزرگ انسانی از واحدهای کوچکتری بـه نام خانواده تشکیل مـی‌شود: همانگونـه کـه یک ساختمان بزرگ از غرفه‌ها و سپس از سنگ‌ها و آجرها تشکیل مـی‌گردد.
بدیـهی هست هر قدر این واحدهای کوچک از انسجام و استحکام بیشتری برخوردار باشد استحکام اساس جامعه بیشتر خواهد بود: و یکی از علل نابسامانی‌های اجتماعی جوامع صنعتی عصر ما متلاشی شدن نظام خانوادگی هست که نـه احترامـی از سوی فرزندان وجود دارد: نـه محبتی از سوی پدران و مادران: و نـه پیوند مـهر و عاطفهای از سوی همسران.
منظره دردناک آسایشگاه‌های بزرگسالان درون جوامع صنعتی امروز کـه مرکز پدران و مادران ناتوانی هست که از کار افتادهاند و از خانواده طرد شدهاند شاهد بسیـار گویـائی به منظور این حقیقت تلخ است.
مردان و زنانی کـه بعد از یک عمر خدمت: و تحویل فرزندان متعدد بـه جامعه درون ایّامـی کـه نیـاز شدیدی بـه عواطف فرزندان: و کمکهای آنـها دارند: بـه کلی رانده مـی‌شوند: و در آنجا درون انتظار مرگ، روز شماری مـی‌کنند: و چشم بـه در دوختهاند کـه آشنائی از درون درآید: انتظاری کـه شاید درون سال یک یـا دو بار بیشتر یـا اساساً تکرار نمـی‌شود! بـه راستی تصور چنین حالتی زندگی را به منظور انسان از همان آغازش تلخ مـی‌کند و این هست راه و رسم دنیـای مادی و تمدن منـهای ایمان و مذهب.
(در آیـه دیگر) جمله «أعمل صالحا ترضاه» بیـانگر این واقعیت هست که عمل صالح چیزی هست که موجب خشنودی خدا مـی‌شود: و تعبیر «أحسن ما عملوا» (بهترین کاری کـه انجام دادند) کـه در آیـات متعددی از قرآن مجید آمده: بیـانگر فضل بیحساب خداوند هست که درون مقام اجر و پاداش بندگان: بهترین اعمال آنـها را معیـار قرار مـی‌دهد و همـه را بـه حساب آن مـی‌پذیرد. «۱»

آداب ورود بـه جایگاه خصوصی والدین

مـهمترین مسأله‌ای کـه در آیـات فصل قبل «۲»، تعقیب شده مسأله عفت عمومـی و مبارزه با هر گونـه آلودگی هست که درون ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته و به اموری کـه با این مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیـات آن را تشریح مـی‌کند و آن مسأله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ بـه هنگام ورود بـه اطاقهائی هست که مردان و همسرانشان ممکن هست در آن خلوت کرده باشند.
نخست مـی‌گوید: ایـانی کـه ایمان آوردهاید حتما مملوکهای شما (بردگانتان) و همچنین کودکانتان کـه به حد بلوغ نرسیدهاند درون سه وقت از شما اجازه بگیرند «یـا ایـها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرّات». قبل از نماز فجر و در نیم روز هنگامـی کـه لباسهای (معمولی) خود را بیرون مـی‌آورید و بعد از نماز عشاء «من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیـابکم من الظّهیرة و من بعد صلوة العشاء».
ظهیرة چنانکه راغب درون مفردات و فیروزآبادی درون قاموس مـی‌گویند: بـه معنی نیم روز و حدود ظهر هست که مردم درون این موقع معمولا لباسهای روئی خود را درون مـی‌آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مـی‌کنند.
این سه وقت: سه وقت پنـهانی و خصوصی به منظور شما هست (ثلاث عورات لکم) عورت درون اصل از ماده عار بـه معنی عیب هست و از آنجا کـه آشکار شدن اندام مایـه عیب و عار هست در لغت عرب بـه آن عورت اطلاق شده.
کلمـه عورة گاه بـه معنی شکاف درون دیوار و لباس و مانند آن نیز آمده هست و گاه بـه معنی مطلق عیب مـی‌باشد: و به هر حال اطلاق کلمـه عورت بر این اوقات سه گانـه بـه خاطر آن هست که مردم درون این اوقات خود را زیـاد مقید بـه پوشانیدن خویش مانند سایر اوقات نمـی‌کنند و یک حالت خصوصی دارند.
بدیـهی هست این دستور متوجه اولیـای اطفال هست که آنـها را وادار بـه انجام این برنامـه کنند: چرا کـه آنـها هنوز بـه حد بلوغ نرسیدهاند که تا مشمول تکالیف الهی باشند:
و بـه همـین دلیل مخاطب درون اینجا اولیـاء هستند.
ضمنا اطلاق آیـه هم شامل کودکان پسر و هم کودکان مـی‌شود و کلمـه الذّین کـه برای جمع مذکر هست مانع از عمومـیت مفهوم آیـه نیست: زیرا درون بسیـاری از موارد این تعبیر بـه عنوان تغلیب بر مجموع اطلاق مـی‌گردد همانگونـه کـه در آیـه وجوب روزه تعبیر بـه الّذین شده و منظور عموم مسلمانان است. «۱»
ذکر این نکته نیز لازم هست که آیـه از کودکانی سخن مـی‌گوید کـه به حد تمـیز رسیدهاند و مسائل و عورت و غیر آن را تشخیص مـی‌دهند: زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این هست که این اندازه مـی‌فهمند کـه اذن گرفتن یعنی چه و تعبیر بـه ثلاث عورات شاهد دیگری بر این معنی است.
اما اینکه این حکم درون مورد بردگان مرد هست یـا کنیزان را نیز شامل مـی‌شود روایـات مختلفی وارد شده هر چند ظاهر عام هست و شامل هر دو گروه مـی‌شود و به همـین دلیل روایت موافق ظاهر را مـی‌توان ترجیح داد.
در پایـان آیـه مـی‌فرماید: بر شما و بر آنـها گناهی نیست کـه بعد از این سه وقت بدون اذن وارد شوند: و بعضی بـه دیگری خدمت کنند و گرد هم (با صفا و صمـیمـیت) بگردند (لیس علیکم و لا علیـهم جناح بعدهن طوّافون علیکم بعضکم علی بعض).
آری این چنین خداوند آیـات را به منظور شما تبیین مـی‌کند و خدا عالم و حکیم هست (کذلک یبین الله لکم الایـات و الله علیم حکیم) واژه طوّافون درون اصل از ماده طواف بـه معنی چرخیدن بـه دور چیزی است: و چون بـه صورت مبالغه آمده بـه معنی کثرت درون این امر مـی‌باشد: و با توجه بـه اینکه بعد از آن بعضکم علی بعض آمده مفهوم جمله این مـی‌شود کـه در غیر این سه وقت شما مجاز هستید بر گرد یکدیگر بگردید و رفت و آمد داشته باشید و به هم خدمت کنید.
و بـه گفته فاضل مقداد درون کنز العرفان این تعبیر درون حقیقت بـه منزله بیـان دلیل به منظور عدم لزوم اجازه گرفتن درون سائر اوقات است: چرا کـه اگر بخواهند مرتباً رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن بخواهند کار مشکل مـی‌شود.
در آیـه بعد حکم بالغان را بیـان کرده: مـی‌گوید: هنگامـی کـه اطفال شما بـه سن بلوغ رسند حتما در همـه اوقات اجازه بگیرند:
همانگونـه کـه اشخاصی کـه قبل از آنـها بودند اجازه مـی‌گرفتند (و اذا بلغ الأطفال منکم الحُلُمْ فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم).
واژه حُلُمْ (بر وزن کُتُبْ) بـه معنی عقل آمده هست و کنایـه از بلوغ هست که معمولا با یک جهش عقلی و فکری توأم است: و گاه گفتهاند حلم بـه معنی رؤیـا و خواب دیدن است: و چون جوانان: مقارن بلوغ: صحنـه‌هائی درون خواب مـی‌بینند کـه سبب احتلام آنـها مـی‌شود این واژه بـه عنوان کنایـه درون معنی بلوغ بـه کار رفته است.
به هر حال از آیـه فوق چنین استفاده مـی‌شود کـه حکم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است: زیرا کودکان نابالغ طبق آیـه قبل، تنـها درون سه وقت موظف بـه اجازه گرفتن هستند: چون زندگی آنـها با زندگی پدران و مادران آنقدر آمـیخته هست که اگر بخواهند درون همـه حال اجازه بگیرند مشکل خواهد بود: و از این گذشته احساسات آنـها هنوز بـه طور کامل بیدار نشده: ولی نوجوانان بالغ طبق این آیـه کـه اذن گرفتن را بـه طور مطلق به منظور آنـها واجب دانسته موظفند درون همـه حال بـه هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.
این حکم مخصوص بـه مکانی هست که پدر و مادر درون آنجا استراحت مـی‌کنند و گرنـه وارد شدن درون اطاق عمومـی (اگر اطاق عمومـی داشته باشند) مخصوصا بـه هنگامـی کـه دیگران هم درون آنجا حاضرند: و هیچ گونـه مانع و رادعی درون کار نیست اجازه گرفتن لزومـی ندارد.
ذکر این نکته نیز لازم هست که جمله «کما استأذن الذین من قبلهم» اشاره بـه بزرگسالان هست که درون همـه حال بـه هنگام وارد شدن درون اطاق موظف بـه اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند: درون این آیـه افرادی را کـه تازه بـه حد بلوغ رسیدهاند همردیف بزرگسالان قرار داده کـه موظف بـه استیذان بودند.
در پایـان آیـه به منظور تأکید و توجه بیشتر مـی‌فرماید: این گونـه خداوند آیـاتش را به منظور شما تبیین مـی‌کند و خداوند عالم و حکیم هست «کذلک یبیّن اللّه لکم آیـاته و اللّه علیم حکیم».
این همان تعبیری هست که درون ذیل آیـه قبل بود بدون هیچگونـه تغییر جز اینکه درون آن آیـه الایـات بود و در اینجا آیـاته کـه از نظر معنی تفاوت چندانی ندارد.
در آخرین آیـه مورد بحث استثنائی به منظور حکم حجاب زنان بیـان مـی‌کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنی مـی‌شمرد و مـی‌گوید: زنان از کار افتادهای کـه امـیدی بـه ازدواج ندارند گناهی بر آنان نیست کـه لباسهای (روئین) خود را بر زمـین بگذارند درون حالی کـه در برابر مردم خود آرائی نکنند (و القواعد من النساء اللَّاتی لا یرجون نکاحاً فلیس علیـهن جناح أن یضعن ثیـابهنّ غیر متبرّجات بزینة).
در واقع به منظور این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست اینکه بـه سن و سالی برسند کـه معمولا امـیدی بـه ازدواج ندارند: و به تعبیر دیگر جاذبه را کاملا از دست دادهاند.
دیگر اینکه درون حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند.
روشن هست که با این دو قید مفاسد کشف حجاب درون مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همـین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است.
این نکته نیز روشن هست که منظور شدن و بیرون آوردن همـه لباسها نیست بلکه تنـها کنار گذاشتن لباسهای رو هست که بعضی روایـات از آن تعبیر بـه چادر و روسری کرده هست (الجلباب و الخمار درون حدیثی از امام صادق علیـه السلام درون ذیل همـین آیـه مـی‌خوانیم کـه فرمود: الخمار و الجلباب، قلت بین یدی من کان؟ قال: بین یدی من کان غیر متبرجة بزینة: منظور روسری و چادر است: راوی مـی‌گوید از امام پرسیدم درون برابر هر کـه باشد؟ فرمود: درون برابر هر باشد اما خود آرائی و زینت نکند.
روایـات دیگری نیز بـه همـین مضمون یـا نزدیک بـه آن از ائمـه اهلبیت علیـه السلام نقل شده هست که تعدادی از آن درون بخش ۴ درون فصل «حدود نگاه بـه نامحرم» خواهد آمد.
در پایـان آیـه اضافه مـی‌کند کـه با همـه احوال اگر آنـها تعفف کنند و خویشتن را بپوشانند به منظور آنـها بهتر هست (و ان یستعففن خیرٌ لهنّ).
چرا کـه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند پسندیدهتر و به تقوا و پاکی نزدیکتر است.
و از آنجا کـه ممکن هست بعضی از زنان سالخورده از این آزادی حساب شده و مشروع سوء استفاده کنند: و احیـانا با مردان بـه گفتگوهای نامناسب بپردازند و یـا طرفین درون دل افکار آلودهای داشته باشند درون آخر آیـه بـه عنوان یک اخطار مـی‌فرماید خداوند شنوا و دانا هست (و الله سمـیع علیم).
آنچه را مـیگوئید مـی‌شنود و آنچه را درون دل دارید و یـا درون سر مـی‌پرورانید.

ورود بـه خلوتگاه والدین

این مطلب قابل قبول تمام فرقه‌ها و نژادها و اقوام گوناگون جوامع بشری هست که، انسان نباید بدون اجازه، بـه خلوت خانـهی وارد شود، بخصوص از نظر اسلام درون این موارد دقت زیـاد شده و مورد توجه بیشتر بزرگان دین قرار گرفته است؛ فرق نمـی‌کند پدر و مادر و و برادر و به طور خلاصه اقوام نزدیک و دور و حتی بیگانـه: حتما این آداب و رسوم را رعایت نماید.
از جمله آدابی کـه نشان دهنده شخصیت و حسن ادب آدمـی هست و آبروی خانوادگی را محفوظ مـی‌دارد، رعایت حرمت‌های خانوادگی و بها بـه همدیگر هست که مصداق بارز آنـها اجازه خواستن درون ورود و خروج بـه خلوت گاه والدین و محارم دیگر ( و پسر و و و غیره) است.
۱- ابن محبوب از أبی أیوب الخراز: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: یستأذن الرجل إذا دخل علی أبیـه و لا یستأذن الأب علی الإبن، الحدیث. حتماً وقتی کـه مرد بـه خدمت پدر مـی‌رسد، اجازه بخواهد ولی اجازه خواستن پدر لزومـی ندارد (لحن حدیث استیذان فرزند، درون مواقع زندگی طبیعی است، زیرا پدر هم مجاز نیست، سرزده بـه خلوتگاه فرزند وارد شود). «۱» ۲- محمد بن علی الحلبی گوید: بـه أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: الرجل یستأذن علی أبیـه؟
فقال: نعم قد کنت أستأذن علی أبی ولیست امّی عنده إنّما هی امرأة أبی تُوفّیت امّی وأنا غلام، وقد یکون من خلوتهما مالا أحب أن أفجاهما علیـه، ولا یحبّان ذلک منّی والسلام أحسن وأصوب. آیـا مرد به منظور ورود بـه خدمت پدر اجازه مـی‌خواهد؟ فرمود: بلی، من به منظور ورود بـه پدرم اجازه مـی‌خواستم درون حالی کـه مادرم پیشش نبود، او زن پدرم بود، من جوان بودم کـه مادرم وفات یـافت ای بسا درون محل خلوت آنـها چیزی باشد کـه من دوست نداشتم، ناگهانی (و سرزده) با آن روبرو شوم و آنـها نیز این کار را، دوست نداشتند، و سالم بودن (از این کارها) زیبا و مقرون بـه حقیقت است. «۱»
۳- ابن محبوب: از أبی أیوب الخراز: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام- درون حدیثی- فرمود: و یستأذن الرّجل علی ابنته وأخته إذا کانتا متزوّجتین. مرد به منظور ورود بـه منزل و ش، اجازه بخواهد اگر ازدواج کردهاند. «۲»
۴- جراح المدائنی: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام- درون حدیثی- فرمود: و من بلغ الحُلُمْ فلا یلج علی أمّه و لا علی اخته ولا علی خالته و لا علی سوی ذلک إلا باذن، ولا تأذنوا حتی یسلّموا (یسلّم)، والسلام طاعة لله عزوجل. هر بـه حد بلوغ رسیده هست نباید سر زده بـه مادر و و وارد شود و نـه دیگران، مگر با اذن: و اجازه (ورود ندهید) که تا سلام کنند، سلام اطاعت از خدای عزّ و جلّ است. «۳»
۵- محمد بن قیس: از أبی جعفر علیـه السلام- درون حدیثی- فرمود: ومن بلغ الحلم منکم فلا یلج علی امّه ولا علی اخته ولا علی ابنته ولا علی من سوی ذلک إلا بإذن، ولا یؤذن لأحد حتی یُسلّم، فانّ السلام طاعة الرحمن. هر بـه حد بلوغ رسیده هست نباید سر زده بـه مادر و و وارد شود و نـه دیگران، مگر با اذن (و اجازه)، و اجازه (ورود ندهید) که تا سلام کنند، سلام اطاعت از خدای رحمان است. «۴»
۶- علی علیـه السلام گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم أمـیّ أستأذن علیـها؟ قال: نعم، قال: ولم یـا رسول اللَّه؟ قال أیسرّک أن تراها عریـانة؟ قال: لا قال: فاستأذن. از مادرم (برای ورود بـه خانـه) اجازه بخواهم؟ فرمود: بلی، گفت چرا ای رسول خدا، فرمود: آیـا خوشت مـی‌آید مادرت را ببینی؟! گفت: نـه، فرمود بعد اذن بخواه. «۱»
۷- علی علیـه السلام فرمود: مردی بـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم گفت: ای رسول خدا! اختی تکشف شعرها بین یدیّ؟ قال: لا إنّی أخاف إذا أبدت شیئا من محاسنـها ومن شعرها و معصمـها أن تواقعها. م مویش را پیش من باز مـی‌کند؟ (آیـا اشکال دارد) فرمود: نـه (نباید این کار را د)، زیرا مـی‌ترسم هرگاه چیزی از آرایشش و مویش و محل زینتش را باز کند، تورا (وسوسه کند و) با او درآمـیزی (و زنا کنی). «۲»
۸- فرمود: نـهی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم أن یدخل علی النساء إلّا باذن الأولیـاء. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نـهی فرمود: از اینکه بر زنان داخل شوند مگر با اجازه اولیـاء (و صاحبان آنـها). «۳»
۹- جعفربن عمر از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نـهی أن یدخل الرّجال علی النّساء الّا باذنـهنّ نـهی نمود کـه مردان بر (منزل) بانوان داخل شوند مگر با اجازه آنـها. «۴»

استیذان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم از ش

رعایت این دستورها از همـه مطلوب و از بزرگان و رهبران دین کـه عمل آنـها، سرمشق و الگوی دیگران مـی‌باشد مطلوبتر است: بدینجهت بود کـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور ورود بـه خانـه ش فاطمـه علیـها السلام اجازه مـی‌خواست و بدون اجازه وارد نمـی‌شد!.
۱- عمرو بن شمر از أبی جعفر علیـه السلام: از جابر بن عبد اللَّه انصاری گفت: خرج رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم یرید فاطمة وأنا معه، فلما انتهینا إلی الباب وضع یده علیـه فدفعه ثم قال: السلام علیکم، فقالت فاطمة علیـها السلام: وعلیک السلام یـا رسول اللَّه، قال: أدخل؟ قالت: ادخل یـا رسول اللَّه، قال: أدخل انا ومن معی؟ قالت:علیّ قناع، فقال: یـا فاطمة خذی فضل ملحفتک فقنعی بـه رأسک ففعلت ثم قال: السلام علیک، فقالت: وعلیک السلام یـا رسول اللَّه قال:
ادخل؟ قالت: نعم یـا رسول اللَّه، قال: أنا ومن معی؟ قالت: ومن معک، قال جابر: فدخل رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم ودخلت و إذا وجه فاطمة علیـها السلام اصفر کأنـه بطن جرادة، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: مالی أری وجهک اصفر، قالت: یـا رسول اللَّه، الجوع، فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: اللّهم مشبع الجوعة وع الضیعة اشبع فاطمـه بنت محمد، قال جابر: فواللَّه لنظرت إلی الدم یتحدر من قصاصها حتی عاد وجه‌ها احمر فما جاعت بعد ذلک الیوم. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بیرون رفت و اراده داشت فاطمـه را ببیند و من هم با او بودم؛ وقتی کـه به کنار دَر رسیدیم، دست روی دَر گذاشت و (کمـی) هل داد و فرمود: سلام بر شما باد، فاطمـه علیـها السلام گفت: و برتو باد سلام ای رسول خدا؛ فرمود: آیـا داخل شوم؟ گفت: داخل شو، فرمود: آیـا با همراهم داخل شوم؟ عرض کرد مقنعه ندارم، فرمود: ای فاطمـه زیـادی ملافه را بگیر و برخود مقنعه (و حجاب) قرار داده و سرت را بپوشان، (فاطمـه) این کار را کرد؛ سپس فرمود: سلام برتو باد و او نیز گفت: و برتوباد سلام ای رسول خدا، فرمود:
داخل شوم (خودترا جمع و جور کردی)؟ گفت: بلی ای رسول خدا (داخل شو)؛ فرمود: من و همراهم؟ عرض کرد بلی و هرکهِ با تواست؛ جابر گوید: بعد من با رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم داخل شدیم، ناگهان روی فاطمـه را مانند شکم ملخ، زرد رنگ دیدیم، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: (ای فاطمـه) چرا صورتت را زرد مـی‌بینم؟ گفت: ای رسول خدا، گرسنگی (سبب زردی رنگ من است)!!؛
رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم (دست بـه دعا برداشت و) گفت خدایـا ای سیر کننده گرسنگان و دفاع کننده از ضایع شوندگان، فاطمـه بنت محمد را نیز سیر نما؛ جابر گوید: بـه خدا قسم دیدم خون بـه پوست صورت فاطمـه سرازیر شد که تا به حالت سرخ گونـه (وعادی)، برگشت کـه بعد از آن روز فاطمـه هیچ وقت گرسنـه نشد. «۱»

فلسفه استیذان و مفاسد عدم رعایت آن

۵- فلسفه استیذان و مفاسد عدم رعایت آن به منظور ریشـه کن ساختن یک مفسده اجتماعی مانند اعمال منافی عفت، تنـها توسل بـه اجرای حدود و تازیـانـه زدن منحرفان کافی نیست: درون هیچ یک از مسائل اجتماعی چنین برخوردی نتیجه مطلوب را نداده و نخواهد داد: بلکه حتما مجموعهای ترتیب داد از آموزش فکری و فرهنگی آمـیخته با آداب اخلاقی و عاطفی: و همچنین آموزشـهای صحیح اسلامـی: و ایجاد یک محیط اجتماعی سالم: سپس مجازات را بـه عنوان یک عامل بازدارنده درون کنار این عوامل درون نظر گرفت.
به همـین دلیل درون سوره نور کـه در واقع سوره عفت هست از مجازات تازیـانـه مردان و زنان زناکار شروع مـی‌کند و به مسائل دیگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم رعایت حجاب اسلامـی، نـهی از چشمچرانی، تحریم متهم ساختن افراد بـه آلودگی ناموسی، و بالأخره اجازه گرفتن فرزندان بـه هنگام ورود بـه خلوتگاه پدران و مادران گسترش مـی‌دهد.
این نشان مـی‌دهد کـه اسلام از هیچ یک از ریزهکاریـهای مربوط بـه این مسأله غفلت نکرده است.
خدمتکاران موظفند بـه هنگام ورود درون اطاقی کـه دو همسر قرار دارند اجازه بگیرند.
کودکان بالغ نیز موظفند درون هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتی کودکان نابالغ کـه مرتباً نزد پدر و مادر هستند نیز آموزش داده شوند کـه لااقل درون سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر کـه پدران و مادران بـه استراحت مـی‌پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.
این یک نوع ادب اسلامـی هست هر چند متأسفانـه امروز کمتر رعایت مـی‌شود و با اینکه قرآن صریحاً آن را (در آیـات ۵۸۵۹۶۰ سوره نور کـه (در فصل اول این بخش گذشت) بیـان کرده است: درون نوشته‌ها و سخنرانی‌ها و بیـان احکام نیز کمتر دیده مـی‌شود کـه پیرامون این حکم اسلامـی و فلسفه آن بحث شود: و معلوم نیست بـه چه دلیل این حکم قطعی قرآن مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفته؟! گر چه ظاهر آیـه وجوب رعایت این حکم هست حتی اگر فرضاً آن را مستحب بدانیم باز حتما از آن سخن گفته شود: و جزئیـات آن مورد بحث قرار گیرد، بر خلاف آنچه بعضی از سادهاندیشان فکر مـی‌کنند کـه کودکان سر از این مسائل درون نمـی‌آورند و خدمتکاران نیز درون این امور باریک نمـی‌شوند ثابت شده هست که کودکان (تا چه رسد بـه بزرگسالان) روی این مسأله فوق العاده حساسیت دارند: و گاه مـی‌شود سهلانگاری پدران و مادران و بر خورد کودکان بـه منظره‌هائی کـه نمـی‌بایست آن را ببینند سرچشمـه انحرافات اخلاقی و گاه بیماری‌های روانی شده است.
ما خود با افرادی بر خورد کردیم کـه به اعتراف خودشان بر اثر بی توجهی پدران و مادران بـه این امر و مشاهده آنان درون حال یـا مقدمات آن بـه مرحلهای از تحریک و عقده روانی رسیده بودند کـه عداوت شدید پدر و مادر درون سر حد قتل! درون دل آنـها پیدا شده بود: و خود آنـها نیز شاید که تا مرز انتحار پیش رفته بودند! اینجا هست که ارزش و عظمت این حکم اسلامـی آشکار مـی‌شود کـه مسائلی را کـه دانشمندان امروز بـه آن رسیدهاند از چهارده قرن پیش درون احکام خود پیش بینی کرده است.
و نیز درون همـین جا لازم مـی‌دانیم بـه پدران و مادران توصیـه کنیم کـه این مسائل را جدی بگیرند: و فرزندان خود را عادت بـه گرفتن اجازه ورود بدهند: و همچنین از کارهای دیگری کـه سبب تحریک فرزندان مـی‌گردد از جمله خوابیدن زن و مرد درون اطاقی کـه بچه‌های ممـیز مـی‌خوابند که تا آنجا کـه امکان دارد پرهیز کنند: و بدانند این امور از نظر تربیتی فوق العاده درون سرنوشت آنـها مؤثر است.
جالب اینکه درون حدیثی از پیـامبر اسلام صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم کـه فرمود: ایّاکم و ان یجامع الرجل امرئته و الصبی فی المـهد ینظر الیـهما: مبادا درون حالی کـه کودکی درون گهواره بـه شما مـی‌نگرد کنید!. «۱»
در بخش ۴ فصل پرهیز از (مقاربت درون حضور بچه) روایـاتش مشروحاً خواهد آمد.

آرایش خانم و آقابرای همدیگر

آرایش و تمـیزی و نظافت، به منظور زن و مرد، از ضروریـات و شرط ادامـه و شیرینی زندگی است، مخصوصاً به منظور بانوان کـه بیشتر مورد توجه آقایـان و برای جلوگیری از انحرافات آنـها است؛ درون روایـات متعدد آمده هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم یک سوم نقدینگی خود را بـه خوشبوئی و عطریـات هزینـه مـی‌کرد و سفارش اکید درون نظافت و تمـیزی، داشت بـه طوری کـه آن را جزء ایمان قرار داد «۱» و در بیـان احکام خاص بانوان بـه مطالب ذیل عنایت داشت، بـه طور خلاصه نظافت و آرایش به منظور زن و مرد لازم الاجراست و شکی درون مطلوبیت آن نیست.
۱- محمد بن مسلم، از أبی جعفر (علیـه السلام) فرمود: لا ینبغی للمرأة ان تعطل نفسها ولو ان تعلّق فی عنقها قلادة ولا ینبغی ان تدع یدها من الخضاب ولو ان تمسحها مسحاً بالحناء وان کانت مسنّة. سزاوار نیست زن خود را (از زینت محروم و) معطل نماید اگرچه قلادهای بـه گردن آویزد، و شایسته نیست دستانش را از خضاب رهاسازد اگرچه با حنا آن را مسّ نماید و اگرچه زن مسن (و پیر باشد). «۲»
۲- ولا یجوز للمرأة أن تعطّل نفسها ولو أن تعلّق فی عنقها خیطاً، و لا یجوز أن تری أظافیرها بیضاء ولو أن (تمسها بالحناء مسّاً) (تمسحها بالحناء مسحاً)، ولا تخضب یدیـها فی حیضها، لأنّه یخاف علیـها الشیطان، ... و یجوز للمرأة لبس الدیباج والحریر فی غیر صلاة وإحرام، و حُرّم ذلک علی الرجال إلا فی الجهاد و یجوز أن تتختّم بالذهب وتصلّی فیـه، و حرّم ذلک علی الرجال، و جایز نیست بر زن کـه خود را معطل نماید (و از زینت و آرایش دست بکشد و خود را محروم کند) اگرچه با آویختن نخی برگردن باشد و جایز نیست انگشتانش سفید دیده شود اگر چه (لا اقل) با حنا خود را مس کند (ورنگین نماید)، و در ایـام حیض خود را خضاب نکند، زیرا به منظور او از (صدمات) شیطان ترسیده مـی‌شود، و برای زن پوشیدن لباس دیباج و حریر درون غیر نماز و احرام، جایز است، اما اینـها به منظور مردان حرام هست مگر درون جهاد، و جایز هست زنـها با انگشتر طلا نماز بخواند و لی به منظور مردان حرام است. «۳»
۳- سعد بن سعد: از حسن بن الجهم گفت: رأیت أبا الحسن علیـه السلام اختضب، فقلت: جعلت فداک اختضبت؟ فقال: نعم إنّ التهیئة ممّا یزید فی عفّة النساء، ولقد ترک النساء العفّة بترک أزواجهنّ التهیئة، ثمّ قال: أیسرّک أن تراها علی ما تراک علیـه إذا کنت علی غیر تهیئة؟ قلت:
لا، قال: فهو ذاک، ثمّ قال: من أخلاق الأنبیـاء التنّظف و التطیّب و حلق الشعر و کثرة الطروقة، الحدیث. دیدم ابالحسن علیـه السلام خضاب گذاشته گفتم: فدایت شوم خضاب گذاشتی؟! فرمود: بلی همانا آماده شدن (مرد باآرایش) عفت زنـهارا زیـاد مـی‌کند، زنـها عفاف را ترک نمودند با ترک شوهرانشان آمادگی (و زینت) را، سپس فرمود: آیـا دوست داری زن را درون آن حالت کـه تو هستی (از بی نظمـی و بهم ریختگی و وضع چندش آور) ببینی؟!، گفتم: نـه، فرمود: بعد او هم همان طور سپس فرمود: از اخلاق انبیـاء هست نظافت و خود را خوشبو ساختن و تراشیدن مو و زیـاد شدن ... که تا آخر حدیث. «۱»
۴- أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: لتطیب المرأة المسلمة لزوجها. زن مسلمان حتماً خود را به منظور همسرش خوشبو کند. «۲»
۵- محمد بن مسلم، ازیکی از صادقین علیـهما السلام از استعمال طلا به منظور زنـها سؤال د؟ فرمود:به بأس. ولا ینبغی للمرأة أن تعطل نفسها ولو أن تعلق فی عنقها قلادة. ولا ینبغی لها أن تدع یدها من الخضاب ولو أن تمسحها بالحناء مسحا ولو کانت مسنة. عیب ندارد و سزاوار نیست به منظور زن خود را از آرایش تعطیل نماید، اگرچه با آویختن یک قلاده باشد، و شایسته نیست بر او دستش را از حنا گذاشتن، رها سازد اگرچه با دست بر حنا اگرچه سالخورده و پیر باشد. «۳»
۶- درون کتاب الغایـات: شیخ جعفر بن أحمد القمـی آمده هست امام علیـه السلام فرمود: إنی لأبغض من النساء السلتاء والمرهاء، فالسلتاء التی لا تختضب، والمرهاء التی لا تکتحل. من زنان سلتاء و مرهاء را دوست ندارم سلتاء زنی کـه خضاب نمـی‌کند و مرهاء زنی کـه سرمـه نمـی‌کشد (بطور کلّی از زنان بی آرایش خوشم نمـی‌آید). «۴»

روایت حفظ زیبائی

در جامعه دیده شده استانی که، بـه پیری زود رس و یـا از دست نشاط و نمای جوانی زود هنگام، گرفتار مـی‌شوند و از نظر سنّی جوان و در منظر و رؤیت پیر هستند!
البته این گونـه اشخاص بنا بـه عللی (غم و غصه و فقر ونداری و فشارهای روحی و حسادت و کینـه و ده‌ها مسائل دیگر از جمله پر خوری) بـه این روز مـی‌افتند؛ بعد هرکسی حتما علت این گرفتاری را درون خودش، پیدا کند و در صدد معالجهاش بر آید.
۱- عمر بن علی، از پدرش علی بن أبی طالب علیـه السلام پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: مرّ أخی عیسی بمدینة وفیـها رجل وامرأة یتصایحان فقال: ما شأنکما؟ قال: یـا نبی اللَّه هذه امرأتی ولیس بها بأس صالحة ولکنّی احبّ فراقها قال: فأخبرنی علی کل حال ما شأنـها؟ قال: هی خلقه الوجه من غیر کبر. قال لها: یـا امرأة أتحبّین أن یعود ماء وجهک طریّاً؟ قالت: نعم قال لها: إذا أکلت فایّاک أن تشبعی لأنّ الطعام إذا تکاثر علی الصّدر فزاد فی القدر، ذهب ماء الوجه ففعلت ذلک فعاد وجه‌ها طریّاً. برادرم عیسی بـه شـهری گذشت و دید مردی با زنی، بـه رویـهم فریـاد مـی‌کشند پرسید: چه شده؟ گفت ای پیـامبر خدا! این همسر من هست و اشکالی هم درون او نیست و زن صالحه است، ولی من دوست دارم از او جدا شوم! فرمود: خلاصه جریـانتان را بـه من بگویید (علت این نفرت از چیست)؟ گفت: این زن درون جوانی بدگِل شده (با اینکه سنّی از او نگذشته زشت رو شده است) فرمود:
ای زن دوست مـی‌داری زیبائی و آب رویت برگردد؟! گفت: بلی، فرمود: هرگاه غذا خوردی، سیر نخور زیرا غذا وقتی کـه در زیـاد شد و بیش از قدر معمول شد، آب رو را مـی‌برد (و زشت مـی‌شود)، آن زن بـه این دستور عمل کرد و رویش تر وتازه شد (وزیبائیش برگشت!). «۱»

زینت به منظور نابینایـان

در فصل پیشین تشریح گردید کـه زن و مرد به منظور همدیگر آرایش نمایند و خود را زیبا جلوه گر نمایند، آیـا به منظور نابینایـان چه کنند؟!
۱- س از امام صادق علیـه السلام فرمود: از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم سؤال نمودند زینت زن به منظور نابینا چگونـه است؟ فرمود: الطّیّب و الخضاب فانّه من طیب النّسمة. (استعمال) بوی خوش و خضاب کـه آن از پاکی زن است. «۱»
زیرا استشمام بوی خوش و بوی خضاب نیـازی بـه دیدن و چشم ندارد و با قوه شامّه مـی‌تواند آن را درک مـی‌نماید.

حکم وصل مو به منظور زیبائی

از زمان قدیم: آرایش به منظور جنس زن و مرد با مدلها و متدهای گوناگون درون هرجامعه‌ای متداول و جا افتاده بود درون فصلهای قبل هم متذکر شدیم کـه باید هم این گونـه باشد ولی درون این مورد این سؤال مطرح هست که آیـا محدودیتی درون این باره وجود دارد یـانـه؟!.
۱- حسن بن فضل طبرسی درون (مکارم الأخلاق): از سلیمان بن خالد گفت: قلت له المرأة تجعل فی رأسها القرامل»، قال: یصلح له الصوف وما کان من شعر المرأة نفسها، و کره أن یوصل شعر المرأة من شعر غیرها، فإن وصلت شعرها بصوف أو شعر نفسها فلا بأس به. بـه امام علیـه السلام گفتم: زن درون سرش موی بند مـی‌زند (و مو وصل مـی‌کند وبرای زیبائی تغییر حالت مـی‌دهد)؟ فرمود: اگر این کار را از پشم و یـا موی خود انجام مـی‌دهد جایز هست ولی از موی زن دیگر باشد مکروه است، بعد اگر از موی خود و یـا پشم (وموی حیوانات حلال گوشت باشد) مانعی ندارد. «۳»
۲- عمار الساباطی گفت: بـه ابی عبد اللَّه علیـه السلام گفتم: إن الناس یروون: أن رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم لعن الواصلة والموصولة، قال: فقال: نعم، قلت: التی تمتشط وتجعل فی الشعر القرامل؟ قال: فقال لی:بهذا بأس، قلت: فما الواصلة والموصولة؟ قال: الفاجرة والقوادة. مردم از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم روایت مـی‌کنند کـه به زن وصل دهنده و وصل شونده، لعنت نموده است؟! فرمود: بلی، گفتم: زنی کـه شانـه مـی‌زند و در مویش موبند مـی‌زند؟ فرمود: نـه، آن مانعی ندارد گفتم: بعد واصله و موصوله چیست؟
فرمود: دونفر را (برای زنا) بـه هم رساننده و مـیانجی گری را گویند. «۱»
۳- ابراهیم ابن زیـاد الکرخی گوید: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: لعن اللَّه الواصلة والمتوصلة یعنی الزانیة والقوادة. خدا لعنت کرده بر واصله و موصوله یعنی زناکار و دو بهم رسان. «۲»
۴- زید بن علی، از پدرانش از علی علیـهم السلام گفت: رسول خداصلّی اللَّه علیـه وآله فرمود: لعن اللَّه المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال. خدا لعنت کند برمردانی کـه خود را، بر زنان و بر زنانی کـه خود را بر مردان، تشبیـه نمایند. «۳»

حکم چیدن موی صورت

۱- أبی بصیر گفت: از امام علیـه السلام پرسیدم عن قصة النواصی ترید المرأة الزینة لزوجها، و عن الحفّ والقرامل والصوف و ما أشبه ذلک؟ قال: لا بأس بذلک کلّه. از حکم زن کوتاه کننده مشانی کـه برای شوهرش زینت مـی‌کند و از چیدن مو و موی بند زدن و با پشم دیگر وصل مـی‌کند و مانند اینـها را انجام دادن؟ فرمود: درون همـه اینـها مانعی نیست. «۴»
۲- علی بن جعفر درون کتابش مـی‌گوید: بـه برادرش موسی علیـه السلام: عرض کرد: سألته عن المرأة، أتحف الشعر عن وجه‌ها؟ قال: لا بأس. از او سؤال نمودم از زنی کـه موی صورت خود را مـی‌چیند؟ فرمود: ترسی نیست (و مانعی ندارد). «۱»

بلند گذاشتن ناخن

امروزها مـیان بانوان و دوشیزگان مرسوم هست که ناخنـهای خود را به منظور زیبائی بلند مـی‌کنند و رنگ مـی‌زنند، این جریـان به منظور خانمـها بـه صورت یک فرهنگ درآمده است.
حالا سؤال این هست که آیـا این کار از نظر اسلام چه حکمـی دارد، پر واضح هست اگر بانوان مسائل شرعی خود را رعایت نمایند و در اوقات نماز، رنگ ناخن‌ها را پاک نمایند کـه مانع از نفوذ آب وضو یـا غسل بـه ناخن‌ها نشود، مانعی ندارد اما حکم خود بلند نا خن چیست؟! بـه روایت ذیل توجه فرمائید.
س از امام صادق علیـه السلام، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه مردان فرمود: قصّوا أظافیرکم و للنّساء أترکن من أظفارکنّ (أظافیرکنّ) فانّه أزین لکنّ. ناخن هایتان را کوتاه کنید و به زنان فرمود: (چیدن) ناخن هایتان را ترک کنید (ونگیرید که تا بلند شود) زیرا آن برایتان زینت بخشتر است. «۲»

از کیفیت موی خانم بپرسید

ریخت و هیکل بانوان، کلًا جذّابیت خاص خود را دارد اما بعضی از اندام‌هایش بیشتر مورد توجه هست که یکی از آنـها، موی بانوان هست که حتما برای نمای آن اهمـیت زیـاد قائل شد.
رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدکم أن یتزوج المرأة فلیسأل عن شعرها کما یسأل عن وجه‌ها، فانّ الشعر أحد الجمالین. هروقت یکی از شما خواست با زنی ازدواج نماید، از (کیفیت) مویش بپرسد آنگونـه کـه از رویش مـی‌پرسد، زیرا، مو یکی از جمالین (و یکی از یبائیست). «۱»

احترام بـه داماد

در روایت آمده هست که امام سجّاد علیـه السلام بـه احترام داماد بلند مـی‌شد و عبایش را زیر او پهن مـی‌کرد! از امام درون این باره سؤال نمودند (و یـا خرده گرفتند) فرمود: او آبروی مرا حفظ کرده (و خیـالم را از جهت م یـا م راحت نموده) و خرجم را کم کرده هست روی این فلسفه داماد به منظور همـه لازم الإحترام است؛ و دیگر اینکه اگر بـه داماد احترام گذاشته شود: او هم با عیـالش رفتار مشابهی خواهد داشت، مگر اینکه مانند بعضی‌ها از طبیعت و نـهاد، آدم پست و دنی باشد کـه از احترام خانواده عیـال سوءاستفاده کرده و برداشت منفی نماید.
۱- نوح بن شعیب که تا أبو عبد اللَّه علیـه السلام آن حضرت فرمود: کان علی بن الحسین علیـه السلام إذا أتاه ختنـه علی ابنته أو علی اخته بسط له رداه ثمّ أجلسه ثمّ یقول: مرحباً بمن کفی المؤنة و ستر العورة. وقتی کـه داماد ی یـا ی امام علی بن حسین علیـهما السلام، مـی‌آمد ردایش را زیر او پهن مـی‌کرد و روی آن مـی‌نشانید سپس مـی‌فرمود: خوش آمدی کـه خرج را عهده دار و آبرو را پوشانید. «۲»

بخش ۴ قسمتی از منـهیـات

مکروهات مقاربت

اشاره

در این بخش روایـات بعضی از کارهای ممنوعه بیـان مـی‌شود، با اینکه درون بخشـهای گذشته نیز مطالبی بدین مناسبت از نظر مبارک خوانندگان گرامـی گذشت و در آخر کتاب روایت دستورات کلی رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم خواهد آمد کـه با این بخش، مکمّل یکدیگرند.
۱- ی با زوجه درون کشتی مکروه است؛
۲- و مکروه هست رو بـه قبله و پشت بـه قبله شدن؛
۳- درون مـیان راه عبوری مردم؛
۴- و عریـان مادر زاد؛
۵- بعد از احتلام قبل از غسل؛
۶- هنگام زرد شدن آفتاب درون طلوع و غروب؛
۷- جماع با انگشتر آیـه دار؛
۸- درون ایـام بارداری،
۹- درون حال خضاب؛
۱۰- مابین طلوع فجر که تا طلوع آفتاب؛
۱۱- هنگام غروب آفتاب که تا غروب شفق
۱۲- درون روز ماه گرفتگی.
۱۳- روز آفتاب گرفتگی.
۱۴- درون روز یـا شب وزیدن باد سیـاه و باد سرخ و باد زرد.
۱۵- درون اوقات زلزله.
۱۶- بعداز غسل مـیت.
۱۷- مقاربت با معده پر!.
روایـات مکروهات بالا و علاوه بر آن‌ها را، درون فصلهای آتی مطالعه بفرمائید.
۱- هنگام وزیدن باد سیـاه و .. عبد الرحمن ابن سالم، از پدرش گفت: بـه أبی جعفر علیـه السلام گفتم: هل یکره الجماع فی وقت من الاوقات وإن کان حلالا؟ قال: نعم ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس ومن مغیب الشمس إلی مغیب الشفق، وفی الیوم الذی تنکسف فیـه الشمس، وفی الّیلة التی ینکسف فیـها القمر، وفی الیوم والّیلة التی تکون فیـها الریح السوداء و الریح الحمراء، والریح الصفراء، وفی الیوم والّیلة التی تکون فیـها الزلزلة. ولقد بات رسول اللَّه صلی اللَّه علیـه وآله عند بعض نسائه فی لیلة انکسف فیـها القمر فلم یکن فی تلک الّیلة ما یکون منـه فی غیرها حتی أصبح، فقالت له: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم البغض هذا منک فی هذه الّیلة؟ قال: لا ولکن هذه الایة ظهرت فی هذه الّیلة فکرهتأن أتلذذ وألهو فیـها، وقد عیّر اللَّه أقواماً فی کتابه فقال:
( «وإن یروافاً من السماء ساقطاً یقولوا سحاب مرکوم* فذرهم حتی یلاقوا یومـهم الذی فیـه یصعقون» ثم قال أبو جعفر علیـه السلام: وأیم اللَّه لا یجامع أحد فیرزق ولدا فیری فی ولده ذلک ما یحبّ. آیـا جماع درون وقتی از اوقات کراهت دارد اگرچه حلال باشد؟ فرمود: بلی، مابین طلوع فجر که تا طلوع آفتاب، و از غروب آفتاب که تا غایب شدن (سرخی) شفق، و روز آفتاب گرفتگی، و شب ماه گرفتگی، و در شب وروزی کـه در آن باد سیـاه و باد سرخ و باد زرد، بوزد، شبی کـه در آن زلزله باشد، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم شبی کـه ماه گرفته بود، نزد یکی از زنـهایش خوابید و در آن شب، کاری کـه معمولًا مـی‌شد، نشد که تا صبح فرا رسید، خانمش گفت: ای رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آیـا سبب این رو گردانی درون این شب از ناراحتی (از من) بود؟! فرمود: نـه، ولکن این نشانـه امشب ظاهر گشت من خوش نداشتم مشغول لذت و خوش گذرانی باشم درون حالی کـه خداوند اقوامـی را درون کتابش (قرآن) درون این باره مذمت نموده هست «و آنـها (چنان لجوجند) اگر ببینند قطعه سنگی (یـا پارهای) از آسمان (برای عذابشان) سقوط مـی‌کند، مـی‌گویند: این ابر متراکمـی است، حال کـه چنین هست پس آنـها را رها کن که تا روز مرگ خود را ملاقات نمایند».
سپس ابوجعفر علیـه السلام فرمود: و به خدا سوگند (اگری درون این روزهائی کـه رسول خدا نـهی نموده و این خبر هم بـه او رسیده است) جماع نماید و دارای فرزند شود، درون این فرزندش آنچه دوست دارد، نمـی‌بیند. «1»

ترک مقاربت بیش از چهار ماه

در شریعت اسلام، مرد حتما در هر چهار ماه با خانمش، داشته باشد یعنی این حق شرعی خانمـهاست اگر شوهر از انجام و ادای این حق سرپیچی کند، خانم مـی‌تواند بـه حاکم شرع شکایت نماید و حق خود را بخواهد، مقاربت، یـا طلاق!، مگر این کـه خانم خودش نخواهد و از حق خودش صرف نظر نماید.
صفوان بن یحیی، از أبی الحسن الرضا (علیـه السلام)، انـه سأله عن الرجل تکون عنده المرأة الشابة فیمسک عنـها الأشـهر والسّنة لا یقربهایرید الإضرار بها یکون لهم مصیبة یکون فی ذلک آثماً؟! او سؤال نمود: از حکم مردی کـه زن جوانی دارد و ماه‌ها (بلکه) سالی با او مقاربت نمـی‌کند و قصد ضرر زدن بـه او را ندارد بلکه مصیبتی به منظور آنـها وارد شده است، آیـا با این کار گناهکار است؟ فرمود: إذا ترکها أربعة أشـهر کان آثما بعد ذلک. «إلا ان یکون باذنـها» هرگاه چهار ماه او را ترک نماید، گناه کار مـی‌شود مگر با اجازه خود زن. «۲

گناه بی توجهی بـه همسر

در کشورهای عربی هنوز هم مرسوم است، گروهی از مردان به منظور خود حرمسرا تشکیل داده و حد اقل چهار زن دائمـی به منظور خود، مـی‌آورند، اگر درون این مـیان مرد بـه یکی از آنـها بی توجهی کند و آن خانم بـه معصیت بیفتد، حکمش چیست؟!.
۱- از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) فرمود: من جمع من النساء ما لا ینکح فزنی منـهنّ شئ فالإثم علیـه. هرزنانی گرد آورد و با آنـها عمل انجام ندهد و یکی از آنـها زنا کند، بعد گناهش بر (گردن) اوست. «۱»
۲- زید بن علی، از پدرش از جدش از علی علیـه السلام فرمود: عذاب القبر یکون من النمـیمة والبول و عزب الرجل عن أهله. عذاب قبر از سخن چینی و (ایستاده) بول و از دوری جستن مرد از زنش، مـی‌باشد. «۲»

خطرنزدیکی باشکم پُر

۱- محمد بن علی بن حسین گفت: امام صادق علیـه السلام فرمود: ثلاثة یـهدمن البدن و ربما قتلن: ال علی البطنة، و الغشیـان علی الإمتلاء، و نکاح العجائز. سه چیز بدن را بـه ویرانی (وتباهی و نابودی) مـی‌کشد و ای بسا مـی‌کُشد،
۱- با شکم پر ،
۲- با شکم پر نزدیکی ،
۳- ازدواج با زن پیر. «۳»
۲- أحمد بن أبی عبد اللَّه البرقی درون (المحاسن) گفت: از ابی عبد اللَّه علیـه السلام روایت شده هست فرمود: ثلاثة یـهزلن البدن و ربما قتلن ال علی البطنة، و الغشیـان علی الإمتلاء، ونکاح العجائز. سه چیز بدن را لاغر (وناتوان) مـی‌کند و ای بسا بـه کام مرگ مـی‌برد الف- با شکم پر ، ب- با شکم پر نزدیکی ، ج- و ازدواج با زنان پیر. «۴»
۳- از أبی عبد اللَّه علیـه السلام روایت شده است: ثلاث یـهدمن البدن و ربما قتلن: أکل القدید الغاب، و ال علی البطنة، ونکاح العجائز.
و زاد فیـه أبو إسحاق النـهاوندی، و غشیـان النساء علی الامتلاء. سه چیز بدن را از بین مـی‌برد و ای بسا نابود مـی‌کند، خوردن گوشت بوگرفته و مانده، با شکم پر بـه رفتن، و با زن پیر ازدواج نمودن (ابو اسحاق نـهاوندی اضافه کرده است) و مقاربت با زنان باشکم پر. «۱»

بهانـه گیری به منظور عدم تمکین

بعضی وقتها بانوان درون اثر بی مـیلی بـه شوهر و یـا خشکه مقدسی، خواندن نماز را بهانـه قرار داده و طول مـی‌دهند، و یـا وقت گذرانی مـی‌کنند که تا از مقاربت شوهر ممانعت بـه عمل آورند، درون این صورت هست که بـه سبب این کار و نارضایتی زوج، مورد مذمت و توبیخ قرار مـی‌گیرند.
۱- أبی بصیر: از أبی جعفر علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم للنساء: لا تطولنّ صلاتکنّ لتمنعن أزواجکنّ. بـه زنـهافرمود: نماز را طول ندهید که تا از (نزدیکی) شوهرانتان ممانعت بـه عمل آورید. «۲»
۲- از ضریس الکناسی، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّ امرأة أتت رسول اللَّه (صلی اللَّه علیـه وآله) لبعض الحاجة فقال لها: لعلک من المسوفات، قالت: و ما المسوفات یـا رسول اللَّه؟ قال: المرأة التی یدعوها زوجها لبعض الحاجة فلا تزال تسوفه حتی ینعس زوجها فینام فتلک التی لا تزال الملائکة تلعنـها حتی یستیقظ زوجها. همانا زنی پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور بعضی حاجتش آمد، بـه آن زن فرمود: شاید تو از «مسوفاتی» عرض کرد مسوفات چیست ای رسول خدا، فرمود: زنی کـه شوهرش او را بـه بعض کار ( و غیر آن) بخواند و او هی بگوید حالا حالا (و بـه پشت گوش بیندازد) که تا مرد را خواب ببرد (و نیـازش برطرف نشود) بعد او زنیست کـه مدام فرشتگان او را لعن مـی‌کنند که تا شوهرش از خواب بیدار شود!. «۳»

کراهت حرف زدن هنگام مقاربت

علت و حکمت خیلی چیزهابیـان نشده و از آن بی خبریم، از جمله آنـها حرف زدن زیـاد هنگام ی هست که درون بعض روایـات مطرح شده است، اگر اسناد آن روایتها مخدوش نباشد و در آن حال نطفه منعقد گردد، ممکن هست در اثر فعل و انفعالات فیزیکی، روی جنین اثر بگذارد ولی درون این زمان‌ها کـه با وسایل گوناگون از انعقاد نطفه جلوگیری مـی‌کنند و بطور یقین بچه دار نخواهند شد، این کراهت هم منتفی هست و جای نگرانی نیست، بلی اگر جلوگیری ننمایند حتما جانب احتیـاط را رعایت کنند.
در این مورد بـه احادیث ذیل توجه فرمایید.
۱- عبد اللَّه بن سنان گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: اتّقوا الکلام عند ملتقی اانین فانّه یورث الخرس. بپرهیزید از حرف زدن موقع نزدیکی با زن چون باعث لالی (بچه) مـی‌شود!. «۱» ۲- حسین بن زید: از امام صادق: از پدرانش علیـهم السلام- درون حدیث المناهی- فرمود:
نـهی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم أن یکثر الکلام عند المجامعة، و قال یکون منـه خرس الولد. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم نـهی نمود از زیـاد حرف زدن موقع مقاربت و فرمود: از آن کار بچه لال مـی‌شود. «۲»
۳- و دش از أبی سعید خدری درون وصیت نبی صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام فرمود: یـا علی لا تتکلّم عند الجماع فانّه إن قضی بینکما ولد لا یؤمن أن یکون اخرس. ای علی هنگام جماع حرف نزن کـه اگر (از آن نطفه) بچه دار شوید: از لال بودن (بچه) درون امان نیستید!. «۳» ۴- شیخ صدوق درون خصال دش از علی علیـه السلام- درون حدیث الأربعمائة- فرمود إذا أتی أحدکم زوجته فلیقلّ الکلام فانّ الکلام عند ذلک یورث الخرس، لا ینظرن أحدکم إلی باطن فرج امرأته فلعله یری ما یکره و یورث العمـی. هر وقت یکی از شما بـه نزد خانمش رفت (که شود): کم حرف زند زیرا درون آن هنگام حرف زدن سبب لالی (بچه) مـی‌شود: بـه باطن اندام خانم نگاه نکند: ای بسا آنچه را کـه دوست ندارد: مـی‌بیند و سبب نابینائی مـی‌گردد. «۱»

نزدیکی درون حال خضاب

مردی کـه سر و ریش خود را خضاب مـی‌کند، مکروه هست با عیـال خویش مقاربت نماید چون درون این صورت اگر بچهای از آن مقاربت متولد شود، هم مورد آزار و اذیت جنیـان قرار مـی‌گیرد و هم خود فروش ببار آید! ولی اگر با بستن لوله و غیره از بـه وجود آمدن بچه جلوگیری شود جای نگرانی نیست.
۱- مسمع بن عبد الملک گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: لا یجامع المختضب قلت: جعلت فداک لم لا یجامع المختضب؟ قال: لأنّه محتضر. مرد خضاب دار (و حناگذار با همسرش) نزدیکی نکند!، گفتم: فدایت شوم چرا؟ فرمود: چون او درون خطر آفت (جنیـان و پریـان) است. «۲» ۲- أبان از مسمع بن عبد الملک گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: لا یجامع المختضب، قلت: لا یجامع المختضب؟! فقال: لا. خضاب دار (بازن خود) نزدیکی نکند!، (با تعجب) پرسیدم: خضاب کننده جماع نکند؟! فرمود: نـه. «۳» ۳- إسماعیل بن أبی زینب از أبی عبد اللَّه علیـه السلام آن حضرت بـه مردی از دوستانش فرمود: لا تجامع أهلک وأنت مختضب فإنّک انْ رُزِقْتَ ولداً کان مخنّثاً. هنگام خضاب گذاشتن، با همسرت نزدیکی نکن زیرا اگر بچهای بـه وجود آید خود فروش (و لواط دهنده) مـی‌شود. «۱» ۴- درون ضمن حدیثی فرمود: .. ولکن لا یجامع الرجل مختضباً، ولا تجامع امرأة مختضبة ولکن مرد و زن درون حال خضاب با همدیگر، جماع ننمایند. «۲»

مقاربت درون حضور بچه

نگاه بچه اگر چه خیلی کوچک هم باشد، نافذ و هرچه را ببیند درون لوح دل و زوایـای مغزش متمرکز و ثبت مـی‌نماید کـه بعدها، بعد از بزرگ شدن، درون زندگی و اخلاقیـات او اثر گذار و تأثیر مـهمـی خواهد داشت، بدین جهت درون دستورات اسلام اکیداً به منظور پرهیز از رفتارهای و ی درون برابر چشمان بچه، روایـات متعدد، وارد شده است.
۱- ابن راشد از پدرش گفت: شنیدم أبا عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: لا یجامع الرجل امرأته و لا جاریته و فی البیت صبیّ فانّ ذلک مما یورث الزنا. مرد درون حالی کـه بچهای درون خانـه باشد با زن و کنیز خود نزدیکی نکند چون این عمل باعث زنا کاری (آن بچه درون آینده) مـی‌شود. «۳»
۲- حسین بن زید: از پدرش: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود والذی نفسی بیده لو انّ رجلًا غشی امرأته وفی البیت صبیّ مستقیظ یراهما ویسمع کلامـهما ونفسهما ما أفلح ابداً ان کان غلاماً کان زانیـاً أو جاریة کانت زانیة، وکان علی بن الحسین علیـهما السلام إذا أراد ان یغشی أهله أغلق الباب وأرخی السّتور وأخرج الخدم. سوگند بهی کـه جان من درون دست (قدرت) اوست نجات نمـی‌یـابد مردی کـه با همسرش نزدیکی نماید درحالی کـه بچهای بیدار باشد و آن دو را ببیند و سخن گفتن (و گفتارهای عاشقانـه) و نفس نفس زدنشان را بشنود، اگر پسر باشد زنا کننده و اگر باشد زنا دهنده شود، علی بن حسین (امام زین العابدین) علیـهما السلام هر وقت اراده مقاربت با همسرداشت درون را بسته و پرده‌ها را افکنده و خدمتکاران را (بابهانـهای) بیرون مـی‌کرد. «۱»
۳- محمد بن علی بن حسین گفت: امام صادق علیـه السلام فرمود: تعلّموا من الغراب ثلاث خصال: استتاره بالسفاد، و بکوره فی طلب الرزق، و حذره. سه خصلت را از کلاغ یـاد بگیرید، مجامعت پنـهانی، و صبح خیزی درون طلب رزق، و هوشیـاری را. «۲»
۴- س گوید: انّ علیّاً علیـه السلام مرّ علی بهیمة وفحل یسفدها علی ظهر الطریق فأعرض عنـه بوجهه فقیل له: لم فعلت ذلک یـا أمـیر المؤمنین؟ فقال: انّه لا ینبغی ان تصنعوا ما یصنعون و هو من المنکر، الّا أن تواروه حیث لا یراه رجل و لا امرأة. همانا علی علیـه السلام بـه راهی گذر کرد کـه دو حیوان (نر وماده با هم) جفتگیری مـی‌د، (یـا به منظور جفت گیری بهم رسانیده بودند) حضرت روی خود را گرداند، گفتند: ای امـیر مؤمنان چرا این کار را کردی؟! فرمود: سزاوار نیست مانند آنـها کاری انجام دهید چون این کار از منکرات هست مگر اینکه درون جائی بپوشانید کـه مرد و زنی آن را نبیند (تا سبب تحریک آنـها گردد). «۳»
۵- سلیمان بن جعفر الجعفری: از امام رضا: از پدرانش علیـهما السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: تعلّموا من الغراب خصالا ثلاثا: استتاره بالسفاد، و بکوره فی طلب الرزق، و حذره. سه خصلت را از کلاغ یـاد بگیرید، مجامعت پنـهانی، وصبح خیزی درون طلب رزق، و هوشیـاری (و رعایت جانب احتیـاط را). «۴»
۶- حنان بن سدیر: از پدرش گفت: شنیدم از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: لا یجامع الرجل امرأته ولا جاریته وفی البیت صبیّ، فانّ ذلک مما یورث الزنا. مرد درون حالی کـه بچهای درون خانـه باشد با زن و کنیز خود نزدیکی نکند چون این عمل باعث زنا کاری (آن بچه درون آینده) خواهد شد. «۵»
۷- جابر گوید: أبو جعفر علیـه السلام فرمود: ایّاک و الجماع حیث یراک صبیّ یحسن أن یصف حالک قلت: یـا ابن رسول اللَّه کراهة الشنعة؟ قال: لا فانّک ان رُزقت ولداً کان شـهرة علماً فی الفسق و الفجور. مبادا درون مقابل بچهای کـه (چیز فهم هست و) مـی‌تواند احوالات تو را بیـان نماید، جماع نمایید گفتم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم کراهت بدی (وحرام) است؟! فرمود: نـه بلکه اگر فرزندی بـه وجود آید درون فسق و فجور مشـهور (و انگشت نما) مـی‌گردد. «۱»
۸- أبی بصیر: عن أبی عبد اللَّه علیـه السلام آن حضرت فرمود: ایّاک ان تجامع أهلک وصبیّ ینظر الیک فانّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم کان یکره ذلک اشد کراهیة. مبادا با عیـالت نزدیکی کنی کـه بچهای بـه شما نگاه مـی‌کند چون رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه شدت از این کار کراهت داشت. «۲» ۹- درون حدیثی از پیـامبر اسلام صلی الله علیـه و آله و سلم مـی‌خوانیم کـه فرمود: ایّاکم و ان یجامع الرجل امرئته و الصبی فی المـهد ینظر الیـهما: مبادا درون حالی کـه کودکی درون گهواره بـه شما مـی‌نگرد کنید!. «۳»

در کشتی

اگر درون کشتی جای خلوتی باشد کـه امکان دارد، انجام این عمل مکروه هست زیرا پیـامدش مشکلاتی دارد از قبیل غسل و غیره اما اگر جای مناسبی وجود ندارد، اساساً صحبتش خنده دار هست عملش کـه هیچ!!.
۱- .... رسول خدا فرمود: ولا تجامع فی السفینة، و در کشتی جماع نکن. «۴»

مقاربت بعد از احتلام

بعد از احتلام و پیش از غسل ، با عیـال خود شدن مکروه هست مگر اینکه: حد اقل ادرار نموده و خود را بشوید.
۱- محمد بن الحسن گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: و یکره ان یغشی الرجل المرأة و قد احتلم حتی یغتسل من احتلامـه الذی رأی فان فعل فخرج الولد مجنوناً فلا یلومنّ إلا نفسه. و مکروه هست مرد بعد از احتلام و قبل از غسل ، با زن خود جماع نماید، اگر این کار را کرد و بچه دیوانـه بیرون آید، جز خودی را مذمت (و توبیخ) ننماید. «۱» ۲- حماد بن عمرو از جعفربن محمد از پدرش از جدش از علی بن أبی طالب علیـه السلام، درون حدیث طولانی کـه وصیت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم را بیـان مـی‌کرد: فرمود: کره ... أن یأتی الرجل أهله وقد احتلم حتی یغتسل من الإحتلام، فان فعل ذلک و خرج الولد مجنوناً فلا یلومنّ إلّا نفسه. همانا رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم کراهت داشت بعد از محتلم شدن و (قبل از غسل ) بازن خود نزدیکی نماید اگر (کسی) این کار را کرد و بچه دیوانـه بـه وجود آمد،ی را غیر از خود ملامت نکند. «۲»

نزدیکی با انگشتر آیـه دار

اگر هنگام جماع یـا توالت رفتن، قرآن یـا انگشتر آیـه دار و اسماء متبرکه همراه باشد:
درصورتی کـه کم احترامـی بـه آنـها نباشد و در دست راست باشد مکروه هست و گرنـه جایز نیست.
۱- علی بن جعفر درون کتابش از برادرش موسی بن جعفر علیـه السلام گفت: سألته عن الرجل یجامع أو یدخل الکنیف و علیـه خاتم فیـه ذکراللَّه أو شئ من القرآن أیصلح ذلک؟ قال لا. از برادرم پرسیدم از مردی کـه با انگشتر آیـه دار و یـا نامـی از خدا درون آن باشد، (بازن خود) جماع نماید و یـا بـه توالت برود آیـا مصلحت (و جایز) است؟! فرمود: نـه. «۱»

هنگام زرد شدن و طلوع آفتاب

عبید اللَّه بن علی الحلبی، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: انّی لأکره الجنابة حین تصفرّ الشمس و حین تطلع و هی صفراء. من کراهت دارم هنگام زرد شدن و موقع طلوع آفتاب درون حال زردی آن، جنب شوم. «۲»

بازن باردار

مقاربت درون ایـام بار داری بانوان را، مکروه دانستهاند مگر این کـه مرد با وضو باشد و مراقب حال جنین باشد کـه صدمـهای بـه او نرسد!.
امام رضا از پدرانش علیـهم السلام فرمود: پیـامبر صلّی اللَّه علیـه وآله نـهی فرمود: از وطی الحبالی حتی یضعن. نزدیکی زن باردار که تا وضع حمل نماید (مکروه است). «۳»

مقاربت درون جای نبود آب

إسحاق بن عمار گوید: از أبا عبد اللَّه (علیـه السلام) سؤال نمودم از حکم مردی کـه با عیـالش، درون مسافرتی هست که آب پبدا نمـی‌شود آیـا مـی‌تواند با عیـالش عمل انجام دهد؟ فرمود: دوست ندارم این کار را د مگر اینکه به منظور خودش بترسد قلت:
فیطلب بذلک اللذة أو یکون شبقا إلی النساء، فقال: ان الشبق یخاف علی نفسه، قال: قلت:
طلب بذلک اللذة، قال: هو حلال، قلت: فانـه یروی عن النبی صلی الله علیـه و آله و سلم أن أبا ذر سأله عن هذا فقال: ائت أهلک تؤجر، فقال: یـا رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم آتیـهم واوجر؟ فقال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم: کما انک إذا أتیت الحرام ازرت، وکذلک إذا أتیت الحلال اجرت، فقال أبو عبد اللَّه علیـه السلام: ألا تری أنـه إذا خاف علی نفسه فأتی الحلال اجر؟ گفتم با این لذت مـی‌خواهد یـا هوس سخت بـه عمل با زنان دارد؟! فرمود: این بـه خودش هم ترس (از ضرر) دارد، گفتم: با این حال لذت مـی‌جوید؟، فرمود: حلال است، گفتم: از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم روایت شده هست اباذر از این مسئله سؤال نمود: فرمود: برو پیش عیـالت ثواب دارد!، عرض کرد: مقاربت نمایم و اجر هم دارد؟!، فرمود: آنگونـه کـه اگر بـه حرام بیفتی گناه دارد همان گونـه بـه حلال اقدام نمائی، ثواب دارد، بعد ابوعبداللَّه علیـه السلام فرمود: آیـا نمـی‌بینی هرگاه بـه خودش بترسد و به حلال رو آوَرَد، (ثواب دارد و) مأجور است. «۱»

باغسل مس مـیت

اگری غسل مس مـیت دارد و بخواهد با عیـال خود هم مقاربت نماید که تا دو غسل را یکی کند، از نظر شرع مانعی ندارد و فقط مکروه دانستهاند آن هم با گرفتن وضو بر طرف مـی‌شود.
امام ضا علیـه السلام فرمود: إذا أردت الجماع بعد غسلک المـیت من قبل أن تغتسل من غسله فتوضأ ثم جامع. هرگاه خواستی بعد از شستن مـیت و پیش از غسل مس مـیت، جماع نمائی، بعد وضو بگیر و سپس نزدیکی بنما. «۲»

حکم عزل

لغت عزل: درون فقه یعنی ریختن «مَنی» بـه بیرون وجلوگیری از انزال بـه اندام زن، آیـا این عمل از نظر شرع جایز هست یـا مکروه؟ مورد بحث است؛ به منظور هردونظر روایـاتی داریم کـه به بعضی از آنـها اشاره مـینمائیم.
برای جواز.
۱- محمد بن مسلم گوید: از أبا عبد اللَّه (علیـه السلام) از حکم «عزل» سؤال نمودم بعد فرمود: ذاک إلی الرجل یصرفه حیث شاء. آن درون اختیـار مرد هست هرجا خواست مصرف مـی‌نماید. «۱» ۲- عبد الرحمن بن أبی عبد اللَّه گوید: از أبا عبد اللَّه (علیـه السلام) از حکم عزل پرسیدم؟
فرمود: ذاک إلی الرجل. اختیـار آن به منظور مرد است. «۲»
۳- محمد بن مسلم، از أبی جعفر (علیـه السلام) فرمود: لا بأس بالعزل عن المرأة الحرة ان أحب صاحبها وان کرهتلها من الأمر شئ. عزل از زن آزاد ترسی ندارد اگر صاحب نطفه دوست داشته باشد و اگر زن هم نخواهد، درون این کار به منظور او اختیـاری نیست. «۳»
۴- محمد بن مسلم گفت: بـه ابی جعفر (علیـه السلام): گفتم: الرجل تکون تحته الحرة أیعزل عنـها؟ قال: ذاک إلیـه ان شاء عزل وان شاء لم یعزل. مردی زن آزاد دارد: آیـا مـی‌تواند از او عزل نماید؟ فرمود: آن حق اوست اگر خواست عزل مـی‌کند و اگر خواست عزل نمـی‌نماید. «۴» به منظور کراهت:
۱- محمد بن مسلم، از یکی از صادقین (علیـهما السلام)، از حکم عزل سؤال شد فرمود: امّا الأمة فلا بأس، فأما الحرّة فانّی اکره ذلک الَّا ان یشترط علیـها حین یتزوجها. اما مانعی ندارد و اما زن آزاد، من خوش ندارم مگر اینکه هنگام ازدواج با او شرط کرده باشد. «۵» ۲- محمد بن مسلم، از أبی جعفر (علیـه السلام) مانند پرسش قبل نمودند، و در پاسخ فرمود: الّا أن ترضی أو یشترط ذلک علیـها حین یتزوجها. مگر اینکه زن خود راضی شود یـا موقع ازدواج با او شرط (عزل) نماید. «۶» ۳- یعقوب جعفی گفت: شنیدم أبا الحسن (علیـه السلام) مـی‌فرمود: لا بأس بالعزل فی ستة وجوه: المرأة الّتی تیقّنت انّها لا تلد والمسنّة والمرأة السلیطة والبذیة، والمرأة التی لا ترضع ولدها، والأمة.
در شش مورد، مانعی بر عزل نیست، زنی کـه یقین باردار نمـی‌شود، و زن سالخورده و زن سلیطه و بد دهن، و زنی کـه فرزندش را شیر ندهد و امـه (زن). «۱»

محرّمات جماع

احکام حرمت جماع درون موارد گوناگون، درون کتابهای مفصل فقهی مشروحاً بیـان گردیده هست که درون این مختصر بـه آوردن همـه آنـها، نیـازی نیست فقط بـه بعضی از آنـها اشاره مـی‌شود و از آوردن روایـاتش هم، صرف نظر کردیم که، طالبین بـه آن منابع مراجعه نمایند و در آخر این کتاب نیز لازم هست به روایت دستورات رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم مراجعه فرمائید.
۱- درون روزهای ماه مبارک رمضان از اذان صبح که تا اذان مغرب؛
۲- درون لباس احرام، وقتی به منظور احرام عمرة یـا حج، محرم شد، که تا پایـان اعمال، ی و مقاربت با زوجه حرام است؛
۳- اگر به منظور حرام نمودن زنش، پشت او را بـه پشت مادرش تشبیـه نماید، این را درون قرآن بـه «ظهار» «۲»
تعبیر فرموده هست در این صورت زنش بـه او حرام هست و چهار ماه فرصت دارد کفاره این سوگندش کـه کفاره ماه رمضان است، را بدهد که تا زنش حلال شود و اگر نکند، زن بـه حاکم شرع شکایت مـی‌کند و حاکم او را بـه پرداخت کفاره یـا طلاق الزام مـی‌کند چون زن نمـی‌شود بلا تکلیف بماند؛ اگر به منظور فرار از کفاره، بخواهد طلاق دهد و دوباره ازدواج کند، نمـی‌تواند، زیرا درون آن صورت حتما کفاره را بدهد که تا بتواند دوباره ازدواج کند.
۴- اگر به منظور حرام زن به منظور خودش، قسم شرعی یـاد کند کـه دیگر با تو مقاربت نخواهم کرد کـه آن را «ایلاء» «۱» نامـیده است، حکم این نیز عیناً حکم ظهار است؛
۵- درون روزهای زایمان کـه آن را «نفاس» گویند؛
۶- روزهای عادت ماهانـه کـه آن را «حیض» گویند؛
حمادبن عمرو از جعفر بن محمد، از پدر و جدش از علی بن أبی طالبدر حدیث طولانی کـه در آن وصیت پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم را ذکر مـی‌کرد و در آن مـی‌گفت: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم کره أن یغشی الرجل امرأته وهی حائض، فان فعل وخرج الولد مجذوماً أو بـه برص فلا یلومنّ إلّا نفسه، ... همانا رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم کراهت داشت کـه مرد با زنش درون حال حیض، نزدیکی کند، بعد اگر این کار را کرد و بچه، جذامـی بیرون آمد، (کسی را) ملامت نکند مگر خود را .. «۲»
فقهاء و مراجع: درون این روایت کراهت را درحال حیض بـه معنای حرام دانستهاند.
۷- رو بـه قبله و پشت بـه قبله، دستشوئی حرام هست و شایسته است، به منظور حفظ حرمت کعبه هنگام ی نیز، رو بـه قبله نباشد کـه مکروه است.
۱- .... رسول خدا فرمود: ولا تجامع مستقبل القبلة ولا تستدبرها. و روبه قبله و پشت بـه قبله مقاربت منما؛ «۳»
۲- غیـاث بن إبراهیم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: انّه کره ان یجامع الرجل مقابل القبلة. همانا او دوست نداشتی رو بـه قبله جماع کند. «۴»
۳- ابی البختری از جعفر: از پدرش: از علی علیـهما السلام: انّه کره ان یجامع الرجل مما یلی القبلة. همانا مکروه استی رو بـه قبله جماع نماید. «۵»

مسائلی چند

اصحاب و حاشیـه نشینان: از ا بزرگوار علیـهم السلام راجع بـه مسائل (زنا شوئی) و کارهای زیر لحافی و رفتارهای محرک زوجین، سؤال هائی نموده و بدون رو دربایستی: کنجکاوی کرده‌اند که تا از احکام آنـها سر درآورده و مطلع شوند، زیرای کـه به عقاید مذهبی خود احترام قائل و پای بند اوامر و نواهی آن است، حتما باپرس وجو از خواسته و نخواسته‌های آن با خبر گردند.
البته مـی‌دانیم کـه دانستن احکام این مسائل که، مورد ابتلاء و خواست دوران جوانی هست و از ما کـه یک مبلّغ دینی هستیم، مردم کراراً این مسائل را مـی‌پرسند و دوست دارند از شرعیت آن، سر درآورند که تا مورد مؤاخذه خداوند قرار نگیرند، بدینجهت به منظور آگاهی از حکم بعضی از آنـها (با کمال شرمندگی و معذرت) مسائل آتی و روایـاتش را مـی‌آورم امـیدوارم درون ذکر این احکام بـه این حقیر، خرده نگیرید کـه بنا بـه مثل مشـهور «در بیـان شرع شرم نیست».
حالت فارغ شدن چند ثانیـه بیش نیست: آنچه کـه طرفین را آماده کامجویی کند، و آرامش دهد، مقدمات آن است: مانند شوخی و سخنان تحریک کننده و بازیـهای متنوع بـه گونـه‌ای کـه طرف مقابل هم به منظور فارغ شدن مـهیـا شده و خود را تخلیـه نماید درون غیر این صورت: زن و مرد سر خورده و نادم و ناراحت و عصبی و سر افکنده برخاسته و گرفتار پیـامدهای آن مانند عصبانیت و بیماری‌های روحی و جسمـی و افسردگی و پژمردگی، خواهد بود؛ بدین سبب درون دستورات دینی بـه این قسمت زندگی اهمـیت زیـاد داده و سفارش‌های اکید دارد!.
۱- محمد بن علی بن حسین گفت: امام صادق علیـه السلام فرمود: انّ أحدکم لیأتی أهله فتخرج من تحته، فلو أصابت زنجیّاً لتشبّثت بـه فإذا أتی أحدکم أهله فلیکن بینـهما مداعبة فانّه أطیب للأمر. هماناانی از شما با عیـال خود مقاربت مـی‌کند (و زود فارغ شده و خود را خلاص مـی‌نماید ولی درون آن حال اگر زن) از او جدا شود حتّی یک سیـاه زنگی را هم ببیند بـه او درون آویزد! (چون هنوز تخلیـه نشده و در حال ولع مـی‌باشد)؛ بعد وقتی کـه مـی‌خواهید نزدیکی کنید درون مـیان شما بازی و شوخی باشد کـه این پسندیده‌ترین کار است. «۱»
۲- أبی بصیر: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود:شیئ تحضره الملائکة إلا الرّهان و ملاعبة الرجل أهله. چیزی نیست کـه فرشتگان درون کنار آن حضور پیدا کنند، مگر دو چیز، درون مسابقات و هنگام بازی مرد با هم سرش. «۲»
دقت کنید مقدمات کار با چه تعبیر هائی مورد، تشویق قرار گرفته است!.
۳- علی بن إسماعیل از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ارموا وارکبوا وان ترموا أحب إلیّ من أن ترکبوا، ثمّ قال: کلّ لهو المؤمن باطل إلا فی ثلاث: فی تأدیبه الفرس، و رمـیه عن القوس، و ملاعبته امرأته فانّهنّ حق. (در مسابقات) تیر اندازی کنید و اسب سواری نمائید ولی اگر تیر اندازی کنید از اسب دوانی بیشتر دوست دارم! سپس فرمود: تمامـی لهویـات مؤمن باطل هست (و خوشایند نیست) مگر درون سه چیز: تمرین اسبش و تیر اندازی و بازی مرد با عیـال خود کـه آنـها همگی حق هست (و مورد تأیید). «۳»
۴- أبی البختری از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: از پدرش علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ثلاثة من الجفا: أن یصحب الرجل الرجل فلا یسأله عن اسمـه و کنیته، و أن یدعی الرجل إلی طعام فلا یجیب و ان یجیب فلا یأکل، و مواقعة الرجل أهله قبل الملاعبة. سه چیز از جفا است؛
الف-ی باکسی هم سفر شود: اما از نام و فامـیل او سؤال نکند!،
ب- مرد بـه طعام (و مـیهمانی) دعوت شود اما نپذیرد یـا بپذیرد و چیزی نخورد؛
ج- نزدیکی مرد با همسرش پیش از بازی (و آمادگی او). «۴»
۵- عبد اللَّه بن حسین بن زید العلوی: از پدرش: از جعفر بن محمد: ازپدرانش علیـهم السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إذا تجامع الرجل والمرأة فلا یتعرّیـان فعل الحمارین فانّ الملائکة تخرج من بینـهما إذا فعلا ذلک. زمانی کـه زن و مرد مقاربت مـی‌کنند روباز و مانند الاغها کار انجام ندهند کـه اگر این گونـه کنند: فرشتگان از مـیان آنـها بیرون روند (و رخت بر مـی‌بندند). «۱»

مکمّل شماره ۲

به طور کلی شتاب زدگی درون هر کاری: پیـامدهای ناگوار و ندامت و پشیمانی درون پی خواهد داشت: درون تصمـیمگیریـها و اقدامـها: نباید عجله کرد چون فرمودهاند العجلة من الشّیطان شتابزدگی از شیطان است؛ بعد نباید درون کارها شتاب کرد و عجله نمود.
یکی از مصادیق بارز آن شتاب و زود فارغ شدن هنگام هم بستری هست که اخلاقاً پسندیده نیست و خواسته‌های درونی و نیـازهای طرفین، اشباع نخواهد شد بدین خاطر سفارش شده از مقاربت با همسر مانند پرندگان و حیوانات دیگر: بپرهیزند.
۱- ابن القداح: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إذا جامع أحدکم أهله فلا یأتیـهنّ کما یأتی الطیر لیمکث و لیلبث قال بعضهم: ولیتلبث. وقتی کـه یکی از شماها مـی‌خواهد با اهلش نزدیکی نماید مانند پرنده (سریع و شتابان) نکند بلکه آرام و با تأنّی (و فراهم ساختن آمادگی روحی و جسمـی همدیگر) بـه پایـان رساند. «۲»
۲- علی علیـه السلام- درون حدیث الاربعمأة- فرمود: إذا أراد أحدکم أن یأتی زوجته فلا یعجّلها فإنّ للنساء حوائج (جوائح). هروقت خواستید بـه اهل خود نزدیک شوید زن را شتاب زده ننمایید زیرا آنـها کارهای (مقدماتی) دارند کـه باید انجام دهند (از قبیل رسیدن بـه خود و استعمال عطر و آرایش و غیره). «۳»
۳- از مسمع: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدکم أن یأتی أهله فلا یعجّلها. هروقتی خواست بـه اهلش نزدیکی کند: زن را شتاب زده ننماید. «۴»
نگاه بـه اعضای بدن همسر یکی از کارهای محرک و مشوّق به منظور ارضای غریزه هست در این صورت سؤالی پیش مـی‌آید کـه آیـا به منظور این نگاه حد و مرزی وجود دارد یـا خیر؟! بـه روایـات ذیل دقت نمایید.
۱- إسحاق بن عمار: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فی الرجل ینظر إلی امرأته وهی عریـانة، قال: لا بأس بذلک، وهل اللّذّة إلّا ذلک؟!. درون باره مردی کـه به زن خود درون حال و عریـان نگاه کند سؤال نمود؟! فرمود: عیب ندارد آیـا لذّت جز این است؟!. «۱»
۲- أبی حمزة گفت: از أبا عبد اللَّه علیـه السلام سؤال کردم أینظر الرجل إلی فرج امرأته وهو یجامعها؟ قال: لا بأس. آیـا مرد درون حال مقاربت: مـی‌تواند بـه اندام زن خود نگاه کند؟! فرمود: مانعی ندارد. «۲»
۳- محمد بن علی بن حسین گفت: امام صادق علیـه السلام فرمود:
الخیرات الحسان من نساء أهل الدنیـا و هنّ أجمل من الحور العین، ولا بأس أن ینظر الرجل إلی امرأته وهی عریـانة. زنان بابرکت و زیبای اهل دنیـا: بهتر از حورعین (بهشت) هست و عیبی ندارد کـه مرد بـه زن خود، نگاه کند. «۳»
بعضی از کارها ممکن هست ابتدائاً و در بدو نظر چیزی بـه نظر نیـاید اما با مرور زمان اثرات خود را ظاهر نماید: مانند تأثیر ازدواج فامـیلی درون بچه‌ها و خوردن مـیوه‌های خوشگل درون زیبائی اولاد و اثر ناگوار جرو بحثهای والدین، درون جنین و روحیـات فرزند و غیره؛ یکی از این موارد، نگاه مرد بـه پایین تنـه همسر است: درست هست که از جهت حکم حرام نیست و به ظاهر هم چیزی بـه نظرنمـی آید اما اگر از نطفه آن لحظه بچه منعقد شود، شاید درون بعضیـها با گذشت زمان عوارض جانبی و اثرات خود را درون روی جنین بگذارد و سبب نابینائی وکوری بچه شود، و همچنین حرف زدن زیـاد حین عمل (اگر از آن نطفه بچه منعقد شود) احتمالًا سبب لالی فرزند شود مگر از موانع بچه دار شدن استفاده نکرده باشد، مانند بستن لوله رحِم وخوردن قرصهای ضد بارداری و غیره کـه در این صورت‌ها کراهتش منتفی است، بـه روایـات ذیل و مطلب بعد از آن دقت بفرمائید.
۱- سماعة گفت: (از اباعبداللَّه علیـه السلام) سؤال کردم مردی، ینظر فی فرج المرأة وهو یجامعها؟ قال: لا بأس بـه إلا أنـه یورث العمـی (فی الولد). مرد درون حال مقاربت بـه عورت همسرش نگاه کند؟! فرمود: ترسی نیست (عیب ندارد) مگر این کـه سبب کوری درون فرزند مـی‌شود. «۱»
۲- د خود از أبی سعید خدری- درون وصیت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام فرمود: ولا ینظر أحد إلی فرج امرأته، ولیغضّ بصره عند الجماع فانّ النظر إلی الفرج یورث العمـی فی الولد.ی درون حال نزدیکی بـه پایین تنـه همسرش نگاه نکند و چشمش را بپوشاند زیرا (در آن حال) نگاه بر عورت زن: سبب نابینائی درون فرزند مـی‌شود. «۲»
۳- عبد اللَّه بن حسین بن زید بن علی بن أبی طالب: از پدرش: از امام صادق علیـه السلام از پدرانش علیـهم السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم- درون حدیثی- فرمود: وکره النظر إلی فروج النساء، و قال: إنّه یورث العمـی، وکره الکلام عند الجماع. و قال: إنّه یورث الخرس، وکره المجامعة تحت السماء. مکروه هست نظر بـه اندامـهای زنان چون سبب کوری (بچه) مـی‌شود: و سخن گفتن درون حال ی سبب لالی مـی‌شود! و مقاربت درون زیر آسمان (و درون فضای باز) را خوش نداشت!. «۳»
۴- جعفر بن محمد: از پدرانش علیـهم السلام- درون وصیت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام- فرمود: یـا علی کره اللَّه لأمّتی العبث فی الصلاة والمنّ فی الصدقة، وإتیـان المساجد جنباً، والضحک بین القبور، والتطلع فی الدور، والنظر إلی فروج النساء لأنّه یورث العمـی، وکره الکلام عند الجماع لأنّه یورث الخرس. ای علی خداوند بـه امت من چند چیز را دوست ندارد: بازی درون نماز ومنّت درون صدقه و جنب بـه مسجد آمدن و مـیان قبرها خندیدن و کنجکاوی خانـه‌ها و نگاه نمودن بـه اندامـهای بانوان: زیرا سبب کوری (بچه) شود و موقع نزدیکی با همسر، حرف زدن را دوست نداشت کـه سبب لالی فرزند) مـی‌گردد!. «۱»
۵- أبی البختری: از جعفر: از پدرش: از علی علیـهم السلام وابن عباس هردو گفتند: النظر إلی الفرج عند الجماع یورث العمـی. نگاه بـه پایین تنـه زن هنگام مقاربت، سبب کوری (بچه) مـی‌شود!. «۲»
ممکن هست بعضیـها درون اثر ناتوانی جسمـی و پیری و یـا بـه علت بیماریـها و خوردن داروهای گوناگون، و عوامل دیگر، بـه ناتوانی گرفتار آید و نتواند از طریق معمول همسر خود را ارضاء نماید، آیـا شرعاً مـی‌تواند به منظور ارضاء همسرش، با راه‌های دیگر اقدام کند یـانـه؟!.
۱- عبید بن زرارة گوید: کان لنا جار شیخ له جاریة فارهة قد أعطی بها ثلاثین ألف درهم، و کان لا یبلغ منـها ما یرید و کانت تقول: اجعل یدک کذا بین شُفْرَّیَ فإنّی أجد لذلک لذّةً، و کان یکره أن یفعل ذلک فقال لزرارة: سل أبا عبد اللَّه علیـه السلام عن هذا؟ فسأله فقال: لا بأس أن یستعین بکلّ شئ من جسده علیـها، ولکن لا یستعین بغیر جسده علیـها. ما همسایـه‌ای پیر (و بی حالی) داشتیم: کنیز سرحال (وزیبائی) داشت کـه به سی هزار درهم خریده بود ولی نمـی‌توانست با او مقاربت نماید و کنیز هم بـه او مـی‌گفت: (اقلًا) دستانت را مـیان اندام من قرار ده (یعنی با پائین تنـه من بازی کن) من لذّت ببرم (و خود را آرام نمایم!) آن مرد (به گمان اینکه این رفتار شرعاً اشکال دارد) از این کار کراهت داشت: بـه زرارة گفت، از امام صادق علیـه السلام از حکم این کار بپرسد او هم سؤال کرد (حضرت) فرمود: با هر شرایط از بدن خود با آن (کنیز) بازی کند: عیب ندارد و لکن با (لوازم ووسایل دیگر) خارج از بدن خود انجام ندهد. «۱»
۲- عبید بن زرارة گفت: قلت لأبی عبد اللَّه علیـه السلام: الرجل یکون عنده جوار فلا یقدر علی أن یطأهن یعمل لهنّ شیئا یُلذّذهنّ بـه قال: أما ما کان من جسده فلا بأس به. بـه ابی عبداللَّه علیـه السلام عرض کردم: مردی کنیزان زیـادی دارد و نمـی‌تواند با آنـها نزدیکی کند و (آن‌ها را ارضاء نماید) ولی کارهائی مـی‌کند کـه از آنـها لذّت مـی‌برند؟! فرمود: اگر با اعضای بدن خود باشد: عیب ندارد. «۲»
بعضیـها مایلند از اندام دوم بانوان استفاده کنند!! آیـا جایز هست یـانـه؟!
در این باره روایـات دوگونـه آمده است، گروه زیـادی آن را تجویز نموده و حتی درون کتاب جواهرالکلام: ج ۲۹ ص ۱۰۳ ادعای اجماع کرده است؛ و عدهای هم تحریم نمودهاند و دستهای نیز به منظور حل روایـات زیـاد، جایز دانسته‌اند اما با کراهت شدید!!، بنا براین به منظور روشن شدن مطلب چند نمونـه از روایـات متقابل را مـی‌آوریم و حکم مسئله را بـه فتوای مرجع تقلید هرکس، واگذار مـی‌نماییم.
نمونـه هائی از روایـات دسته اول:
۱- درون روایت صحیح صفوان آمده هست به امام رضا علیـه السلام گفت: مردی از دوستانت مرا امر کرد مسئلهای را از شما سؤال نمایم کـه خودش از هیبت شما حیـا کرد بپرسد، فرمود: آن چیست؟! گفتم: مردی با عیـالش مقاربت نموده است!! فرمود:
این (حق) به منظور اوست، گفتم: شما خود این کار را مـی‌کنی؟!! فرمود: ما این کار را نمـی‌کنیم. «۳»
۲- ابن یعفور گوید: از امام صادق علیـه السلام سؤال کردم از (حکم) مردی کـه همسرش نزدیکی کرده! فرمود: آن، یکی از دو محل مجاز مقاربت است. «۱»
ابن أبی یعفور گوید: ازأبا عبد اللَّه (علیـه السلام) از حکم مردی از اندام دوم سؤال نمود؟! فرمود: لا بأس به. عیب ندارد. «۲»
۳- یونس بن عمار گوید: بـه ابی عبد اللَّه یـا ابی الحسن (علیـهما السلام) گفتم: انّی ربما أتیت الجاریة من خلفها- یعنی دبرها- ونذرت فجعلت علی نفسی إن عدت إلی امرأة هکذا فعلیّ صدقة درهم وقد ثقل ذلک علی قال:علیک شئ و ذلک لک. من بعضی وقتها با کنیزم- مقاربت مـی‌نمایم- ونذر کردهام اگر این کار را تکرار کنم، یک درهم صدقه دهم و این برایم سنگینی مـی‌کند؟ فرمود: چیزی برایت نیست و این به منظور توست. «۳»
۴- از ابن أبی یعفور نقل شده او گفت: از أبا عبد اللَّه علیـه السلام از حکم مقاربت از عقب زنان سؤال نمودم فرمود: لا بأس به، ثم تلا هذه الآیة (نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنی شئتم) قال: حیث شاء. عیب ندارد و این آیـه را تلاوت نمود، «زنان شما محل بذر افشانی شماهستند بعد هر زمان کـه خواستید، مـی‌توانید با آنـها کنید» فرمود:
هرطور خواست. «۴»
نمونـه هائی از روایـات دسته دوم:
۱- سدیر گوید: امام باقر علیـه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: دُبُرْ (یعنی اندام دوم) زنـها به منظور امت من حرام است؛ و در خبر دیگر فرمود: دبر زنان امّت من بـه مردان امّتم حرام است. «۱»
۲- ابان از امام صادق علیـه السلام سؤال کردم از (حکم) مقاربت زنان ؟ فرمود: او وسیله بازی توست، اذیّتش نکن. «۲»
۳- علی بن إبراهیم درون (تفسیرش): امام صادق (علیـه السلام) درون تفسیر آیـه: «فأتوا حرثکم أنّی شئتم» فرمود: أی متی شئتم فی الفرج والدلیل علی قوله فی الفرج قوله تعالی: «نساؤکم حرث لکم» فالحرث الزرع فی الفرج فی موضع الولد. یعنی هروقت خواستید از جلو و دلیل براینکه منظور آیـه قسمت جلو است، فرمایش خدای تعالی «نسائکم حرث لکم» هست زیرا کشت و زرع درون فرج درون محل فرزند است. «۳»
۴- زید بن ثابت گوید: مردی از أمـیر مؤمنان (علیـه السلام) سؤال نمود: أتؤتی النساء فی أدبارهن؟ فقال: سفلت سفل اللَّه بک أما سمعت یقول اللَّه: «أتأتون الفاحشة ما سبقکم بها من أحد من العالمـین». «۴»
آیـا مقاربت زنان از عقب جایز است؟ فرمود: خودت را پست کردی خداوند ترا پست نماید، آیـا نشنیدهای خدا مـی‌فرماید: «آیـا کار بدی را مـی‌آورید کـه پیش از شمای از عالمـیان، آن را نیـاورده است».
با توجه بـه این روایـات، فتواها هم بر دوگونـه صادر شده است.
راه حل: به منظور حل این مسئله مـی‌توان اینگونـه نظر داد، اگر زن خود بـه این کار رضایت دهد جایز و در صورت ممانعت و عدم رضایت جایز نمـی‌شود زیرا این موضع دوم مانند موضع اول نیست اگر زن رضایت هم ندهد، او را بـه نزدیکی از جلو مـی‌شود مجبور نمود اما اجبار جایزنیست چنانکه درون روایتی.
ابی یعفور گوید: از امام صادق علیـه السلام سؤال کردم مردی با همسرش ( دارد) و مقاربت نموده، فرمود: اگر خود زن راضی باشد مانعی ندارد .... «۱»
اکیداً توصیـه مـی‌شود درون این گونـه موارد، هربه فتوای مرجع تقلید خود رجوع نماید و به آن عمل کند.
انسانـها (زن و مرد) بـه چند شکل صورت مـی‌گیرد؛
۱- مرد بامرد (لواط یـا همجنس بازی)!؛
۲- زن با زن (مساحقه)!!.
۳- مرد با زن مشروع و با ازدواج خود.
۴- بدون ازدواج ونا مشروع).
۵- بصورت (یـا استمناء).
۶- انسان با حیوان.
تمامـی صورتهای فوق بجز ازدواج مشروع، حرام و از نظر شرایع آسمانی مردود و ناپسند و برخلاف مسیر درست مـی‌باشد!!.
علاوه بر نادرست بودن آنـها به منظور جلوگیری و مـهار نمودن آنـها، مجازاتهای سنگین و کیفرهای سخت تعیین گردیده است؛
صورت اول: اگر عاملین آن که تا رسیدن بـه محاکم قضائی، توبة نکنند، حتما با یکی از راه‌های ذیل، اعدام و نابود شوند؛
الف: با آتش سوزانده شوند.
ب: سنگسار شوند؛
ج: دست و پایشان را ببندند و از مکان مرتفع رها سازند که تا تکه تکه شوند؛
د: بـه دار آویخته و نابود گردند؛
صورت دوم: اگر زن شوهردار با زن شوهردار، مرتکب این اعمال شوند، بی چون و چرا سنگسار و اعدام یـا سوزانده خواهند شد، اگر دو زن یـا بی شوهر این عمل را انجام دهند، درون مرحله نخست، به منظور هر یک درون ملأ عام یکصد تازیـانـه مـی‌زنند همچنین درون مرتبه دوم و سوم، اگر توبه ند درون مرتبه سوم اعدام مـی‌شوند و اگر یکی از آنـها با شوهر و دیگری بی شوهر باشند، شوهردار درمرحله اول و بی شوهر درون مرحله سوم نابود مـی‌گردند.
صورت سوم: اگر با ازدواج مشروع باشد (موقت یـا دائم) کـه مورد پسند خداوند و برای این گونـه تشویق زیـاد و ثواب بیشتر معین شده است،
صورت چهارم: اگر نوع نامشروع و زنا باشد، حکم آن هم مانند مساحقه مـی‌باشد، مرد زن دار با زن شوهر دار زنا نمایند، سنگسار و اعدام، مرد بی زن با زن بی شوهر درون مرتبه سوم یـا چهارم اعدام و اگر یکی بی زن و دیگری شوهردار یـا برعباشد حکمش درون مساحقه بیـان گردید.
صورت پنجم: به منظور عاملین و مرتکبین این عمل هم با صلاحدید حاکم شرع تازیـانـه تعیین گردیده هست «۱»
صورت ششم: اگر با حیوان حلال گوشت باشد علاوه بر اینکه حتما قیمت آن را بـه صاحب مال پرداخت نماید، حتما آن حیوان سربریده و سوزانده شود، و اگر با حیوان حرام گوشت باشد، آن حیوان نفی بلد مـی‌شود یعنی حتما به محل دیگر و بفروش برسانند، و برای عامل این عمل هم، مجازاتهای سنگین، پیش بینی شده و تعیین گردیده است. و باید توجه داشت کـه احکام مربوط بـه این اعمال درون کتابهای فقهی مشروحاً بیـان گردیده و فتاوا هم متفاوت است، به منظور اطلاع بیشتر بـه آن منابع مراجعه شود فقط درون مـیان صورتهای فوق درون مورد «مساحقه» کـه با موضوع کتاب ارتبات دارد، بـه چند روایت توجه نمایید.
۱- یعقوبن جعفرگوید: مردی از امام صادق علیـه السلام یـا امام موسی کاظم علیـه السلام سؤال نمود از حکم زنی کـه با زن دیگر «مساحقه» نماید!! حضرت تکیـه داده بود (با شنیدن این سؤال با عصبانیت) نشست و فرمود: ملعونة ملعونة الرّاکبة و المرکوبة ملعونة حتّی تخرج من اثوابها، فانّ اللَّه و ملائکته و أولیـائه یلعنونـها أنا ومن بقی فی أصلاب الرّجال و أرحام النّساء، فهو واللَّه الزّنا الأکبر، ولا واللَّه مالهنّ توبة قاتلاللَّه الأقیس بنت ابلیس ماذا جائت به، فقال الرّجل هذا ما جاء بـه أهل العراق، فقال و اللَّه لقد کان فی عهد رسول اللَّه قبل أن یکون العراق. از رحمت خدا دوراست از رحمت خدا دور هست سوارشونده و سوار شده که تا از رختخوابش بیرون آید، همانا خدا و فرشتگان و دوستانش او را لعنت مـی‌کنند من و هردر صلبهای مردان و رحمـهای زنان باقی مانده هست پس بـه خدا سوگند آن «مساحقه» زنای بزرگ است!، نـه بـه خدا سوگند به منظور آنـها، توبه نیست! لعنت خدا براقیس شیطان، چه آورد او، یعنی بنیـان گذار مساحقه ابلیس بود؛ مرد گفت: این کار را عراقیـها آورد!، فرمود: بـه خدا قسم درون زمان رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم هم بود کـه عراقی وجود نداشت. «۱»
البته اگر پیش از رسیدن بـه محاکم قضائی، توبه نمایند، حد ساقط مـی‌شود و توبه شان نیز قبول مـی‌گردد و گرنـه حتما حد جاری شود.
۲- و فیـهنّ قال رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم لعن اللَّه المتشبّهینمن الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال و هم المخنّثون واللّاتی ینکحن بعضهنّ بعضاً. درون باره اینزنـها، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: خدا لعنت کند بـه مردانی کـه خود را تشبیـه کننده بـه زنان و تشبیـه کنندگان زن خود را بر مردان، آن مردانند لواط دهنده و آن زنانند کـه بعضی بعضی را، نکاح مـی‌کنند. «۲»
۳- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: السّحق فی النّساء بمنزلة اللّواط فی الرّجال فمن فعل ذلک شیئاً فاقتلوهما ثمّ اقتلوهما. بـه همدیگر درون زنان مانند لواط درون مردان است، هراین را کرد، هردوی آنان را بکشید (و بدون گذشت) بکشید. «۱»
۴- محمد بن ابی حمزة و هشام و حفص همگی از امام صادق علیـه السلام زنانی بر او داخل شدند و از آن حضرت از (حکم) «سحق» سؤال نمودند؟! فرمود: حدّها حدّالزّانی فقالت المرأة ماذکر ذلک فی القرآن! فقال بلی، قال فأین هو؟ قال هنّ أصحاب الرّسّ. حدّ آن حدّ زناکننده است، زن گفت: این درون قرآن ذکر نشده است؟! فرمود:
بلی (آمده است) گفت: درون کجای (قرآن) فرمود: آنـها اصحاب رسّ است. «۲»
۵- سیف تمّار از امام صادق علیـه السلام درون حدیثی فرمود: أُ تی أمـیرالمؤمنین علیـه السلام بأمرأتین وجدتا فی لحاف واحد و قامت علیـهما البیّنة انّهما کانتا تتساحقان فدعا بالنّطع ثمّ أحرقتا بالنّار!. دو زن را پیش امـیرمؤمنان علیـه السلام آوردند کـه در زیر یک لحاف بودند و شاهد هم اقامـه شد بر اینکه آنـها، مساحقه مـی‌د، پوست (زیر انداز) خواست و سپس هردو با آتش سوزانده شدند. «۳»
۶- درون خبرالمناهی- فرمود: نـهی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم أن یباشر المرءة المرأةبینـهماثوب.
پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم نـهی نمود زن بـه زن مباشرت کند کـه مـیانشا پردهای نباشد. «۴»
۷- ابی هاشم، از أبی خدیجة، از بعض صادقین علیـهما السلام فرمود:لامرأتین أن تبیتا فی لحاف واحد إلا أن یکون بینـهما حاجز، فان فعلتا نـهیتا عن ذلک، فان وجدتا مع النـهی جلدت کل واحدة منـهما حدا، فان وجدتا أیضا فی لحاف جلدتا، فان وجدتا الثالثة قتلتا. نباید دو زن زیر یک لحاف بخوابد، مگر اینکه مـیان آنـها پرده‌ای باشد، اگر خوابیدند، نـهی شوند اگر باز بعد از نـهی (زیر یک لحاف) پیدا شدند، تازیـانـه زده مـی‌شوند، باز پیدا شدند باز تازیـانـه، اگر سومـین بار پیدا شدند کشته مـی‌شوند. «۵»
توضیح اینکه ممکن است، این حکم درون باره ان یـا زنان مجرد (وغیرمحصنـه) باشد اما زنان شوهردار (ومحصنـه) بعد ثبوت مساحقه شان درون وحله نخست، اعدام مـی‌شوند، آنگونـه کـه امـیرمؤمنان علیـه السلام درون باره دوزن انجام داد زیرا برابر روایـات وارده مساحقه مانند زنا هست و درون حکم آن.
۸- از امام صادق، از پدرانش علیـهم السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: لا یباشر الرجل الرجل إلا وبینـهما ثوب ولا تباشر المرأة المرأة إلا وبینـهما ثوب. مرد بامرد زن با زن با همدیگر مباشرت نداشته باشند، مگر اینکه مـیان آنـها لباس (یـا پرده) باشد. «۱»
۹- واز او علیـه السلام فرمود: لا تبیت المرأتان فی ثوب واحد إلا أن تضطرّا إلیـه. دوزن درون زیریک لباس (لحاف) نخوابند مگر اینکه ناچار باشند. «۲»

خطرات هنی با نامحرم

در روایت آمده هست که ابلیس بـه خدمت تعدادی از انبیـاء مانند حضرات نوح و موسی و یحیی علیـهم السلام شرفیـاب مـی‌شد و صحبت مـی‌کرد!! روزی بـه خدمت حضرت موسی علیـه السلام آمد و گفت: ای موسی وقتی کـه مناجاتت را با خدا تمام کردی این درخواست مرا بـه او برسان و بگو: خدایـا حالا کـه از زمان آدم خیلی گذشته هست چه مـی‌شود کـه مرا ببخشی و از گناه من درون گذری!!؛
سفارش ابلیس را بـه خدا عرضه داشت، خطاب آمد ای موسی بـه او بگو اگر مـی‌خواهی ترا ببخشم برو بـه قبر آدم سجده کن! ابلیس کـه قضیـه را شنید پوز خندی زد و گفت: من بـه آدم زنده سجده نکردم بـه مردهاش سجده کنم هیـهات!! ولی ای موسی بـه خاطر رساندن سفارش من، من هم چند چیز را بـه تو سفارش مـی‌کنم مواظب باشی!!.
۱- متکبر نباش مرا تکبّر بیچارهام کرد اگر تکبر نمـی‌کردم و به آدم سجده مـی‌نمودم آن همـه عبادات و مقام والای خود را از دست نداده و به این روز نمـی‌افتادم.
۲- درون هیچ چیز طمع و حرص نداشته باش، طمع نزدیک شدن بـه شجره منـهیّة، سبب رانده شدن آدم از بهشت گردید.
۳- حسود نباش، زیرا حسادت باعث شد قابیل برادرش هابیل را بکشد و لعین دنیـا و آخرت گردد.
۴- هیچ وقت با زن نامحرم درون جای خلوت ننشین، بدانکه نفر سوم من خواهم بود و شما را از راه ایمان بدر خواهم برد! اقلّا درون را باز گذارید یـا بچه ممـیّز کنارتان باشد. «۱»
۱- دَرَسْتْ (راوی) ازی کـه به او گفته هست از ا علیـهم السلام فرمود: ابلیس بـه موسی علیـه السلام گفت: یـا موسی لا تخل بامرأة لا تحلّ لک فانّه لا یخلو رجل بامرأة لا تحلّ له إلّا کنت صاحبه دون أصحابی. ای موسی با زنی کـه برتو حلال نیست، خلوت نکن، بـه یقین مرد با زن نامحرمـی خلوت نکرد، مگر اینکه من بدون یـارانم با او خواهم بود (یعنی خودم سریع، دست بکار مـی‌شوم و منتظر بچه‌هایم نمـی‌باشم. «۲»
سعدان، از أبی عبد اللَّه علیـه السلام از پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم مانند آن را، روایت کرده است.
۲- نوادر راوندی: د خود از موسی بن جعفر از پدرانش علیـهم السلام گفت: علی فرمود:
ثلاث من حفظهن کان معصوماً من الشیطان الرجیم ومن کلّ بلیة، من لم یخل بامرأةیملک منـها شیئاً، ولم یدخل علی سلطان، ولم یعن صاحب بدعة ببدعته. سه چیز هست هرآن را حفظ نماید، از (خطرات و وسوسه‌های) شیطان رجیم و از همـه بلاها معصوم (و مصون) مـی‌شود، هربا زنی کـه مالک آن نیست، خلوت نماید، و برسلطانی داخل نشود (و بـه دربار او رفت و آمد نکند) و بربدعت صاحب بدعتی، یـاری نرساند. «۳»
۳- مسمع بن أبی سیـار گوید: أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: فیما أخذ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم البیعة علی النساء، أن لا یحتبین «۴» ولا یقعدن مع الرجال فی الخلاء. درون ضمن چیزهائی کـه رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم درون هنگام بیعت گرفتن از زنـها، سفارش کرد این بود کـه دستها را درون زانو حلقه زده (چمباتمـه) نزنید و در خلوت با مردان (نامحرم) ننشینید. «۵»
۴- موسی بن إبراهیم: از موسی بن جعفر: از پدرانش علیـهم السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلا یبت فی موضع یسمع نفس امرأة لیست له بمحرم. هر بـه خدا و قیـامت ایمان آورده هست شب نکند درون جائی کـه نفس زنی شنیده شود کـه به او محرم نیست. «۱»
۵- حسن بن فضل طبرسی درون کتاب (مکارم الاخلاق): از امام صادق علیـه السلام فرمود:
أخذ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم علی النساء أن لا ینحن ولا یخمشن ولا یقعدن مع الرجال فی الخلاء. از جمله شرایط بیعت گرفتن از زنـها این بود کـه نوحه گری نکنند و روی خود را درون مصائب نخراشند و بانامحرمان درون خلوت هن نشوند. «۲»
۶- شیخ مفید دخود گفت: رسول خداصلی اللَّه علیـه وآله فرمود: أربعة مفسدة للقلوب: الخلوة بالنساء والإستمتاع منـهن والأخذ برأیـهنّ ومجالسة الموتی فقیل: یـا رسول اللَّه وما مجالسة الموتی؟ قال: مجالسة کل ضال عن الایمان وجائر عن الأحکام. چهار چیز دل را بـه فساد کشد،
۱- خلوت با زنان؛
۲- بهره برداری (از حرام) آنـها؛
۳- پذیرفتن رأی آنـها؛
۴- هم نشینی با مردگان، گفته شد ای رسول خدا با مردگان نشستن چیست؟! فرمود: هنی با گمراهان دور از ایمان و ستمگران درون حکم دادن. «۳»

دید زدن بـه خانـه همسایـه

در روایـات آمده هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: جبرئیل آن قدر حقوق همسایـه‌ها را بیـان کرد من خیـال کردم دستور خواهد داد کـه همسایـه‌ها از همدیگر ارث ببرند؛ تعداد سی و پنج حق به منظور همسایـه درون گردن یکدیگر تعیین گردیده است!؛ بدینجهت حتما حقوق یک دیگر را رعایت نمایند و آبروی هم را نگهدارند چون همسایـه قهراً از اسرار همسایـهاش، آگاه خواهد شد، بعد نباید درون صدد دید زدن بـه خانـه همسایـه باشد حتی اگری بخواهد بـه زندگی و اسرار همسایـه خود، دید بزند و دزدکی نگاه کند: آن یکی همسایـه حق دارد درون آن حال بزند و چشم اورا درون آورد و کور نماید مسؤلیت شرعی و دیـه هم ندارد!؛ روی این اصل نبایدی به منظور پی بردن و اطلاع یـافتن از اسرار درونی همسایـه کنجکاوی نماید و به کشف اسراراو بپردازد.
۱- (عقاب الأعمال): از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من اطلع فی بیت جاره فنظر إلی عورة رجل أو شعر امرأة أو شیئ من جسدها کان حقّاً علی اللَّه أن یدخله النار مع المنافقین الذین کانوا یتبعون عورات النساء فی الدنیـا، ولا یخرج من الدنیـا حتی یفضحه اللَّه، ویبدی للناس عورته فی الآخرة، و من ملأ عینیـه من امرأة حراماً حشاهما اللَّه یوم القیـامة بمسامـیر من نار، وحشاهما ناراً حتی یقضی بین الناس، ثم یؤمر بـه إلی النار. هربه خانـه همسایـه دید بزند و چشمش بـه عورت مرد یـا موی زنی یـا بـه چیزی از اعضای او بیفتد، به منظور خدا حق هست که او را با منافقین بـه آتش داخل کند،انی کـه در دنیـا بـه عورات زنـها تبعیت (وپیگیر) مـی‌شوند، از دنیـا بیرون نمـی‌روند مگر اینکه خداوند او را رسوامـی نماید و در آخرت آبروی او را مـی‌ریزد و هرچشمـهایش را از نگاه بـه زن نامحرم پر نماید، خداوند هر دو چشم او را درون روز قیـامت از مـیخهای آتشین پر نماید و پر از آتش کند، که تا از قضاوت مـیان مردم فارغ شود، و سپس دستور دهد که تا او را بـه سوی آتش بکشند. «۱»

لعنت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم

رسول خدا درون باره سه لعنت نموده است.
۱-ی کـه به عورت زن حرام نگاه کند.
۲- مردی کـه به ناموس برادر و دوستش خیـانت کند.
۳-ی کـه مردم بـه کمک او احتیـاج داشته باشند: او از آنـها رشوة درخواست نماید.
۱- جابر: از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: لعن رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم رجلًا ینظر إلی فرج امرأة لا تحلّ له، و رجلًا خان أخاه فی امرأته، و رجلًا یحتاج الناس إلی نفعه فیسألهم الرشوة. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم لعنت کرد بهی کـه به عورت زنی نگاه کند کـه برایش حلال نیست، ومردی کـه به برادرش درون مورد زنش خیـانت نماید، و مردی کـه مردم بـه منفعت (و کمک) او نیـاز داشته باشند، از آنـها، درخواست رشوه نماید. «۱»

دیگر تکرار نکن

امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: اتّقوا معاصی اللَّه فی الخلوات فانّ الشّاهد هو الحاکم از معصیتهای پنـهانی بپرهیزید: زیرا (فردای قیـامت) شاهد (یعنی خداوند) خود حکم کننده خواهد بود!؛ با توجه بـه مفاد این روایت نباید درون جاهای خلوت: حد و مرز را شکست و نافرمانی کرد زیرا به منظور خدا خلوتی وجود ندارد همـه جهان آفرینش: محضر خداست هیچ عملی ریز یـا درشت: از منظر خدا پنـهان نیست و باید حیـا کرد.
۱- سعید بن هبة اللَّه راوندی درون (الخرائج والجرائح) از أبی کهمس گفت: کنت نازلًا فی المدینة وکان فیـها وصیفة وکانت تعجبنی فانصرفت لیلة ممسیـاً فافتتحت الباب ففتحت لی فقبضت علی ثدیـها (فمددت یدی فقبضت علی یدها)، فلما کان من الغد دخلت علی أبی عبد اللَّه علیـه السلام فقال: تب إلی اللَّه مما صنعت البارحة. من درون مدینـه (در منزلی) نزول کرده بودم و در آن کنیزی بود کـه از او خوشم مـی‌آمد (و فکر مرا بـه خود مشغول ساخته بود)، شبی درون را زدم کـه باز کند او هم درون را گشود، و دستم را دراز کرده های او را گرفته (و دستم را بردم و دستش را گرفتم)؛ فردا کـه به خدمت امام صادق علیـه السلام وارد شدم فرمود: از کاری کـه دیشب کردی، بـه خدا توبه کن (و دیگر تکرار نکن). «۲»
۲- مـهزم الاسدی گفت: کنّا بالمدینة وکانت جاریة صاحب الدار تعجبنی وإنی أتیت الباب فاستفتحت الجاریة فغمزت ثدیـها، فلما کان من الغد دخلت علی أبی عبد اللَّه علیـه السلام فقال: أین أقصی أثرک؟ قلت: ما برحت بالمسجد (المسجد)، فقال: أما تعلم أن أمرنا (هذا لا یتم) (هنا لاینال) إلا بالورع. ما درون مدینـه بودیم و کنیز صاحب خانـه مرا بـه شگفتی واداشته (و بـه خود مشغول ساخته بود)، بـه دم درون آمده و در را زدم و او بیرون آمد من های او را فشردم، فردا کـه به محضر امام صادق علیـه السلام داخل شدم فرمود: دورترین آثارت کجاست (دیشب چکار کردی)؟ گفتم: دیشب درون مسجد بودم فرمود: آیـا نمـیدانی این قبول (ولایت ما) تمام نمـی‌شود (و بـه کمال نمـی‌رسد) مگر باورع (و تقوی). «۱»
۳- أبی بصیر: گفت: کنت أقرئ امرأة کنت أعلّمـها القرآن فمازحتها بشیئ، فقدمت علی أبی جعفر علیـه السلام فقال لی: أیّشیئ قلت للمرأة؟ (فغطیت وجهی) (و غطی وجهه) فقال: لا تعودن إلیـها. بـه زنی درس قرآن مـی‌دادم، بعد با او با چیزی شوخی کردم، بـه خدمت امام باقر علیـه السلام رسیدم فرمود: بـه زن چه گفتی؟! (از خجالت) رویم را پوشاندم، فرمود:
دیگر تکرار نکن. «۲»

شوخی و گفتگو با نامحرم

در روایت وارد شده هست هربا زن نامحرم بیش از ضرورت گفتگو نماید به منظور هرکلمـه آن گفتار بـه سختی معذب خواهد شد و در روزقیـامت به منظور هر کلمـه آن: هزار سال درون آتش خواهد سوخت. «۳» وان او لجام خواهند زد بـه روایت ذیل و روایت فصل بعد دقت فرمائید.
۱- حسین بن زید، از امام صادق، از پدرانش علیـهم السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم- درون حدیث المناهی- فرمود: ونـهی أن تتکلم المرأة عند غیر زوجها وغیر ذی محرم منـها أکثر من خمس کلمات ممّا لابدّ لها منـه. ونـهی فرمود کـه زن، با نامحرم و جز شوهر خودش، بیش از پنج کلمـه کـه ناچار است، حرفی بزند (و سخنی بگوید). «۴»
مسعدة بن صدقة: از جعفر بن محمد: از پدرش علیـهما السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
أربع یُمتن القلب: الذّنب علی الذّنب، و کثرة مناقشة النساء یعنی محادثتهن، و مماراة الأحمق یقول وتقول و لا (یؤول) (یرجع) إلی خیر أبداً، و مجالسة الموتی، قیل (یـا رسول اللَّه): و ما الموتی؟ قال: کلّ غنی مترف. چهار چیز دل را مـیمـیراند،
۱- گناه روی گناه ،
۲- بازنـها زیـاد حرف زدن،
۳- با احمقها دهن بـه دهن گذاشتن هرچه بگوئی و در او تأثیر نداشته باشد (و بـه خرجش نرود)،
۴- و مجالست با مردگان، پرسیدند ای رسول خدا مردگان کیـانند؟! فرمود: همـه غنیـهای درون رفاه کامل (که از خدا و احوال فقراء بی خبر باشند). «۱»

دست باخانم نامحرم

هربا زن حرام دست دهد و مصافحه نماید: درون روز قیـامت دست بسته و به گردن آویخته مـی‌آورند و به آتش مـی‌اندازند!؛
مگر درون حال ضرورت، با دستکش یـا با لباس دست دهند.
۱- مسعدة بن صدقة: از جعفر بن محمد: از پدرش علیـهما السلام گفت: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: و من صافح امرأة حراماً جاء یوم القیـامة مغلولًا ثمّ یؤمر بـه إلی النار، و من فاکَهَ امرأةً لا یملکها (حبسه اللَّه) (حبس) بکلّ کلمة کلّمـها فی الدنیـا ألف عام. و هربا زن نامحرم دست دهد، روز قیـامت بـه زنجیر کشیده شده مـی‌آید و دستور داده مـی‌شود کـه به آتش اندازند، و هربا زنی کـه در اختیـارش نیست (زوجه یـا کنیز) سخن گوید، خداوند درون برابر هر کلمـه گفتار کـه در دنیـا با نامحرم گفته است، هزار سال زندانی نماید. «۲»
۲- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: من صافح امرأة تحرم علیـه فقد باء بسخط من اللَّه، ومن التزم امرأة حراما قرن فی سلسلة من نار مع الشیطان فیقذفان فی النار. هربازنی کـه برایش حرام است، دست دهد، محققاً خود را با غضب خدا مواجه کرده است، و هرزن حرام را بـه آغوش کشد، با شیطان درون یک زنجیر آتشین کشیده شده، باهم بـه آتش اندازند. «۱» ۳- أبو بصیر از أبا عبد اللَّه علیـه السلام پرسید: هل یصافح الرجل المرأة لیست بذی محرم؟ قال:
لا إلا من وراء الثوب. آیـا مرد با زن نامحرم، مـی‌تواند دست دهد؟! فرمود: نـه مگر لباس. «۲»
۴- جابربن یزید جعفی از ابی جعفر علیـه السلام ... و لا یجوز للمرأة أن تصافح غیر ذی محرم إلا من وراء ثوبها، ... جایز نیست با نامحرم دست دهد مگر لباس زن. «۳»
۵- سماعة بن مـهران گفت: از اباعبداللَّه علیـه السلام از دست زن و مرد سؤال نمودم؟
فرمود: حلال نیست مرد بازن دست دهد مگر با زنی کـه ازدواج او برایش حرام است، ، ، ، ، یـا مانند اینـها، اما زنی کـه ازدواج با او برایش حلال باشد فلایصافحها الّا من وراء الثّوب و لایغمز کفّها با او مصافحه نکند مگر لباس و دستش را فشار ندهد. «۴»

نگاه تیری از تیرهای شیطان

در عالم مادیـات، به منظور گشودن هر درِ بستهای، حتما کلیدی باشد که تا آن دَرْ گشوده شود، و در معنویـات نیز همانگونـه هست مثلًا درون روایـات آمده هست که کلید بهشت رضایت والدین است، اگر فلان عمل را بـه جا بیـاوری، همـه درهای بهشت، بـه رویت گشوده مـی‌شود، درون قسمت منفی هم بـه همان سیـاق است، مثلًا کلید تمام شرّهاست و کلید همـه نا موفقیتها، سستی و تنبلی هست و کلید تمام گرفتاریـهای و پیـامدهای ناگوار آن، نگاه بـه نامحرم است؛ درون روایـات هم آمده هست «النظرة سهمٌ من سهام الشّیطان» نگاه (و دید زدن) تیری از تیرهای شیطان است.
ابلیس نیز خود مـی‌گوید: النّساء سهامـی لمن رمـیته أصبته زنـها تیرهای من هستند بـه هر هدفی شلّیک کنم مـی ش (و خطا نمـی‌رود).
در روایت آمده هست «النّساء حبائل الشّطان» زنـها دامـهای شیطانند (برای هربگستراند، بـه تور مـی‌اندازد).
۱- علی بن عقبة: از پدرش گفت: شنیدم أبی عبد اللَّه علیـه السلام مـی‌فرمود: النظرة سهم من سهام إبلیس مسموم، وکم من نظرة أورثت حسرة طویلة. نگاه (به زن نامحرم) تیری از تیرهای مسموم ابلیس است، و چه نگاه‌هائی کـه حسرت طولانی به منظور آدمـی ببار مـی‌آورد. «۱»
۲- هشام بن سالم از عقبة از پدرش گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: النظرة سهم من سهام إبلیس مسموم، من ترکها لّله عزوجل لا لغیره أعقبه اللَّه أمناً و ایماناً یجد ط. نگاه بـه (زن نامحرم) تیری از تیرهای مسموم ابلیس است، هرآن را بـه خاطر خدای عزّ و جل ترک نماید، نـه به منظور دیگری، خداوند پیـامد امن و ایمان به منظور او ارزانی داشته و مزه آن را خواهد چشید. «۲»
۳- ابن أبی عمـیر: از الکاهلی گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشـهوة وکفی بها لصاحبها فتنة. نگاه پشت سر هم درون دل (وهوسرانی را) مـی‌کارد و برای بـه فتنـه انداختن صاحب آن، کفایت مـی‌کند. «۳»
۴- امام صادق علیـه السلام فرمود: من نظر إلی امرأة فرفع بصره إلی السماء أو غمض بصره لم یرتدّ إلیـه بصره حتی یزوّجه اللَّه من الحور العین. هربه زنی نگاه کند و سرش را بالا گرفته و به آسمان بنگرد، یـا چشمش را فروبندد، چشمش را نگشوده خداوند بـه او از حورالعین بهشتی تزویج نماید. «۴»
وفی خبر آخر: لم یرتدّ إلیـه طرفه حتی یعقبه اللَّه ایماناً یجد ط. درون خبر دیگر هست که چشمش را باز نکند که تا خداوند ایمانی بـه او عنایت مـی‌کند کـه (فوراً) مزهاش را بچشد. «۱»
۵- ابن أبی نجران: ازی کـه به او گفته از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: از أبی جمـیلة: از أبی جعفر و أبی عبد اللَّه علیـهما السلام فرمودند: ما من أحد الّا و هو یصیب حظّاً من الزّنا، فزنا العینین النظر، وزنا الفم القبلة، و زنا الیدین اللمس، صدّق الفرج ذلک أو کذّب. نیستی مگر اینکه او را سهمـی از زنا اصابت نماید، بعد زنای چشمان نگاه (به زن نامحرم است) و زنای لبها بوسیدن او است، و زنای دستها، لمس است، (بعد از این مقدمات) نر و مادگی آنـها را تصدیق نماید (و بـه زنای عملی مشغول شوند) یـا تکذیب نموده و پرهیز مـی‌نمایند. «۲»
۶- أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: من أطلق ناظره أتعب حاضره، من تتابعت لحظاته دامت حسراته. هر(عضو) نگاه کنندهاش را رها سازد، خود را بـه زحمت انداخته است، و هرنگاهش پشت سرهم شود، حسرت‌هایش ادامـه خواهد یـافت. «۳»
۷- پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: النظر سهم مسموم من سهام إبلیس، فمن ترکها خوفا من اللَّه أعطاه اللَّه إیمانا یجد حلاوته فی قلبه. نگاه تیر زهر آگین از تیرهای ابلیس هست پس هرآن را از ترس خدا ترک نماید، خداوندبرایش ایمانی عطا فرماید کـه شیرینی آن را درون دلش پیدا خواهد نمود. «۴»
۸- و فرمود: لکل عضو من ابن آدم حظ من الزنا فالعین زناه النظر، و اللسان زناه الکلام والأذنان زناهما السمع والیدان زناهما البطش، والرجلان زناهما المشی، والفرج یصدق ذلک ویکذبه. بر تمام اعضای فرزند آدم، نصیبی از زناست، بعد چشم زنایش نگاه است، و زبان زنایش گفتار (حرام) است، و گوشـها زناشان شنیدن (صداها و کلمات حرام) هست و دستان، زنایش فشار آوردن (و زدن) هست و پاها زنایشان رفتن (به جاهای حرام) هست و اندام آنـها را تصدیق و تکذیب مـی‌نماید. «۵»
۹- درون کتاب «زهد النبی» صلی الله علیـه و آله و سلم شیخ جعفر بن أحمد قمـی پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: اشتد غضب اللَّه علی امرأة ذات بعل ملأت عینـها من غیر زوجها. شدید شد غضب خداوند بر زن شوهرداری کـه چشمانش را از غیر شوهرش پر نماید. «۱»
۱۰- حسین بن زید از جعفر بن محمد، از پدرانش علیـهم السلام- درون حدیث المناهیفرمود: ومن ملأ عینیـه من حرام ملأ اللَّه عینیـه یوم القیـامة من النار إلا أن یتوب ویرجع. و هرچشمانش را از حرام پرنماید، خداوند روز قیـامت چشمـهایش را از آتش پر مـی‌نماید مگر توبه کرده و برگردد. «۲»
۱۱- س، از امام صادق، از پدرش علیـهما السلام گفت: رسول خدا فرمود: کلّ عین باکیة یوم القیـامة إلا ثلاثة أعین: عین بکت من خشیة اللَّه، و عین غضت عن محارم اللَّه، و عین باتت ساهرة فی سبیل اللَّه. تمام چشمـها روز قیـامت مـی‌گرید مگر سه چشم، چشمـی کـه از ترس خدا بگرید، و چشمـی کـه از حرامـهای خداوند، پوشیده شود، و چشمـی کـه در راه خدا شب را بیدار بماند. «۳»
۱۲- أمـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود:فی البدن شئ أقلّ شکرا من العین، فلا تعطوها سؤلها فتشغلکم عن ذکر اللَّه عزوجل. درون بدن کم شکرتر ازچشم نیست، بعد خواسته‌هایش را بـه او ندهید که تا شما را از ذکر خدا مشغول نسازد. «۴»
۱۳- سیف بن عمـیرة: از سعد الاسکاف: از أبی جعفر علیـه السلام فرمود: استقبل شاب من الأنصار امرأة بالمدینة وکان النساء یتقنّعن خلف آذانـهنّ، فنظر إلیـها وهی مقبلة، فلما جازت نظر إلیـها ودخل فی زقاق قد سمّاه ببنی فلان فجعل ینظر خلفها واعترض وجهه عظمٌ فی الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه، فلما مضت المرأة نظر فإذا الدماء تسیل علی ثوبه و صدره، فقال: و اللَّه لآتینّ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم و لأخبرنّه، فأتاه، فلما رآه رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم قال: ما هذا؟
فأخبره فهبط جبرئیل علیـه السلام بهذه الآیة: (قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم ان اللَّه خبیر بما یصنعون). جوانی از طایفه انصار درون مدینـه با زنی روبرو آمد و زنـها مقنعه را درون پشت گوششان مـی‌بستند جوان درحالی کـه او مـی‌آمد بـه او نگاه مـی‌کرد که تا اینکه رد شده وارد کوچهای گشت کـه به بنی فلان نامـیده شده بود، بعد مرتب بـه او نگاه مـی‌کرد و (بیخود شده و محو تماشای جمال او بود ناگهان سرش بـه دیوار خورد و) استخوان یـا شیشـهای از دیوار بـه روی او اصابت نمود و رویش پاره شد و خون جاری گشت؛ زن عبور نمود (و گذشت اما جوان تازه متوجه شده بود که) خون بـه لباس واش جاری است، گفت: بـه خدا این قضیـه را به منظور رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم خبر داده (ومـیرسانم که تا فکری درون باره این زنـهای رو و آرایش کرده بنماید کـه جوانان را بـه بیراهه نکشند) پیش رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آمد قضیـه را گفت، درون این حال جبرئیل نازل شده و این آیـات را آورد «به مؤمنان بگو چشمـهای خود را (از نگاه بـه نامحرم) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند، این به منظور آنان پاکیزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام مـی‌دهند آگاه هست و بـه زنان با ایمان بگو چشمـهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار کـه نمایـان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریـهای خود را بر خود افکنند (تا و گردن با آن پوشانده شود) که تا آخر آیـه». «۱»

نگاه اوّلیّة

در دوران زندگی خیلی پیش مـی‌آید کـه آدمـی بطور ناخواسته چشمش بـه زن زیبا مـی‌افتد کـه او را بـه اعجاب و شگفتی وا مـی‌دارد و از آن خوشش مـی‌آید، درون این صورت چه حتما کرد آیـا او را بپاید و زُر بزند یـا بر خود مسلّط شود و رو بـه سوی خدا برگرداند!.
۱- از امام صادق علیـه السلام از رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: اذا نظر أحدکم الی المرأة الحسناء فلیأت أهله فانّ الّذی معها مثل الّذی مع تلک، فقام رجل فقال یـا رسول اللَّه فان لم یکن له أهل فما یصنع؟! قال فلیرفع نظره الی السّماء و لیراقیـه و لیسأله من فضله. زمانی کـه یکی تان بـه زن زیبائی نگاه کرد، بعد به پیش همسرش درون آید زیرا آنچه کـه آن دارد مانند آن را این هم دارد، مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا اگر همسر نداشته باشد چه کند؟! فرمود: نگاهش را بـه سوی آسمان بلند نماید و بدوزد و از فضل خدا درخواست کند. «۱»
۲- امـیرمؤمنان علیـه السلام درون حدیث اربعمأة فرمود: اذا رأی أحدکم امرأة تعجبه فلیأت أهله فانّ عنده مثل مارأی فلایجعلنّ للشّیطان علی قلبه سبیلًا لیصرف بصره عنـها فاذا لم یکن له زوجة فلیصلّ رکعتین و یحمد اللَّه کثیراً و لیصلّ علی النّبیّ صلی الله علیـه و آله و سلم ثمّ یسأل اللَّه من فضله فانّ ینتج (یبیح- یتیح) له من رأفته ما یغنیـه. هرگاه یکی از شما زنی را دید و خوشش آمد بعد به پیش همسرش برود همانا درون او مانند همان هست که دیده، بعد شیطان را بردلش راه ندهد و حتماً چشمش را از او برگیرد، اگر همسر ندارد دورکعت نماز خوانده و ستایش خدا را زیـاد بجا آورد و بر پیغمبر صلوات بفرستد و سپس از فضل خدا سؤال نماید چون او از رأفت خود بـه او نتیجه داده (و فضل خود را بـه او مباح و عطا فرموده) و بی نیـاز مـی‌گرداند. «۲»
۳- سید رضی درون نـهج البلاغة: آورده است، امـیرمؤمنان علیـه السلام با اصحابش نشسته بود زنی زیبا بر آنـها گذشت کـه آنـها بـه او چشم دوختند حضرت فرمود: انّ عیون هذه الفحول طوامح و انّ ذلک سبب هبابها فاذا نظر أحدکم امرأة تعجبه فلیلامس أهله، فانّما هی امرأة کامرأته فقال رجل من الخوارج، قاتله اللَّه کافراً ما أفقهه فوثب القوم لیقتلوه فقال علیـه السلام رویداً فانّما هو سبّ بسبّ أو عفو عن ذنب. همانا چشمان این نرها حریص هست و این سبب تحریک آنـهاست، بعد وقتی کـه یکی تان بـه زنی نگاه کرد کـه او را بـه تعجب وادشت (و از او خوشش آمد)، همسر خود را لمس نماید (و با او داشته باشد) زیرا آن زنی مانند زن خودش است، یکی از خوارج گفت: خداوند او (یعنی امـیرمؤمنان علیـه السلام) را با کفر بمـیراند!! (ببینید) چقدر آموزندهتر حرف زد، بعد اصحاب خیز برداشتند کـه آن مرد را بکشند امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: آرام باشید، همانا پاسخ آن سخن زشت، مقابله بمثل هست یـا گذشت (شایستهگی و اخلاق علی هم گذشت هست نـه انتقام!!). «۳»
۴- حمادبن عثمان از امام صادق علیـه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم زنی را دید کـه آن حضرت را بـه اعجاب واداشت، به‌ام سلمـه داخل شد و با او شد چون روز نوبت او بود و در حالی کـه آب (غسل) از سرش مـی‌چکید بـه سوی مردم بیرون آمد و فرمود: ای مردم بتحقیق نگاه (ناصواب) از شیطان است، بعد برای هرهمچون کاری پیش آمد بـه پیش همسر خود برود. «۱»

حدود نگاه بـه نامحرم

بعضیـها خیـال مـی‌کنند کـه دستورات بازدارنده اسلام درون مورد حجاب و پرهیز از خودنمایی وسوسهانگیز: نوعی خشونت و عقب گرد بـه عهد عتیق و بربریت و وحشیت عهد بوق است! اما خودمانیم بیـایید منصفانـه و بدون تقلید از غرب و پیروی از هوای نفس: کلاهمان را قاضی کنیم اگر بانوان عزیز کـه خداوند آنـها را به منظور آرامش روح و آسایش جسم و جان مردان آفریده و مورد توجه جنس مخالف خود قرار داده است: خود را درون منظر نامحرم قرار نمـی‌دادند و در مجامع عمومـی و محافل خصوصی: با آرایشـهای فریبنده گوناگون ظاهر نمـی‌شدند؛ آیـا این همـه فساد و تباهی و سردرگمـی و خانمانـهای برباد رفته و ویران گشته: بر جوامع و اقشار مختلف مخصوصاً طبقه جوان کـه در بحران بلوغ و غیره با این مسایل دست و پنجه نرم مـی‌کنند: حکم فرما مـی‌شد؟!!.
آیـا این گریز پاییـها و وحشت از اندرون نشستن قسمتی از بانوان و ان و سر بـه بیـابان و خیـابان گذاشتنـها و از خانـه فرارها وو .. محصول بدحجابی و بی حجابی نیست؟!! آیـا اطاعت از دستورات آیـات سوره مبارکه «نور» و پرهیز از منـهیـات آن: جوامع را بـه ساحل نجات و زندگی ایده آل و روح آرام نمـی‌رسانید؟! صدها آیـا و مگرهای دیگر کـه شما بهتر از من مـی‌دانید. خدایـا بـه احترام مقربین درگاهت: تمام اقشار مختلف مخصوصاً طبقه جوان ما را از شرور شیـاطین جن و انس و حوادث خانمانسوز محفوظ بدار و آنـها را بـه زندگی آرام و بی دغدغه و دور از ناراحتیـهای روحی و جسمـی: برسان و خودت دست آنـها را بگیر و به ساحل نجات برسان آمـین.
در سوره مبارکه نور درون آیـات ۳۰ و ۳۱ حد و مرز حجاب را مشروحاً بیـان فرموده هست و درون روایـات فراوان نیز حدود نگاه بـه نامحرم، با تفاوتهائی بیـان گردیده هست که به منظور رعایت اختصار فقط تعدادی از آنـها را ذیلًا مـی‌آوریم.
۱- زرارة، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) درون باره آیـه «و لا یُبْدینَ زنتهنّ إلّا ما ظهر منـها» و زینتهای خود را (جز آن مقدار کـه نمایـان است) آشکار ننمایند مگر آنچه کـه ظاهر است» منظور این آیـه چیست؟ فرمود: الزّینة الظاهرة الکحل والخاتم. زینت ظاهره سرمـه و انگشتر است. «۱»
۲- باز درون باره آیـه فوق از أبی عبد اللَّه علیـه السلام «إلا ما ظهر منـها» فرمود: الوجه والذراعان رو و دو ذراع (بازو). «۲»
۳- أبی بصیر گوید: از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام)، دربارهٔ آیـه «ولا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منـها» پرسیدم؟ فرمود: الخاتم والمسکة وهی القلب انگشتر و مسکه کـه آن محل دستبند است. «۳»
۴- مروک بن عبید، از بعض أصحاب ما، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) گفت: بـه او گفتم ما یحلّ للرّجل أن یری من المرأة إذا لم یکن محرماً؟ قال: الوجه والکفان والقدمان به منظور مرد از زن نامحرم چه چیزهائی دیدنش حلال است؟! فرمود: رو و کف دستان و قدمـها. «۴»
۵- علی بن جعفر از امام موسی کاظم علیـهما السلام درون باره زن نامحرم کـه برای مردنامحرم چه چیزهائی نگاه ش حلال هست سؤال نمود؟ فرمود: الوجه والکف وموضع السّوار. رو و کف و محل النگو (یعنی مچ دستها). «۵»
۶- علی علیـه السلام- درون حدیث الأربعمائة- فرمود: لکم أول نظرة إلی المرأة فلا تتبعوها بنظرة اخری واحذروا الفتنة. نگاه اول به منظور شماست، نگاه دیگری پشت سرش نکنید و از فتنـه درون حذر باشید. «۱»
۷- تمـیمـی از امام رضا، از پدرانش علیـهم السلام.
از رسول خدا فرمود: لا تتبع النظرة النظرة فلیس لک إلا أول النظرة نگاه پشت نگاه نکن، نیست به منظور تو مگر نگاه اول. «۲»
۸- س: از امام صادق علیـه السلام: أوّل نظرة لک والثّانیة علیک ولا لک، والثّالثة فیـها الهلاک نگاه نخست به منظور توست، ودومـی بـه ضرر توست نـه بـه خیر تو، و سومـی درون آن هست هلاکت (و نابود شدن). «۳»
۹- عبدالرحمن بن الحجاج گوید: از أبا عبد اللَّه علیـه السلام پرسیدم ی کـه به بلوغ نرسیده هست کی سرش ر ا از نامحرم و برای نماز بپوشاند؟ فرمود: لا تغطّی رأسها حتی تحرم علیـها الصلاة. سرش را نپوشاند که تا نماز برایش حرام شود (حیض ببیند و به بلوغ برسد). «۴»
۱۰- بزنطی، از امام رضا علیـه السلام فرمود: لا تغطّی المرأة رأسها من الغلام حتی یبلغ الغلام زن از پسر (نامحرم) سرش را نپوشاند که تا بالغ شود. «۵»
در مورد حدود پوشش زنان سالخورده بـه فصل بعد دقت نمائید.

حکم حجاب بانوان سالخورده

قال اللَّه عزّ و جلّ «والقواعد من النّساء الَّتی لا یرجون نکاحاً فلیس علینّ جناحٌ أن یضعن ثیـابهنّ غیر متبرّجاتٍ بزینةٍ و أن یستعففن خیر لهنّ و اللّه سمـیعٌ علیمٌ» «۱»
وزنان از کار افتادهای کـه امـید بـه ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست کـه لباسهای (رویین) خود را بر زمـین بگذارند، بـه شرط این کـه در برابر مردم، خود آرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند به منظور آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا ودانا است.
در باره اصل استثنای حکم حجاب به منظور زنان سالخورده درون مـیان علمای اسلام محل بحث و گفتگو نیست؛ چرا کـه قرآن ناطق بـه آن است؛ ولی درون خصوصیـات آن گفتگوهائی وجود دارد از جمله اینکه: درون مورد سن این زنان و این کـه تا چه حد برسند حکم قواعد را دارند گفتگو هست در بعضی از روایـات اسلامـی تعبیر بـه مُسِنّه شده (زنان سالخورده).
در حالی کـه در بعضی دیگر تعبیر بـه قعود از نکاح (بازنشستگی از ازدواج) آمده اما جمعی از فقهاء و مفسرین: آن را بـه معنی پایـان دوران قاعدگی و رسیدن بـه حد نازائی و عدم رغبتی بـه ازدواج با آنـها دانستهاند.
ولی ظاهر این هست که همـه این تعبیرات بـه یک واقعیت اشاره مـی‌کند و آن اینکه بـه سن و سالی برسند کـه معمولا درون آن سن و سالی ازدواج نمـی‌کند: هر چند ممکن هست به طور نادر چنین زنانی اقدام بـه ازدواج بنمایند.
و نیز درون مورد مقداری از بدن کـه جایز هست آنـها آشکار کنند: درون احادیث اسلامـی تعبیرات مختلفی آمده: درون حالی کـه قرآن بـه طور سر بسته گفته هست مانعی ندارد کـه لباسهای خود را فرو نـهند کـه البته این تعبیر ظاهر درون لباس رو است.
در بعضی از روایـات درون پاسخ این سؤال کـه کدامـیک از لباسهایشان را مـی‌توانند فرو نـهند؟ امام صادق علیـه السلام مـی‌فرماید:
الجلباب (چادر) درون حالی کـه در روایت دیگری تعبیر بـه جلباب و خمار شده هست (خمار بـه معنی روسری است).
ولی ظاهر این هست که این گونـه احادیث نیز با هم منافاتی ندارند: منظور این هست که مانعی ندارد آنـها سر خود را کنند و موها و گردن و صورت خود را نپوشانند و حتی درون بعضی از احادیث و کلمات فقهاء: مچ دستها نیز استثناء شده است: اما بیش از این مقدار: دلیلی دربارهٔ استثناء آن نداریم.
و بـه هر حال همـه اینـها درون صورتی هست که آنـها خود آرائی نکنند (غیر متبرجات بزینة) و زینتهای پنـهانی خود را کـه دیگران هم واجب هست بپوشانند حتما مستور دارند: و همچنین لباسهای زینتی کـه جلب توجه مـی‌کند درون تن نکنند و به تعبیر دیگر آنـها مجازند بدون چادر و روسری با لباس ساده و بدون آرایش بیرون آیند اما با همـه اینـها این یک حکم الزامـی نیست: بلکه اگر آنـها مانند زنان دیگر پوشش را رعایت کنند ترجیح دارد: چنانکه درون ذیل آیـه فوق صریحا آمده است: زیرا بـه هر حال احتمال لغزش- هر چند بـه صورت نادر- درون مورد این گونـه افراد نیز هست. «۱» ۱- محمد بن مسلم، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) درون منظوراز آیـه «والقواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا» چیست کـه از لباسهایشان را بـه زمـین بگذارند؟ فرمود جلباب. «۲»
در روایت دیگر از حلبی از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) منظور از (أن یضعن ثیـابهن؟) فرمود:
الخمار والجلباب روسری و چادر، گفتم درون پیش چهانی (مـی‌تواند خمار و جلباب را) بردارد؟ فرمود: جلویـانی کـه نبایدزینتش را دربرابر آنـها آشکار نماید و اگر نکند برایش بهتر است. «۳»
۲- از حریز بن عبداللَّه، از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام) او خواند (أن یضعن من ثیـابهن) فرمود:
الجلباب والخمار إذا کانت المرأة مسنة (منظور) چادر و روسری هست است اگر زن سالخورده باشد. «۴»
۳- علی بن أحمد بن یونس گوید: حسین مـی‌گفت بـه او (امام علیـه السلام نوشت و سؤال نمود از حد زنانی کـه به چه سنّی رسید جایز هست سرو بازوانش را باز نماید؟
درجواب نوشت: وقتی کـه از نکاح نشستند (یعنی پیر شده و از ازدواج افتادند). «۵»
۴- أبی الصباح الکنانی گفت: از أبا عبد اللَّه (علیـه السلام) سؤال نمودم از «القواعد من النساء» کدام لباسشان را صلاح هست به زمـین گذارند؟ بعد فرمود: الجلباب إلا أن تکون أمة فلیس علیـها جناح أن تضع خمارها. چادر هست مگر اینکه کنیز باشد کـه در این صورت خمارش را هم باز مـی‌کند. «۱»

نگاه پشت سر نامحرم

تماشا بـه پشت سر نامحرم حرام و نشانـه پستی صاحب آن عمل هست زیرا آن گونـه کـه اوراضی نیستی بـه زن و و مادر او دید بزنند: نباید پشت سر نوامـیس مردم زُر زده و تماشا نماید.
۱- هشام و حفص و حماد بن عثمان همگی از أبی عبد اللَّه (علیـه السلام فرمود: ما یأمن الذین ینظرون فیأدبار النساء أن ینظر (أن یُبتلوا) بذلک فینسائهم. آنانکه پشت سر زنان (نامحرم) نگاه مـی‌کنند از ابتلاء بـه مانند آن درون زنـهای خودشان، درون امان نیستند (از مکافات عملنباید غافل شد). «۲»
۲- صفوان بن یحیی: از أبی الحسن علیـه السلام درون باره گفته خدای عزّ وجلّ «یـا أبت استأجره إن خیر من استأجرت القوی الأمـین» قال: قال لها شعیب: یـا بنیة هذا قویّ برفع الصخرة، الأمـین من أین عرفتیـه؟ قالت: یـا أبت انّی مشیت قدّامـه، فقال: إمشی من خلفی فان ضللتُ فارشدینی إلی الطریق، فانّا قومٌ لا ننظر إلی (فی) أدبار النساء.
(یکی از آن دو حضرت شعیب علیـه السلام بـه پدرش گفت:) پدر او (یعنی موسی) را استخدام کن، زیرا بهترینی را کـه استخدام کنی اوست کـه قوی و امـین است؛ شعیب بـه گفت: م این (جوان) به منظور برداشتن صخرة نیرومند است، امانتش را از کجا دانستی؟، گفت: پدر من جلوی او راه مـی‌رفتم، گفت: پشت سر من بیـا اگر بیراهه رفتم مرا (بازبان) راهنمائیم کن (زیرا) ما گروهی هستیم بـه پشت سر زنـها نگاه نمـی‌کنیم. «۳»
۳- أبی بصیر: بـه امام صادق علیـه السلام گفت: الرجل تمرّ بـه المرأة فینظر إلی خلفها، قال: أیسرّ أحدکم أن یُنظر إلی أهله و ذات قرابته؟ قلت: لا، قال: فارضَ للناس ما ترضاه لنفسک زنی از جلوی مرد عبور مـی‌کند و او پشت سر او نگاه مـی‌کند؟ فرمود: آیـا از شمای خوشحال مـی‌شود پشت سر زن خود و زنان خویشانش، نگاه کند؟! گفتم: نـه، فرمود: بعد آنچه را کـه به خود راضی هستی بـه مردم نیز راضی باش. «۱»
۴- هشام بن سالم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: أما یخشی الذین ینظرون فی أدبار النساء أن یُبتلوا بذلک فی نسائهم؟!. آیـا نمـی‌ترسند آنان کـه پشت سر زنان (دیگران) نگاه مـی‌کنند، خود نیز درون زنانشان بـه این عمل گرفتار شوند؟!. «۲»
۵- یونس بن عبد الرحمن، گفت: أبو عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: من تأمّل خلف امرأة فلا صلاة له، قال یونس: إذا کان فی الصلاة. هرپشت سر زن دقت نماید، برایش نماز نیست، (نمازش باطل است) یونس گفت: یعنی درنماز. «۳»

حکم نگاه بـه زن

بعضیـها خیـال مـی‌کنند کـه زن، مانند خودش محرم است، درون حالی کهاین طور نیست او هم مانند دیگر بانوان نامحرم هست زیرا اگر همسرش را طلاق دهد و یـا بمـیرد: مـی‌تواند با او ازدواج نماید بعد با زنی کـه مـی‌توان ازدواج نمود، نگاه بـه او، حرام هست مگر حدودی درون شرع معین گردیده هست که تعدادی از آن روایـات درون فصل شماره ۲۸ «حدود نگاه بـه نامحرم» همـین بخش گذشت.
۱- أحمد بن محمد بن أبی نصر گفت: از امام رضا علیـه السلام: سؤال کردم: آیـا به منظور مرد حلال است؟ أن ینظر إلی شعر أخت امرأته؟ فقال: لا إلّا أن تکون من القواعد، قلت له:
أخت امرأته و الغریبة سواء؟ قال: نعم، .... اینکه بـه موی زنش نگاه کند؟ فرمود:
نـه، مگر اینکه پیر شود، گفتم: زن مانند غریبه است؟! فرمود: بلی، .... «۴»

گریـه شدید رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم

۱- عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنی: از محمد بن علی الرضا از پدرانش از علی علیـهم السلام فرمود: دخلت أنا و فاطمة علی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم فوجدته یبکی بکاءاً شدیداً، فقلت له: فداک أبی و أمّی یـا رسول اللَّه ما الذی أبکاک؟ فقال: یـا علی لیلة اسری بی إلی السماء رأیت نساء من أمّتی فی عذاب شدید فأنکرت شأنـهنّ فبکیت لما رأیت من شدة عذابهنّ، ثمّ ذکر حالهنّ- إلی أن قال: فقالت فاطمة: حبیبی و قرة عینی أخبرنی ما کان عملهنّ، فقال: أمّا المعلقة بشعرها فانّها کانت لا تغطی شعرها من الرجال، و أمّا المعلقة بلسانـها فِانّها کانت تؤذی زوجها، و أما المعلقة بثدییـها فانّها کانت ترضع أولاد غیر زوجها بغیر اذنـه، و أما المعلقة برجلیـها فانّها کانت تخرج من بیتها بغیر اذن زوجها، و أمّا التی کانت تأکل لحم جسدها فانّها کانت تزیّن بدنـها للناس، و أما التی تشد یداها إلی رجلیـها و تسلط علیـها الحیـات و العقارب فانّها کانت قذرة الوضوء والثیـاب، و کانت لا تغتسل من الجنابة و الحیض و لا تتنظف، و کانت تستهین بالصلاة، و أما العمـیاء الصمّاء الخرساء فانـها کانت تلد من الزنا فتعلقة فی عنق زوجها، و أما التی کانت تقرض لحمـها بالمقاریض فانـها کانت تعرض نفسها علی الرجال، وأما التی کانت تحرق وجه‌ها و بدنـها و هی تجر أمعاءها فانـها کانت قوّادة، و أما التی کان رأسها رأس خنزیر و بدنـها بدن الحمار فانّها کانت نمّامة کذاّبة، و أما التی کانت علی صورة الکلب و النار تدخل فی دبرها و تخرج من فیـها فانّها کانت قنیة نواحة حاسدة، ثم قال علیـه السلام: ویل لأمرأة أغضبت زوجها و طوبی لإمرأة رضی عنـها زوجها. من و فاطمـه بـه محضر رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم داخل شدیم او را درون حال گریـه شدید یـافتیم، بـه او گفتم:
پدر و مادرم فدای توباد ای رسول خدا چه چیز ترا مـی‌گریـاند (سبب گریـه ات چیست)؟ فرمود: ای علی شبی کـه مرا بـه معراج بردند، از امتم زنانی را درون عذاب سخت دیدم، بعد گرفتاری آنـها را خوش نداشتم و بر سختی عذاب آنـها گریستمسپس حضرت احوال آنـها را بیـان نمود- فاطمـه پرسید حبیب و روشنی چشم من (بابا) بـه من خبر بده اعمال آنـها چه بود؟!
فرمود: اما آنکه از مویش آویخته شده بود، موی خود را از نا محرم نمـی‌پوشانید، و اما آویخته شدگان از زبان، شوهران خود را با زبانشان اذیت مـیکردهاند، و اما از ها آویزان شده‌ها، بچه‌های دیگران را بدون اجازه شوهر، شیر مـی‌دادند، و اما آویزانان از پاها، از خانـه بیرون شدگان بدون اذن شوهر بودند، آنانکه گوشت جسد خود را مـی‌خوردند، زنانی بودند کـه برای مردم آرایش مـی‌د، و اما آنان کـه دستهایشان بسته بـه پایشان بود و مارها و عقربها بـه آنـها مسلط شده بود، زنان کثیف بدن و لباس و غسل نکنندگان از جنابت و حیض بودند و نظافت نمـی‌د و به خواندن نماز بی اعتنا بودند، و اما کوران و کران و لالان، زنانی بودند کـه از زنا زائیده و بچه را بـه گردن شوهرانشان مـی‌انداختند و اما آنـهائی کـه گوشت بدنشان را با مقراضها مـی‌بد، زنانی بودند کـه خود را بـه مردان عرضه مـی‌داشتند، و اما زنانی کـه رو و بدنشان مـی‌سوخت و روده هایشان را مـی‌کشیدند، زنان دو بهم رسان بودند، و اما زنانی کـه سرشان سر خوک و بدنشان بدن خر بود، زنان سخن چین و دروغ گویـان بودند، و اما آنان کـه به صورت سگ بودند و آتش شان داخل و از دهانشان خارج مـی‌شد، زنان خواننده و نوحه گر و حسود بودند، سپس فرمود: وای بر زنی کـه شوهرش را بـه غضب درون آورد و پاکی و طوبی بر زنی کـه شوهرش از او راضی شود. «۱»

شش ساله‌ها را نبوسید

بیش از هزار و چهارصد سال پیش روایـاتی صادر شده هست که از بوسیدن شش ساله‌ها و هفت ساله‌ها (ی بچه‌های بیگانـه) پرهیز شود: درون زمانی کـه بچه‌ها درون سادگی و خامـی مطلق فرو رفته بودند و از چیزی سر درون نمـی‌آوردند: حال کـه باپیشرفت اختراعات و صنایع و علوم و فنون و ارتباطات گوناگون و سی دیـها و فیلمـها و انواع نمایشـهای گمراه کننده تلویزیون و عنقریباً تلفن تصویردار و ...
آگاهی کوچولوها از مسایل و راز و رمز و پیچ و خم آن از بزرگترها زیـاد نباشد کم نیست: بدینجهت حتما از بوسیدن اطفال بیگانـه درون سن کوچکتر از آن هم پرهیز کرد و کنار رفت.
حتی به منظور بوسیدن محارم هم حد و مرزی تعیین گردیده هست نـه هر طور کـه دلبخواهش باشد، مانند روایت ذیل.
رسول خدا صلّی اللَّه علیـه وآله فرمود: إذا قبّل أحدکم ذات محرم قد حاضت: أخته أو عمته أو خالته فلیقبّل بین عینیـها و رأسها ولیکفّ عن خدّها وعن فیـها هرگاه از محرمان خود حیض ببیند، ، یـا عمّه، یـا ، (اگر خواست او را ببوسد) مـیان دوچشمانش و سرش را ببوسد و از بوسیدن رو وآنـها، خود داری نماید. «۱»
در این روایت هنگام حایض بودن محارم را اختصاص داده ولی درون روایـات دیگر، بـه طور مطلق پرهیز از بوسیدن لبهای محارم جز همسر و بچه کوچک را بـه مـیان آورده کـه در محلش مشروحاً بیـان گردیده است!.
۱- زکریّا المؤمن از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: اذا بلغت الجاریة ستّ سنین فلا یقبّلها الغلام، و الغلام لا یُقبّل المرأة اذا جاز سبع سنین. وقتی کـه بـه شش سالگی رسید پسر او را نبوسد، و پسر از هفت سال کـه گذشت زن را نبوسد. «۲»
۲- عبدالرحمن بن بحر از زرارة از ابی عبداللَّه علیـه السلام فرمود: اذا بلغت الجارة ستّ سنین فلا ینبغی لک أن تقبّلها. زمانی کـه بـه سن شش سال رسید، سزاوار نیست، او را ببوسی. «۳»

حرمت نگاه بـه نامحرم نابینا

شاید بعضی‌ها خیـال کنند کـه نابینا جائی و یـاکسی را نمـی‌بیند، بعد نگاه بـه آنـها چه اشکال دارد و چرا پرهیز نمود!!.
۱- أحمد بن أبی عبد اللَّه گفت: استأذن ابن ام مکتوم علی النبی صلی الله علیـه و آله و سلم و عنده عائشة و حفصة فقال لهما: قوما فادخلا البیت، فقالتا: إنـه أعمـی فقال: إن لم یرکما فانّکما تریـانـه. ابن ام مکتوم (نابینا)، اجازه خواست بـه خدمت پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم وارد شود و نزد او عایشـه و حفصه بودند، حضرت بـه آنـها فرمود: بلند شده و داخل خانـه شوید، گفتند: او نابینا است! فرمود: اگر او شما را نمـی‌بیند، شما کـه او را مـی‌بینید. «۴»
۲- قال النبی صلی الله علیـه و آله و سلم: اشتد غضب اللَّه علی امرأة ذات بعل ملأت عینـها من غیر زوجها أو غیر ذی محرم منـها، فانّها إن فعلت ذلک أحبط اللَّه عزوجل کل عمل عملته فان أوطت فراشـه (فراش) غیره کان حقّاً علی اللَّه أن یحرقها بالنّار بعد أن یعذّبها فی قبرها. پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: غضب خداوند شدت گرفت بر زن شوهرداری کـه چشمانش را از غیر شوهر و از نامحرم، پر نماید، اگر او این کار را کرد، خداوند تمام اعمال او را مـهر مـی‌کند!، بعد اگر غیر از شوهرشی بـه رختخواب او رود، خداوند حق دارد او را با آتش جهنم بسوزاند بعد از آنکه درون قبر عذابش نمود. «۱»
۳- رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: انّ فاطمة قالت له فی حدیث: خیر للنساء أن لا یرین الرجال، و لا یراهنّ الرجال، فقال صلی الله علیـه و آله و سلم: فاطمة منّی. وقتی فاطمـه درون گفتگوئی بـه پدر گفت: به منظور زنان بهتر هست که نـه مردها آنـها را ببینند و نـه زنـها مردها را، آن حضرت فرمود: فاطمـه از من هست (فرق نمـی‌کند مرد نامحرم نابینا باشد یـا بینا، نگاه کننده زن است!). «۲»
۴- ام سلمة گوید: کنت عند رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم و عنده مـیمونة فأقبل ابن ام مکتوم و ذلک بعد أن أمر بالحجاب، فقال صلی الله علیـه و آله و سلم: احتجبا، فقلنا: یـا رسول اللَّه، ألیس أعمـی لا یبصرنا؟ قال أفعمـیاوان، أنتما؟ ألستما تبصرانـه؟. ام سلمـه گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بودم و مـیمونـه (زن دیگرش) هم پیشش بود، بعد ابن ام مکتوم آمد، این جریـان بعد از نزول آیـه حجاب بود، فرمود: حجاب گیرید، ما گفتیم: ای رسول خدا آیـا او نابینا نیست و مارا کـه نمـی‌بیند؟ فرمود: آیـا شما هم نابینائید، آیـا شما هم او را نمـی‌بینید؟!. «۳»

حجامت پسر نابالغ از خانمـها

حجامت و خون حجامت گرفتن، از کارهای رایج درون اسلام و ائمـه علیـهم السلام هست و درون این باره تأکید زیـاد هم بـه کار رفته است، حال سؤال این هست که آیـا مرد یـا پسر نا بالغ مـی‌تواند از زنان خون حجامت بگیرد یـانـه؟!
۱- س: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: سئل أمـیر المؤمنین علیـه السلام عن الصبی یحجم المرأة؟ قال: إذا کان یحسن یصف فلا. از امـیرمؤمنان علیـه السلام پرسیده شد از حکم بچه کـه زن (نامحرم را) حجامت کند؟! فرمود: اگر خوب توصیف مـی‌کند (و خوب وبد را تشخیص مـی‌دهد) نـه. «۱»
علی (بن جعفر) از برادرش علیـه السلام پرسیداز (حکم) زنی کـه مرد اورا حجامت نماید؟
فرمود: لا نـه. «۲»

معالجه خانمـها وسیله آقایـان

معالجه پزشک مرد، زن نامحرم و بالعکس، از مسائل مورد توجه فقهاء و بزرگان دین هست که درون باره آن سخنـها گفته و فتواها دادهاند: آن چه کـه مسلّم هست تا ضرورت ایجاب نکند: نباید نامحرمان: یک دیگر را معالجه نمایند و اندام و بدن‌های همدیگر را لمس نمایند و در معرض دید قرار دهند.
۱- علی بن جعفر درون کتابش از برادرش موسی بن جعفر علیـه السلام سؤال کرد: عن المرأة یکون بها الجرح فی فخذها أو بطنـها أو عضدها، هل یصلح للرجل أن ینظر إلیـه یعالجه؟ قال لا. از زنی کـه زخمـی درون ران یـا درون شکم و بازو دارد آیـا بـه صلاح و جایز هست که مرد بـه او نظر کند و معالجه نماید؟ فرمود: نـه. «۳»
(البته این درون صورتی هست که خطری آن زن را تهدید نکند، و گرنـه مرد مـی‌تواند او را معالجه نماید بـه حدیث بعدی توجه نمایید).
۲- أبی حمزة الثمالی گوید: از أبی جعفر علیـه السلام پرسیدم عن المرأة المسلمة یصیبها البلاء فی جسدها إمّار و إمّا جرح فی مکان لا یصلح النظر إلیـه یکون الرجل أرفق بعلاجه من النساء، أیصلح له النظر إلیـها؟ قال: إذا اضطرّت إلیـه فلیعالجها إن شاءت. درون باره زنی کـه در بدنش گرفتاری دارد شکستنی و یـا زخم، درون جائی کـه دیدن آنجا به منظور مرد (نامحرم) جایز نیست (و لکن) مرد به منظور معالجه او بهتر است، آیـا جایز هست آن مرد بـه او نگاه کند؟ فرمود: اگر ناچار باشد، (مـی‌تواند) او را معالجه نماید. «۴»
۳- قال: و سألته عن الرجل یکون ببطن فخذه أو إلٌیَتِهِ الجُرح هل یصلح للمرأة أن تنظر إلیـه و تداویـه؟ قال: إذا لم یکن عورة فلا بأس. علی بن جعفر گفت: از برادرم سؤال کردم؟
مردی زخمـی درون داخل ران یـا گوشت رانش دارد، آیـا جایز هست زن بـه او نگاه کند و مداوا نماید؟ فرمود: اگر عورت نباشد، عیب ندارد. «۱»
۴- أبوالبختری، از امام صادق، از پدرش از علی صلوات اللَّه علیـهمأجمعین فی المرأة یموت فی بطنـها الولد فیتخوّف علیـها قال: لا بأس أن یدخل الرجل یده فیقطعه فیخرجه إذا لم ترفق بـه النساء. دربارهٔ زنی کـه بچه درون شکمش مرده و به سلامتی زن خطر دارد؟! فرمود: عیب ندارد مرد دستش را فروبرده و بچه را تکه نموده و بیرون آورد اگر زنی نتواند این کار را انجام دهد. «۲»

کراهت سلام مرد بـه خانمـها

سلام از مستحبات مؤکد و مـهم هست زیرا این عمل درون مـیان مردم ایجاد الفت و محبت مـی‌نماید و نشانـه شخصیت و ادب و معرفت سلام کننده هست اما امـیرمؤمنان علیـه السلام با آن عصمتش فرمود: من دوست ندارم بانوی جوان بـه من سلام کند.
۱- مسعدة بن صدقة: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام: امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: لا تبدأوا النساء بالسلام و لا تدعوهنّ إلی الطعام، فانّ النبی صلی الله علیـه و آله و سلم قال: النساء عیّ و عورة فاستروا عیّهنّ بالسکوت و استروا عوراتهنّ بالبیوت. بـه زنـها ابتدائاً سلام نکنید (یعنی اگر آنـها سلام د جواب دهید) و آنـها را بـه طعامـی دعوت ننمایید، زیرا پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
زنـها عاجز و ناتوانند و عورت، بعد ناتوانی آنـها را با سکوت و عورات آنـها را وسیله خانـه‌ها بپوشانید. «۳»
۲- غیـاث بن إبراهیم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: لا تُسلّم علی المرأة. زن سلام کرده نشود (یعنی ابتدائاً بـه زن سلام نکنید). «۱»
این درون صورتی هست که از شنیدن صدای آنـها، احتمال ریبه و گناه و تغییر حال درون آدم پیدا شود، و گرنـه درون مواردی رعایت ادب و احترام ضرورت دارد، بـه روایت بعدی توجه نمایید.
۳- ربعی بن عبد اللَّه: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: کان رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم یُسلّم علی النساء ویرددن علیـه علیـه السلام، و کان أمـیر المؤمنین علیـه السلام یسلّم علی النساء وکان یکره أن یسلّم علی الشابّة منـهنّ و یقول: أتخوّف أن یعجبنی صوتها فیدخل علیّ أکثر مما طلبت من الأجر. رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه زنـها سلام مـی‌کرد و آنـها نیز جواب سلام را بر او رد مـی‌د و امـیرمؤمنان علیـه السلام بـه زنـها سلام مـی‌کرد و از سلام بـه زن جوان، کراهت داشت و مـی‌فرمود: مـی‌ترسم صدای او مرا خوش آید، بعد داخل شود برمن بیش از اجری کـه مـی‌خواستم (گناهش از ثواب آن بیشتر شود). «۲»
۴- عمار الساباطی: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام پرسید: عن النساء، کیف یسلّمن إذا دخلن علی القوم؟ قال: المرأة تقول: علیکم السلام، و الرجل یقول: السلام علیکم. از وظیفه زنان وقتی کـه به جمعی داخل مـی‌شوند چگونـه سلام کنند؟ فرمود: زن بگوید: برشما باد سلام، و مرد گوید: سلام برشما باد. «۳»

حرمت اختلاط آقایـان و بانوان

اختلاط نامحرمان درون مجلس و یـا هر محلی، از امور حرام و ناپسند هست مخصوصاً درون بازارها و اماکن عمومـی کـه یقیناً فاجعه ببار خواهد آورد.
۱- غیـاث بن إبراهیم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: امـیر مؤمنان علیـه السلام فرمود: یـا أهل العراق، نُبّئت أنّ نساءکم یعن الرجال فی الطریق، أما تستحون؟ (لعن اللَّه من لا یغار). ای اهل عراق بـه من خبر دادند کـه زنان شما درون راه با مردان بهم مـی‌خورند (و بهمدیگر تنـه مـی‌زنند)؟! آیـا حیـا نمـی‌کنید؟ لعنت خدا بر بی غیرتان. «۱»
۲- کلینی گوید: و در حدیث دیگر أنّ أمـیر المؤمنین علیـه السلام قال: أما تستحیون و لا تغارون نساؤکم یخرجن إلی الأسواق و یزاحمن العلوج. همانا امـیرمؤمنان علیـه السلام فرمود: آیـا حیـا نمـی‌کنید (و خجالت نمـی‌کشید) دربارهٔ زنانتان غیرت بـه خرج نمـی‌دهید، بـه بازار مـی‌روند و با فرومایـه گان مزاحمت مـی‌کنند؟! (و با شارلاتانـها بهم تنـه مـی‌زنند). «۲»

بانوان از پیـاده روها

۱- امام کاظم علیـه السلام فرمود: «لا ینبغی للمرأة أن تمشی فی وسط الطریق ولکنّها تمشی إلی جانب الحائط. شایسته نیست زنان از وسط راه بروند ولکن آنـها از (کنار جاده) بغل دیوار رهسپار شوند (تا با مردان درون راه تلاقی نداشته باشند).» «۳»
۲- ولیدبن صبیح گوید کـه امام صادق علیـه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: «لیس للنّساء من سروات الطریق شیء تمشی فی جانب الحائط والطریق؛ به منظور زنان لزومـی ندارد که تا از وسط راه‌ها راه بروند، بلکه از کنار دیوار و راه رهسپار شوند». «۴»
۳- ابن ابی عمـیر از قول هشام بن سالم گوید: کـه امام صادق علیـه السلام از قول جدّش رسول خدا صلی الله علیـه و آله فرمود: «لیس للنّساء من سراة الطریق ولکن جنبیـه؛ به منظور زنان (صحیح نیست) از بلندیـهای جاده راه بروند، بلکه از دو طرف جاده (هموار یـا پایین) راه بروند». «۵»
۴- جابربن یزید جُعفی گوید کـه شنیدم امام باقر علیـه السلام فرمود: «ولیس للنّساء من سروات الطریق شییءٌ ولهنّ جنبتاة؛ به منظور بانوان حقّی نیست کـه از وسط راه (جاده و خیـابان) راه بروند و دو طرف راه مخصوص آنـهاست». «۱»
هشام بنسالم گوید کـه امام صادق علیـه السلام فرمود: «لیس للنّساء من سروات الطریق شیء ولکن یمشین فی وسط الطریق. به منظور زنان (صحیح یـا جایز) نیست از بلندیـها راه بروند، بلکه از مـیانـه راه (پایینترین قسمت) راه بروند (تا اعضایشان مشخّص و دیده نشود)». «۲»
این روایت بـه ظاهر با روایـات بالا تفاوت دارد و مـی‌توان کلمـه وسط را بـه پایینترین قسمت راه معنا کنیم وگرنـه روایـات بالا راه رفتن بانوان از وسط راه را نـهی مـی‌کند.

خداوند باسه گروه حرف نمـی‌زند

خداوند متعال درون روز قیـامت بـه سه نظر رحمت نخواهد کرد و به عذاب دردناک گرفتار خواهند شد.
۱- محمد بن مسلم: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: ثلاثة لا یکلّمـهم اللَّه یوم القیـامة و لا یزکّیـهم و لهم عذاب الیم: الشیخ الزانی، و الدّیّوث، و المرأة توطئ فراش زوجها. سه گروهند خداوند درون روز قیـامت با آنـها حرف نمـی‌زند (و نظر رحمت نیندازد) و آنـها را تزکیـه نمـی‌کند و برای آنـهاست عذاب دردناک؛
۱- پیر زناکار
۲- و (کسی کـه زن خود را درون معرض فروش قرار دهد)؛ ۳- و زنی کـه به رختخواب شوهرش دیگری را راه دهد. «۳»
۲- عبد اللَّه بن مـیمون القداح: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود:

حکم خوابیدن زیر یک لحاف

در شریعت اسلام، گروهی از زنان به منظور مردانی مانند پدر و برادر و پسر وو ... محرم و حلال است، اما این محرمـیت حد و مرزی دارد، مخصوصاً برایـانی کـه در سنین جوانی و حتی درون سن پیری هم درون صورت عدم مـهار خود از بعضی رفتارها، حتما خود داری نمایند و کارها و رفتارهای تحریک کننده، ننمایند، زیرا انسان جایزالخطا و پر از شـهوات نفسانی هست که اگر بـه دستور زیر عمل نشود، آن سرش ناپیداست!.
۱- امام علیـه السلام فرمود: لا ینام الرجلان فی لحاف واحد إلا أن یضطرا فینام کل واحد منـهما فی إزاره ویکون اللحاف بعد واحدا، والمرأتان جمـیعاً کذلک، ولا تنام ابنة الرجل معه فی لحافه ولا امّه. دو مرد درون یک لحاف نخوابد مگر ناچار شوند، درون این صورت هرباپیران خود بخوابد و لحاف یکی، و دو زن هم این طور هست و مرد با او زیر یک لحاف نخوابد و همچنین مادر، (یعنی با مادر هم زیر یک لحاف نخوابد). «۱»
۲- امام رضا علیـه السلام فرمود: پدرم گفت: لا ینام الرجلان فی لحاف واحد إلا أن یکون دون ذلک ثوب فینام کل واحد فی إزاره وکذلک المرأتان، ولا ینام الرجل مع ابنته فی لحاف إلا أن یضطرّا إلی ذلک. دو مرد زیر یک لحاف نخوابد مگر اینکه مـیانشان لباسی باشد کـه (در این صورت) هربا شلوار خود بخوابد و همچنین دو زن؛ و مرد با ش زیر یک لحاف نخوابد مگر اینکه مضطرّ شود. «۲»

قسمتی از احکام خاص بانوان

راجع بـه وظایف و احکام خاص بانوان، از بزرگان دین روایـات جامع متعدد وارد شده هست که ذیلًا بعضی از آنـها را مـی‌آوریم.
۱- جابر بن یزید الجعفی گفت: شنیدم أبا جعفر محمد بن علی الباقر علیـه السلام مـی‌فرمودعلی النساء أذان ولا إقامة، و لا جمعة، و لا جماعة، و لا عیـادة المریض، و لا اتباع الجنائز، و لا إجهار بالتلبیة، و لا الهرولة بین الصفا والمروة، و لا استلام الحجر الأسود، و لا الکعبة، و لا الحلق و إنّما یقصرن من شعورهن، و لا تولّی المرأة القضاء، و لا تلی الأمارة، و لا تستشار، و لا تذبح إلا من اضطرار، و تبدأ فی الوضوء بباطن الذراع والرّجل بظاهره، و لا تمسح کما یمسح الرجال بل علیـها أن تلقی الخمار عن موضع مسح رأسها فی صلاة الغداة و المغرب وتمسح علیـه فی سائر الصلوات تدخل اصبعها فتمسح علی رأسها من غیر أن تلقی عنـها خمارها،
۱- به منظور زنان اذان و اقامـه و جمعه و جماعت نیست؛
۲- عیـادت بیماران و تشییع جنازه نیست؛
۳- (و همچنین) هروله مـیان صفا و مروه و استلام حجر اسود و بلند گفتن تلبیـه و سرتراشیدن نیست فقط تقصیر (مو کوتاه) مـی‌کنند؛
۴- تولّی (و مباشرت بـه سمت) قضاوت نباشد،
۵- متولی فرمانداری (و حاکمـیت) نشود،
۶- طرف م قرار نگیرد
۷- ذبح حیوانات نکند مگر درون ضرورت،
۸- درون وضو گرفتن از باطن بازو شروع کند و از ظاهر آن، مانند مردان مسح ننماید بلکه درون نماز صبح و شام، روسری را از محل مسح کنار بزند و مسح کند و در سایر نمازها انگشتانش را بدون این کـه روسری را کنار بزند، مسح نماید؛ فإذا قامت فی صلاتها ضمّت رجلیـها و وضعت یدیـها علی صدرها، و تضع یدیـها فی رکوعها علی فخذیـها، و (تجلس) إذا أرادت السجود سجدت لاطیةً بالأرض وإذا رفعت رأسها من السجود جلست ثم نـهضت إلی القیـام، وإذا قعدت للتشـهد رفعت رجلیـها، و ضمّت فخذیـها، وإذا سبحت عقدت الأنامل لأنّهن مسؤولات، وإذا کانت لها إلی اللَّه حاجة صعدت فوق بیتها، و صلّت رکعتین، و رفعت (کشفت) رأسها إلی السماء، فإنّها إذا فعلت ذلک استجاب اللَّه لها ولم یخیبها،
۹- وقتی زنـها به منظور نماز مـی‌ایستد، پاها را بـه همدیگر بچسباند و دستانش را بـه گذارد و در رکوع دستهارا بـه رانـهایشان بگذارد، وقتی کـه به سجده رود خود را بـه زمـین بچسباند و سر از سجده برداشت، بنشیند و سپس بلند شود، وقتی کـه برای تشـهد نشست، دوپایش را بلند کنند و ران‌هایش را بـه همدیگر بچسباند (به صورت چمباتمـه بنشیند)، و هنگام تسبیح گفتن انگشتانش را بـه هم بچسباند، زیرا آنـها مورد سؤال قرار خواهد گرفت؛
۱۰- اگر بـه خدا حاجتی داشت بـه پشت بام رود و دو رکعت نماز بخواند: و سرش را نموده و رو بـه آسمان کند (و حاجت خود را بخواهد) اگر این کار را انجام دهد خداوند حاجتش را برآورد و محرومش ننماید؛ وعلیـها غسل الجمعة فی السفر ولیس یجوز لها ترکه فی الحضر، ولا تجوز شـهادة النساء فی شئ من الحدود، و لا تجوز شـهادتهن فی الطلاق، ولا فی رؤیة الهلال، و تجوز شـهادتهنّ فیما لا یحلّ للرجل النظر إلیـه ولیس للنساء من سروات الطریق شئ ولهنّ جنبتاه ولا یجوز لهن نزول الغرف و لا تعلّم الکتابة، و یستحب لهنّ تعلّم المغزل و سورة النور، و یکره لهنّ (تعلم) سورة یوسف، و إذا ارتدّت المرأة عن الإسلام استتیبت فإن تابت و إلا خلّدت فی السجن ولا تقتل کما یقتل الرجل إذا ارتدّ، و لکنـها تستخدم خدمة شدیدة و تمنع من الطعام و ال الّا ما تمسک بـه نفسها، و لا تطعم إلا خبیث (جشب) الطعام و لا تکسی إلا غلیظ الثیـاب و خشنـها، و تضرب علی الصلاة و الصیـام، و لا جزیة علی النساء،
۱۱- به منظور زنان درون سفر غسل جمعه نیست ولی درون حضر آن را ترک ننماید،
۱۲- شـهادت آنـها درمسایل حدود، و در طلاق و رؤیت هلال، جایز نیست،
۱۳- ولی شـهادتشان درون چیزهائی کـه برای مرد نگاه بـه آن حلال نباشد جایز است،
۱۴- زنـها نباید از وسط راه‌ها (و خیـابانـها) راه روند بلکه ازدو طرف (پیـاده روها) راه روند؛
۱۵- نباید درون بالاخانـه‌ها (که مشرف بـه کوچه و خیـابانـها است) نزول کنند (و ساکن شوند)؛
۱۶- نوشتن را یـاد نگیرند؛ «۱»
۱۷- مستحب هست (کارهای هنری از قبیل) نخ ریسی و سوره نور را یـاد گیرند، و مکروه هست یـاد گرفتن سوره یوسف،
۱۸- اگر زن مرتد شود و از اسلام برگردد، حتما توبه داد اگر توبه نکرد حبس ابد مـی‌شود و مانند مردان مرتد، کشته نمـی‌شود ولیکن بـه کارهای سخت وادار مـی‌گردد، و به اندازه ضرورت (و زنده ماندن) خوردن و آشامـیدن، داده مـی‌شود، و غذای ناگوار و لباس خشن و غلیظ برایش مـی‌پوشانند و برای بجا آوردن نماز و روزه (تنبیـه شده و) زده مـی‌شوند،

برای زنـها جزیـه نیست

وإذا حضر ولادة المرأة وجب اخراج من فی البیت من النساء کیلا یکن أول ناظر إلی عورة (عورتها)، و لا یجوز للمرأه الحایض و لا الجنب الحضور عند تلقین المـیّت لان الملائکة تتأذی بهما، و لا یجوز لهما إدخال المـیت قبره، و إذا قامت المرأة من مجلسها فلا یجوز للرجل أن یجلس فیـه حتی یبرد، و جهاد المرأة حسن التبعل و أعظم الناس حقا علیـها زوجها و أحق الناس بالصلاة علیـها إذا ماتت زوجها، و لا یجوز للمرأة أن تنکشف بین یدی الیـهودیة و النصرانیة لأنّهنّ یصفن ذلک لأزواجهنّ، و لا یجوز لها أن تتطیّب إذا خرجت من بیتها، و لا یجوز لها أن تتشبه بالرجال لان رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم لعن المتشبهین من الرجال بالنساء، و لعن المتشبهات من النساء بالرجل
۲۰- هنگام ولادت بچه، واجب هست زنـهای دیگر را از خانـه بیرون نمایند، که تا اولی نباشند کـه به عورت (زاینده) نگاه کنند،
۲۱- بر زن حایض و جنب جایز نیست، موقع تلقین مـیت درون کنار او بنشیند، زیرا فرشتگان حاضر، از حضور آن دو اذیت مـی‌شوند، و همچنین آن دو نباید، مـیت را درون قبر بگذارند؛
۲۲- هنگامـی کـه زن از جایش بلند شد به منظور مرد جایز نیست درون جای او بنشیند که تا سرد شود،
۲۳- جهاد زن، خوب شوهر داری اوست، و بزرگترین حق درون گردن زنـها به منظور شوهران آنـهاست، و صاحب حقترین نماز گذار به منظور زنـها بعد از مرگشان، شوهران آنـهاست؛
۲۴- جایز نیست به منظور زنـها نزد زنـهای یـهود و نصارا، خود را باز کنند، زیرا آنـها به منظور شوهران خود توصیف (و تعریف) مـی‌کنند،
۲۵- جایز نیست به منظور آنـها، هنگام بیرون رفتن از خانـه: خود را خوشبو نمایند،
۲۶- جایز نیست خود را بـه صورت مردان درون آورند، زیرا رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم زنانی را کـه خود را بـه مردان و مردانی کـه خود را بصورت زنان تشبیـه مـی‌کنند (و درون آورند) لعنت کرده است؛ و لا یجوز للمرأة أن تعطّل نفسها ولو أن تُعلّق فی عنقها خیطاً، و لا یجوز أن تری أظافیرها بیضاء ولو أن (تمسها بالحناء مسّاً) (تمسحها بالحناء مسحاً)، و لا تخضب یدیـها فی حیضها، لأنّه یخاف علیـها الشیطان، و إذا أرادت المرأة الحاجة و هی فی صلاتها صفقت بیدیـها، و الرجل یؤمئ برأسه و هو فی صلاته و یشیر بیده و یسبّح (جهراً)، و لا یجوز للمرأة أن تصلّی بغیر خمار الّا أن تکون أمَةً فانّها تصلّی بغیر خمار مکشوفة الرأس و یجوز للمرأة لبس الدیباج و الحریر فی غیر صلاة و إحرام، و حرم ذلک علی الرجال إلّا فی الجهاد و یجوز أن تتختّم بالذّهب و تصلّی فیـه، و حرم ذلک علی الرجال،
۲۷- جایز نیست بر زن کـه خود را معطل نماید (و از زینت و آرایش محروم) کند اگرچه با آویختن نخی برگردن باشد.
۲۸- جایز نیست انگشتانش سفید دیده شود اگر چه (لا اقل) با حنا خود را مس کند (ورنگین نماید)، «۱»
۲۹- درون ایـام حیض خود را خضاب نکند، زیرا به منظور او از (صدمات) شیطان ترسیده مـی‌شود،
۳۰- هر وقت زن سر نماز بـه کاری احتیـاج پیدا کرد، دستهایش را بـه هم زند ولی مرد با سر و دستش: اشاره مـی‌کند و تسبیح را بلندتر مـی‌گوید، (تا بفهمند کـه کاری دارد)
۳۱- به منظور زن جایز نیست بدون روسری (و روباز) نماز بخواند، اما به منظور کنیزان بدون اینـها و سر جایز است،
۳۲- به منظور زن پوشیدن لباس دیباج و حریر درون غیر نماز و احرام، جایز است، اما اینـها به منظور مردان حرام هست مگر درون جهاد،
۳۳- جایز هست زنـها با انگشتر طلا نماز بخواند و لی به منظور مردان حرام است؛
و قال النبی صلی الله علیـه و آله و سلم: یـا علی، لا تتختّم بالذّهب فإنّه زینتک فی الجنّة، و لا تلبس الحریر فانّه لباسک فی الجنة، و لا یجوز للمرأة فی مالها عتق و لا برٌّ إلّا باذن زوجها، و لا یجوز لها أن تصوم تطوعاً إلّا باذن زوجها، و لا یجوز للمرأة أن تصافح غیر ذی محرم إلا من وراء ثوبها، و لا تبایع إلا من وراء ثوبها، و لا یجوز أن تحجّ تطوّعاً إلا باذن زوجها، و لا یجوز للمرأة أن تدخل ال فان ذلک محرّم علیـها، و لا یجوز للمرأة رکوب السرج إلا من ضرورة أو فی سفر، و مـیراث المرأة نصف مـیراث الرجل، و دیتها نصف دیة الرجل، و تعاقل (تقابل) المرأة الرجل فی الجراحات حتی تبلغ ثلث الدیة فإذا زادت علی الثلث ارتفع الرجل و سفلت المرأة، و إذا صلّت المرأة وحدها مع الرجل قامت خلفه ولم تقم بجنبه و إذا ماتت المرأة وقف المصلی علیـها عند صدرها، و من الرجل إذا صلّی علیـه عند رأسه، فإذا ادخلت المرأة القبر وقف زوجها فی موضع یتناول ورکیـها، و لا شفیع للمرأة أنجح عند ربها من رضا زوجها الحدیث پیغمبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: ای علی انگشتر طلا بـه دست نزن چون آن زینت تو درون بهشت هست و حریر نپوش، چون آن لباس بهشتی توست،
۳۴- به منظور زن جایز نیست درون مال او، بـه آزاد بردة و کار نیک (و صله دادن)، اقدام نماید مگر با اذن شوهرش،
۳۵- بر زن روزه مستحبی جایز نیست مگر با اذن شوهرش،
۳۶- جایز نیست با غیر محرمش، مصافحه کند مگر لباس،
۳۷- خرید فروش نکند مگر لباس (یـا با دستکش)
۳۸- بدون اجازه شوهر بـه حج مستحبی نرود،
۳۹- به منظور زن جایز نیست بـه (عمومـی) برود، چون برایش حرام است،
۴۰- زن سوار زین نشود، مگر درون حال ضرورت و یـا درون سفر،
۴۱- ارث زن نصف مـیراث مرد است، و دیـه او نصف دیـه مرد است،
۴۲- زن درون دیـات جراحات با مرد مساوی هست تا یک سوم مرد وقتی کـه از یک سوم بیشتر شد، دیـه مرد بالا مـی‌رود و دیـه زن پایین مـی‌آید،
۴۳- وقتی زن با مرد بـه تنـهائی نماز خواند، پشت سر مرد بایستد، و در طرف پهلوی (راست یـا چپ) نـه ایستد،
۴۴- وقتی کـه زن فوت کرد، برگذارکننده نماز مـیت مساوی با زن بایستد، ولی درون نماز مرد نزد سرش بایستد؛ بعد زمانی کـه زن را بـه قبر گذاشتند، شوهرش مساوی با رانـهای او بایستد، و برای زن شفاعتچی خوب پیش خداوند، بهتر از رضایت شوهرش نیست. (تا آخرحدیث). «۱»
۲- هشام: از أبی عبد اللَّه علیـه السلام فرمود: کان أمـیر المؤمنین علیـه السلام یحتطب ویستقی ویکنس وکانت فاطمة علیـها السلام تطحن وتعجن وتخبز. امـیر مؤمنان علیـه السلام هیزم جمع مـی‌کرد و آبیـاری مـی‌نمود و جارو مـی‌کشید و فاطمـه آرد مـی‌کرد و خمـیر مـی‌ساخت و مـی‌پخت (کارهای داخل خانـه با فاطمـه علیـها السلام و بیرون از خانـه با امـیر آزادگان علیـه السلام بود).»

برای بانوان جمعه و جماعت نیست

۱- أنس بن محمد از پدرش از جعفر بن محمد از پدرانش علیـهم السلام- درون وصیت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام فرمود: یـا علی،علی النساء جمعة و لا جماعة، و لا أذان، و لا إقامة، و لا عیـادة مریض، و لا اتباع جنازة، و لا هرولة بین الصفا و المروة، و لا استلام الحجر، و لا حلق، و لا تولی القضاء، و لا تستشار، و لا تذبح إلا عند الضرورة، و لا تجهر بالتلبیة، و لا تقیم عند قبر، و لا تسمع الخطبة، و لا تتولی التزویج بنفسها، و لا تخرج من بیت زوجها إلا بإذنـه، فان خرجت بغیر اذنـه لعنـها اللَّه عزوجل و جبرئیل ومـیکائیل، ولا تعطی من بیت زوجها شیئا إلا باذنـه، و لا تبیت و زوجها علیـها ساخط و إن کان ظالماً لها. ای علی به منظور زنان جمعه و جماعتی نیست و اذان و اقامـه و عیـادت بیماران و تشییع جنازه نیست (وهمچنین) هروله مـیان صفا و مروه و استلام حجر (اسود) وسرتراشیدن و قاضی شدن و طرف م قرار گرفتن و ذبح حیوانات نیست مگر درون ضرورت، و تلبیـه را بلند نگوید و در نزد قبری نـه ایستد و خطبه نشنود و خودسرانـه ازدواج ننماید و از خانـه شوهر بدون اجازه بیرون نرود، بعد اگر بی اجازه بیرون رود، خدای عزّوجلّ و جبرئیل و مـیکائیل بـه او لعنت نمایند، و از خانـه شوهرش بدون اجازه چیزی بهی ندهد، و شب نخوابد درون حالی کـه شوهرش بـه او غضبناک هست اگرچه بـه او ظلم نماید. «۱»

دستورات کلّی رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم

در باره حدیث شریف ذیل بـه این نکته توجه داشته باشید، رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم کـه این توصیـه‌ها را بـه علی علیـه السلام نموده هست از باب (ایّاک أعنی و اسمعی یـاجارة، م بـه تو مـی‌گویم، عروسم تو بشنواست) یعنی بـه عنوان تعلیم، مخاطب آن حضرت، علی علیـه السلام بود امّا بـه همـه امت سفارش مـی‌کرد و گرنـه احترام فیما بین آنـها خیلی بالاتر از این بود کـه مسائل زیر لحافی این گونـه با صراحت بـه مـیان کشیده شود.
۱- حدیث کرد بـه ما محمد بن ابراهیم أبو العباس الطالقانی رحمـه اللَّه گفت: أبو سعید الحسن بن علی العدوی خبر داد او هم گفت: یوسف بن یحیی الاصبهانی أبو یعقوب گفت: أبو علی اسماعیل بن حاتم گفت: أبو جعفر احمد بن صالح بن سعید المکی گفت: عمر بن حفص حدیث نمود از اسحاق بن نجیح از حصین از مجاهد از ابی سعید خدری قال: اوصی رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم علی بن أبی طالب علیـه السلام فقال:
مجاهد از ابوسعید خدری روایت کرده هست که رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم بـه علی علیـه السلام وصیت کرد و فرمود:
یـا علی إذا دخلت العروس بیتک فاخلع خفها حین تجلس وأغسل رجلیـها وصب الماء من باب دارک إلی أقصی دارک فانک إذا فعلت ذلک اخرج اللَّه من دارک سبعین (ألف) لوناً من الفقر وأدخل فیـها سبعین (ألف) لوناً من البرکة وأنزل علیک سبعین رحمة ترفرف علی رأس العروس حتی تنال برکتها کل زاویة فی بیتک وتأمن العروس من الجنون والجذام والبرص أو یصیبها ما دامت فی تلک الدار، ای علی! زمانی کـه عروس بـه خانـه ات داخل شد، و نشست کفشـهای او را از پایش درون آور و پاهایش را بشوی و بر دَرَت که تا دورتر آب بپاش (به دمِ دَر آب پاشی کن)، هرگاه این کار را کردی، خداوند هفتاد (هزار) نوع فقر (و نداری) را از خانـه ات بیرون راند و هفتاد (هزار) رنگ از برکت را داخل نماید، و هفناد گونـه رحمت برتو فرود آورد کـه بر سر عروس، پر مـی‌زند که تا همـه زوایـای خانـه ات از برکت آن بهرهمند شود و عروس مادام کـه در آن خانـه هست از اصابت (امراض ناگوار) دیوانگی و جذام و پیسی درون امان باشد
وامنع العروس فی اسبوعها من الألبان والخل والکزبرة والتفاحة الحامضة من هذه الأربعة الأشیـاء. فقال علی علیـه السلام: یـا رسول اللَّه ولأیّ شئ أمنعها هذه الأشیـاء الأربعة؟ قال: الرحم تعقم وتبرد من هذه الأربعة الأشیـاء عن الولد وحصیرة فی ناحیة البیت خیر من امرأة لا تلد، و عروس را درون هفته اول از خوردن البان «۱» و سرکه و گشنیز و سیب ترش، از این چهار چیز ممانعت نما، علی علیـه السلام عرض کرد ای رسول خدا به منظور چه او را از این چهار چیز مانع شوم؟! فرمود: رَحِمْ از این چهار چیز نازا و سرد مـی‌شود و حصیری درون کنار خانـه بهتر از زن نازا است!.
فقال علی علیـه السلام: یـا رسول اللَّه فما بال الخلّ تمنع منـها؟ قال: إذا حاضت علی الخلّ لم تطهر أبدا بتمام، والکزبرة تثیر الحیض فی بطنـها وتشدّد علیـها الولادة. والتّفّاحة الحامضة تقلع حیضها، فیصیر داء علیـها، بعد علی علیـه السلام گفت: ای رسول خدا چرا از سرکه ممنوع شود؟ فرمود: زمانی کـه (عروس بعد از خوردن) سرکه حایض شود، دیگر پاک نمـی‌شود و گشنیز (خون) حیض را درون شکم او بـه هیجان (و فوران) مـی‌آورد و زائیدن برایش سخت مـی‌شود و سیب ترش حیض او را مـیکَند (و ازبین مـی‌برد) بعد برایش (مایـه) درد (و دردسر) مـی‌شود، فرمود:
یـا علی لا تجامع امرأتک فی أول الشّهر و وسطه و آخره، فانّ الجنون و الجذام والخبل یسرع إلیـها وإلی ولدها. ای علی بازنت درون اول ماه و وسط ماه و آخر ماه، نزدیکی نکن، زیرا دیوانگی و جذام و سفاهت بـه سوی خود زن و فرزندش، شتاب مـی‌کند.
یـا علی لا تجامع امرأتک بعد الظّهر، فانّه ان قُضی بینکما ولد فی ذلک الوقت یکون أحول والشیطان یفرح بالحول فی الإنسان. ای علی با خانمت بعد از ظهر جماع نکن! زیرا اگر درون آن وقت بچه دار شدید، لوچ (وچپ چشم) مـی‌شود و شیطان نیز از (وجود) انسان لوچ خوش حال مـی‌شود.
یـا علی لا تتکلم عند الجماع کثیراً فانـه ان قضی بینکما ولد لا یؤمن أن یکون أخرس، ولا تنظر إلی فرج امرأتک و غضّ بصرک عند الجماع، فانّ النظر إلی الفرج یورث العمـی- یعنی فی الولد- ای علی هنگام هم بستری، زیـاد حرف نزن! زیرا اگر برایتان درون آن حال فرزندی از قضا گذشت، لال مـی‌شود، و موقع جماع، بـه عورت بانویت نگاه نکن و چشمت را فرو نِهْ! زیرا نگاه بـه عورت (زن)، سبب کوری بچه مـی‌شود.
یـا علی لا تجامع امرأتک بشـهوة امرأة غیرک فانّنی أخشی ان قضی بینکما ولد ان یکون مخنّثاً مؤنّثاً مخبّلًا. ای علی با همسرت بـه فکر زن دیگر، مقاربت نکن (و درون حین جماع زن دیگر را درون نظرت مجسّم منما) زیرا مـی‌ترسم اگر (در آن حال) بچه دار شدید (خود فروش) و خنثی و ناقص عقل مـی‌شود.
یـا علی إذا کنت جنبا فی الفراش مع امرأتک فلا تقرأ القرآن، فانی اخشی أن ینزل علیکما نار من السماء فتحرقکما. ای علی وقتی کـه در رختخواب با خانمت، جنب شدید از خواندن قرآن، خود داری کن، زیرا من مـی‌ترسم آتشی از آسمان بـه سوی شما فرود آید و هر دو را بسوزاند.
یـا علی لا تجامع امرأتک إلا ومعک خرقة ومع امرأتک خرقة ولا تمسحا بخرقة واحدة، فتقع الشـهوة علی الشـهوة، وإنّ ذلک یعقب العداوة بینکما ثم یؤدّیکما إلی الفرقة والطلاق. ای علی با خانمت جماع نکن مگر اینکه هریک از شما بـه تنـهائی دستمالی داشته باشید و با یک دستمال، خود تان را پاک نکنید کـه روی بریزد و سبب بروز عداوت درون مـیان شما باشد کـه پیـامد آن بـه جدائی و طلاق منجر خواهد شد.
یـا علی لا تجامع امرأتک من قیـام فان ذلک من فعل الحمـیر وان قضی بینکما ولد یکون بوّالًا فی الفراش کالحمـیر البوّالة فی کلّ مکان. ای علی با خانمت سرپائی (و ایستاده) مقاربت نکن چون این کار درازگوش هاست، اگر فرزندی بـه شما داده شود، بـه شب ادراری گرفتار آید آن گونـه کـه الاغها بـه همـه جا بول مـی‌کنند.
یـا علی لا تجامع امرأتک فی لیلة الفطر فانّه ان قضی بینکما ولد فیکبر ذلک الولد ولا یصیب ولدا إلی (علی) کبر السن. ای علی درون شب عید فطر جماع نکن زیرا اگر بچه دار شدید آن بچه بزرگ مـی‌شود (اما) او که تا بزرگسالی بچه دار نمـی‌شود.
یـا علی لا تجامع امرأتک لیلة الأضحی فانّه ان قضی بینکما ولد یکون له ست أصابع أو أربع. ای علی شب عید قربان جماع نکن اگر بچه دار شدید، شش انگشت یـا چهار انگشت مـی‌شود (یک انگشتش زیـاد یـاکم مـی‌شود).
یـا علی لا تجامع امرأتک تحت شجرة مثمرة فانـه ان قضی بینکما ولد یکون جلّاد اً قتّالًا عرّیفاً. ای علی زیر درخت مـیوه دار نزدیکی نکن، اگر بچه دار شدید، جلاد و آدم کش و غارتگر مـی‌شود.
یـا علی لا تجامع امرأتک فی وجه الشّمس وتلالؤها إلّا ان ترخی علیکما ستراً، فانّه ان قضی بینکما ولد لا یزال فی بؤس وفقر حتی یموت. ای علی درون زیر تابش آفتاب جماع نکن مگر این کـه پردهای باشد زیرا اگر بچه دار شوید همـیشـه (و مادام العمر) فقیر و (تنگ دست) مـی‌شود که تا مرگش فرارسد!.
یـا علی لا تجامع اهلک بین الاذان والإقامة، فانّه ان قضی بینکما ولد یکون حریصاً علی اهراق الدماء. ای علی مـیان اذان و اقامـه جماع نکن چون اگر بچه دار شدید، بـه خونریزی حریص مـی‌شود.
یـا علی إذا حملت امرأتک فلا تجامعها إلا وأنت علی وضوء، فانّه ان قضی بینکما ولد یکون اعمـی القلب، بخیل الید. ای علی اگر بانویت حامله شد دیگر بی وضو با او مقاربت نکن، زیرا اگر بچه بـه دنیـا آید کور دل و بخیل مـی‌شود.
یـا علی لا تجامع اهلک فی النصف من شعبان، فانـه ان قضی بینکما ولد یکون مشوّهاً ذا شأمة فی شعره ووجهه. ای علی درون نیمـه شعبان جماع نکن زیرا اگر بچه دار شدید زشت و در مو و رویش (علامت) سفیدی پیدا شود.
یـا علی لا تجامع اهلک فی آخر درجة منـه- یعنی إذا بقی یومان- فانّه ان قضی بینکما ولد کان مقدّماً. ای علی دو روز بـه آخر شعبان مانده جماع نکن چون اگر بچه دار شدید بی باک (و خون ریز) مـی‌شود.
یـا علی لا تجامع اهلک علی شـهوة أختها فان قضی بینکما ولد یکون عشّاراً أو عوناً للظالم ویکون هلاک فئام من الناس علی یدیـه. ای علی با خیـال زن مقاربت نکن زیرا اگر بچه دار شوید، ده یک گیرنده (و مالیـات بگیر و راه زن مـی‌شود) و یـار ستمگر و با دست او گروه هائی از مردم بـه هلاکت مـی‌رسند.
یـا علی لا تجامع اهلک علی سقوف البنیـان فانّه إذا قضی بینکما ولد یکون منافقاً مماریـاً مبتدعاً. ای علی درون پشت بام جماع نکن زیرا اگر فرزندی آورید، دو رو و لجباز (و ریـا کار) و بدعت گذار مـی‌شود.
یـا علی وإذا خرجت فی سفر فلا تجامع اهلک تلک الّیلة فانـه ان قضی بینکما ولد، فانـه ینفق ماله فی غیر حق. و قرأ رسول اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم (انّالمبذّرین کانوا اخوان الشّیـاطین) «۱». ای علی زمانی کـه برای مسافرتی بیرون روی شب آن روز جماع نکن، زیرا اگر بچه دار شوید، (در آینده) مالش را درون غیر راه حق، خرج کند، و رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم آیـه «اسراف کاران برادران شیطانـها هستند» را قرائت نمود.
یـا علی لا تجامع اهلک إذا خرجت إلی مسیرة ثلاثة أیّام ولیـالیـهنّ فانّه إن قضی بینکما ولد یکون عوناً لکلّ ظالم علیک. ای علی اگر بـه مسافت سه روز راه مسافرت کردی روزها و شبهای آن (سه روز) جماع نکن، چون اگر بچه دار شوید یـاور ستمگران شود.
یـا علی علیک بالجماع لیلة الإثنین فانّه إن قضی بینکما ولد یکون حافظاً لکتاب اللَّه راضیـاً بما قسم اللَّه عزّو جلّ ای علی شب دوشنبه مقاربت کن زیرا اگر بچهای بـه دنیـا آید، حافظ قرآن و به داده‌های خدای عزّوجلّ راضی مـی‌شود.
یـا علی ان جامعت أهلک فی لیلة الثّلاثاء، فانّه یرزق الشـهادة بعد شـهادة أن لا إله إلا اللَّه وأن محمدا رسول اللَّه ولا یعذّبه اللَّه عزوجل مع المشرکین و یکون طیّب النکهة من الفم رحیم القلب سخیّ الید طاهر اللسان من الغیبة، والکذب والبهتان. اگر شب سه شنبه جماع کنی، (و بچه دار شوید) بچه بعد از اقرار بـه شـهادتین (در راه خدا) شـهید مـی‌شود و خداوند او را با مشرکان عذاب نکند و دهانش خوشبو و رحم دل و سخاوتمند و زبانش از غیبت و دروغ و بهتان پاک باشد.
یـا علی وان جامعت اهلک لیلة الخمـیس فقضی بینکما ولد فانـه یکون حاکماً من الحکام أو عالماً من العلماء وان جامعتها یوم الخمـیس عند زوال الشمس عن کبد السماء فقضی بینکما ولد فان الشیطان لا یقربه حتی یشیب، ویکون فهماً، ویرزقه اللَّه السلامة فی الدین والدنیـا، وان جامعتها لیلة الجمعة وکان بینکما ولد یکون خطیباً قوّالًا مفوّهاً. وان جامعتها یوم الجمعة بعد العصر فقضی بینکما ولد فانـه یکون معروفاً مشـهوراً عالماً. وان جامعتها لیلة الجمعة بعد العشاء الآخرة فانـه یرجی أن یکون الولد بدلًا من الأبدال إن شاء اللَّه. ای علی اگر شب پنجشنبه مقاربت کنی (و بچهای متولد شود)، حاکمـی از حکام و عالمـی از علماء مـی‌شود، و اگر روز پنجشنبه نزدیک ظهر جماع کنی (و بچهای بـه دنیـا آید) شیطان که تا زمان پیری بـه او نزدیک نشود و شخص فهمـیدهای مـی‌شود و خداوند سلامتی دین و دنیـا را بـه او روزی نماید، و اگر شب جمعه هم بستر شوی و بچه دار شدید، خطیب و سخنگوی چیره دست مـی‌شود، و اگر روز جمعه بعد از عصر جماع کنی، بچه معروف و دانشمند مشـهور مـی‌شود، و اگر شب جمعه بعد از نماز عشاء جماع کنی، امـید هست کـه آن بچه بزرگی از بزرگان شود ان شاءاللَّه
یـا علی لا تجامع اهلک فی أول ساعة من اللّیل فانّه ان قضی بینکما ولد لا یؤمن أن یکون ساحراً مؤثراً للدنیـا علی الآخرة. ای علی با اهلت درون ساعت اول شب جماع نکن، اگر بچه دار شوید: درون امان نمـی‌ماند کـه ساحر و اختیـار کننده دنیـا بر آخرت باشد.
یـا علی احفظ وصیّتی هذه کما حفظتها عن جبرئیل علیـه السلام. ای علی این وصیت مرا حفظ کن آن گونـه کـه من از جبرئیل حفظ کرده‌ام. «۱»
الحمد للَّهأوّلًا و آخراً و ظاهراً و باطناً و الصّلوة و السّلام علی خاتم رُسُله محمّد بن عبد اللَّه صلی الله علیـه و آله و سلم و علی آله غرّالمـیامـین المنتجبین واللّعنة الدّائمة الأبدیّة علی أعدائهم أجمعین من الان الی لقاء یوم الدّین آمـین یـا رب العالمـین

مصادر و منابع

۱- قرآن کریم.
۲- نـهج البلاغة: سیّد رضی.
۳- اصول کافی: محمد بن یعقوب کلینی.
۴- الأمالی: ابوجعفر محمدبن علی بن بابویـه شیخ صدوق.
۵- الأمالی: شیخ طوسی.
۶- الإمامة و التّبصرة: ابوالحسن علی بن حسین بن بابویـه القمـی.
۷- التّهذیب: محمد بن حسن (شیخ طوسی).
۸- التحفة السنیة (مخطوط)- السید عبد اللَّه الجزائری:
۹- الجامع الصغیر ج ۱- جلال الدین السیوطی:
۱۰- الخرائج و الجرایح: سعیدبن هبةاللَّه قطب راوندی.
۱۱- الخصال: شیخ صدوق.
۱۲- الحدائق النّاضرة: شیخ یوسف بحرانی.
۱۳- الدّروس: شـهیداول.
۱۴- السّرائر: محمد بن ادریس.
۱۵- السنن الکبری: للبیـهقی.
۱۶- الرجال: محمد بن عمر بن عبد العزیز الکشی.
۱۷- الغایـات: شیخ جعفربن احمد القمـی.
۱۸- الفتاوی المـیسرة: السیّد علی السّیستانی.
۱۹- الفصول المـهمّة فی أصول الأئمّة: شیخ حرّ العاملی.
۲۰- الفصول المـهمّة فی معرفة الأئمّة: نور الدین ابن الصباغ المالکی.
۲۱- القواعد و الفوائد: شـهید اول.
۲۲- المجازات النبویة: محمدبن حسین السید الرضی.
۲۳- المحکم و المتشابه: شیخ صدوق.
۲۴- المحاسن: احمدبن عبداللَّه برقی.
۲۵- المغنی: عبداللَّه بن قدامة.
۲۶- المقنعة: محمد بن محمد (شیخ مفید).
۲۷- المقنع: شیخ صدوق.
۲۸- المـهذب البارع: ابن فهدالحلی.
۲۹- المـیزان: علّا محمدحسین الطباطبائی.
۳۰- المـهذب البارع: ابن فهد الحلّی.
۳۱- المناقب: موفق الخوارزمـی.
۳۲- المنجد: لویس معلوف.
۳۳- الهدایة: شیخ صدوق.
۳۴- الوافی فی شرح اصول الکافی: ملاصالح مازندرانی.
۳۵- احیـاءالعلوم: امام غزالی.
۳۶- أعلام الدّین: شیخ ابو محمد حسن بن محمد دیلمـی.
۳۷- امالی: شیخ طوسی.
۳۸- امالی: شیخ صدوق
۳۹- بحارالأنوار: محمد باقر مجلسی.
۴۰- تاریخ مدینة دمشق ج ۱۶: ابن عساکر.
۴۱- تحریرالأحکام: علّامـه حلّی.
۴۲- تحف العقول: ابن شعبة الحرّانی.
۴۳- تذکرةالفقهاء: علّامـه حلّی.
۴۴- تفسیر العیـاشی: ابوالنضر محمدبن مسعودالعیـاشی سمرقندی.
۴۵- تفسیر صافی: فیض کاشانی.
۴۶- تفسیرقمـی: علی بن ابراهیم قمـی.
۴۷- تفسیر کنزالدّقایق: مـیرزا محمدالمشـهدی.
۴۸- تفسیر مجمع البیـان: طبرسی.
۴۹- تفسیر: نعمانی.
۵۰- تفسیرنور الثقلین: شیخ جمعةالحویزی.
۵۱- تفسیر نمونـه: جمعی از نویسندگان.
۵۲- تنبیـه الخواطر: ورّام بن ابی فراس.
۵۳- ثواب الأعمال: شیخ صدوق.
۵۴- جامع الشّتات: مـیرزا ابوالقاسم قمـی (الجیلانی).
۵۵- جامع الصّغیر: طبرانی.
۵۶- جامع الصّغیر: جلال الدین سیوطی.
۵۷- جامع المقاصد: محقق کرکی.
۵۸- جواهرالکلام: محمدحسن النّجفی.
۵۹- حواریـات فقهیة: سید سعید حکیم.
۶۰- دعائم الإسلام: قاضی نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حیون التمـیمـی المغربی.
۶۱- دعوات: للرّاوندی.
۶۲- ریـاض المسائل: سیدعلی طباطبائی.
۶۳- روضة الواعظین: الفتال النیسابوری.
۶۴- زهدالنّبی: شیخ جعفربن احمدالقمـی.
۶۵- سرچشمـه حیـات: محمد امـینی گلستانی.
۶۶- سنن: ابی داود.
۶۷- سنن: ابن ماجه.
۶۸- سنن: الدارمـی.
۶۹- شرایع الإسلام: محقق اول.
۷۰- شرح الاخبار: قاضی نعمان مغربی.
۷۱- شرح اللّمعة: شـهید ثانی.
۷۲- صحاح اللّغة: جوهری.
۷۳- صحیفة الرّضا: طبرسی.
۷۴- صحیح البخاری: محمد بن اسماعیل بخاری.
۷۵- صحیح مسلم: مسلم بن الحجاج القشیری.
۷۶- طبّ الأئمّة: ابی عتاب عبداللَّه بن بسطام بن سابور زیّات.
۷۷- عقاب الأعمال: صدوق.
۷۸- عوالی اللئالی: شیخ احمد بن جمـهور احسائی.
۷۹- علل الشرایع: شیخ صدوق.
۸۰- عیون الأخبار: شیخ صدوق.
۸۱- غریب الحدیث: ابوعبید هروی.
۸۲- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج ۲: المناوی.
۸۳- قرب الأسناد: عبداللَّه بن جعفرالحمـیری.
۸۴- قصص الأنبیـاء: سید نعمةاللَّه الجزایری.
۸۵- کشف الغمة: علی بن عیسی اربلی.
۸۶- کشف الخفاء ج ۱: العجلونی.
۸۷- کشف الخفاء ج ۲: العجلونی.
۸۸- کشف الظنون ج ۱: حاجی خلیفة.
۸۹- کنز العمال: متقی هندی جونبوری.
۹۰- کنزالفوائد: ابوالفتح کراجکی.
۹۱- کنزالعرفان: فاضل مقداد.
۹۲- کنز العمال ج ۳: المتقی الهندی.
۹۳- کفایةالأصول: آخوند خراسانی.
۹۴- لئالی الأخبار: شیخ محمد نبی توسیرکانی.
۹۵- مجمع الزوائد ج ۷: الهیثمـی.
۹۶- مرآت العقول: علامـه محمد باقر مجلسی.
۹۷- مسائل: علی بن جعفر.
۹۸- مسالک الأفهام: شـهید ثانی.
۹۹- مستدرک الوسایل: محمدحسین النّوری.
۱۰۰- مستطرفات السرائر: محمد بن ادریس الحلی.
۱۰۱- مسند: امام شافعی.
۱۰۲- مسند: احمدبن حنبل.
۱۰۳- مسند: ابی داود.
۱۰۴- مشکات الأنوار: طبرسی.
۱۰۵- معانی الأخبار: شیخ صدوق.
۱۰۶- معجم أحادیث الإمام المـهدی شیخ علی الکورانی العاملی.
۱۰۷- مکارم الأخلاق: حسن بن فضل الطبرسی.
۱۰۸- منتهی المطلب: علّامـه حلّی.
۱۰۹- منـهاج الأحکام: سید یوسف مدنی تبریزی.
۱۱۰- منـهاج الصالحین: سید ابوالقاسم الخوئی.
۱۱۱- من لایحضره الفقیـه: شیخ صدوق.
۱۱۲- نـهج البلاغة: سیّد رضی.
۱۱۳- مولد فاطمة: ابوالحسن علی ابن بابویـه قمـی والد شیخ صدوق.
۱۱۴- وسائل الشیعة: شیخ حرّ عاملی.
۱۱۵- والدین دوفرشته جهان آفرینش: محمد امـینی گلستانی.
کتاب هائی کـه از مؤلف بـه چاپ رسیده است:
۱- سیمای جهان درون عصر امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف) درون دو جلد قطع وزیری ۱۲۶۷ صفحه.
کتابیست تحقیقی و تحلیلی درون باره کیفیت امامت و مدیریت حضرت بقیّةاللّه الأعظم روحی و أرواح العالمـین لتراب مقدمـه الفداء، کشوری بـه وسعت کره زمـین را، از نظر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامـی، و قضائی و ... با مطالب و پرسشـهای نو و نیـاز روز و پاسخ آنـها کـه به علت استقبال شایـان دوستان و عاشقان آن حضرت واقشار مختلف جامعه، درمدت یک سال دو مرتبه با تیراژ بالا ۱۶ هزار جلد، توسط انتشارات مسجد مقدس جمکران بـه چاپ رسیده هست علاقمندان از آنجا تهیـه نمایند.
۲- از مباهله که تا عاشوراء: وزیری یک جلد ۶۸۴ صفحه.
در باره مباهله نصارای نجران و مقایسه رفتار نـهائی آنـها و رفتارهای مسلمان نماها با پنج تن آل عبا علیـهم السلام.
۳- سرچشمـه حیـات: وزیری یک جلد ۴۰۲ صفحه.
در این کتاب مطالب ارزنده علمـی و دینی و فلسفی و طبی، درون باره آب و آفرینش مخلوقات از آن از نظر قرآن و روایـات و کلمات بزرگان فن کـه مورد استقبال دانشمندان و محققان داخل و خارج کشور قرار گرفت کـه در مدت کوتاه ۴ مرتبه چاپ شد و فعلًا کمـیاب مـی‌باشد
۴- والدین دو فرشته جهان آفرینش: وزیری یک جلد 320.
در باره والدین و و ظایف اولاد درون برابر آنـها ووظایف والدین درون برابر اولاد و تربیت آنـها و مطالب متنوع کـه در جامعه کنونی نیـاز شدید بر آن دیده مـی‌شود.
۵- فلسفه قیـام و عدم قیـام ا علیـهم السلام جیبی ۱۹۹ صفحه.
این کتاب درون پاسخ سؤالات فراوانانی هست که «امام حسین علیـه السلام روحی له الفداء کـه در برابر دشمن تعادل قوا نداشت و با آن نفرات کم کـه به شـهادت رسیدن خود و یـارانش و اسارت اهل حرم، قطعی بود، چرا اقدام بـه قیـام و مقابله با یزید و یزیدیـان نمود؟!.
۶- آغلار ساوالان: رقعی ۵۰ صفحه.
کتاب سوز دل و اشک چشمـی هست که با زبان ترکی درون باره زلزله ۱۳۷۵ اردبیل و ویرانیـهای بـه وجود آمده از اثرات آن و زیر آوار ماندن ۷۷ نفر از عزیزان و فامـیل هاو کشته شدن آنـها درون روستای گلستان اردبیل شـهرستان نیراست کـه توسط مؤلف سروده شده و این اشعار که تا شـهر باکو پایتخت کشور آذربایجان راهیـافته ۷- آداب ازدواج و زندگی خانوادگی: وزیری ۲۷۶ صفحه.
این کتاب درون باره ازدواج جوانان عزیز و راهنمائی آنـها درون انتخاب همسر و کیفیت زندگی مادام العمر، از منظر آیـات و اخبار و ... کـه در واقع مکمّل کتاب والدین دو فرشته جهان آفرینش مـی‌باشد.
کتابهای آماده بـه چاپ و در دست تألیف:
۱- یک صد سؤال مـهم درون باره امام زمان علیـه السلام.
۲- «آیـا و چرا» محاکمـه و به زیر سؤال بردن برادران اهل سنت نسبت بـه ولایت و خلافت امـیرمؤمنان علیـه السلام و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم.
۳- عتابات قرآن، دربارهٔ مذمت و عتاب و سایر مطالب مربوط بـه انبیـاست.
۴- دعای عرشیـان بر فرشیـان کـه دعای فرشتگان بر اولاد آدم علیـه السلام است.
۵- «شب» کتابی هست در باره برکات شب وو ...
۶- ۲۰۰ منبر درچندین مجلد فشرده سخنرانیـهای پنجاه سال مؤلف درون شـهرها و قصبات و روستاها درون داخل و خارج کـه به علت حجم زیـاد و گستردگی مطالب، ناتمام و در دست تألیف است.
۷- نشانـه هائی از او درون بیـان آیـات «و من آیـاته» درون قرآن کریم و توضیح آیـه‌ها.
۸- کتاب مـهم «اسلام فراتر از زمان» درون باره پاسخ بهانی هست که ایراد نموده و اشکال مـی‌گیرند، دین اسلام چگونـه مـی‌تواند که تا دامنـه قیـامت، دنیـای رو بـه ترقی روزانـه را اداره نماید و اساساً رهبران این دین چه جایگاهی از علم و دانش داشتند وو .. کـه مدیریت جهان را که تا آخر دنیـا بـه دست گیرند، درون این کتاب قسمت مـهمـی از احادیث و اخبار غیبیـه بزرگان اسلام آورده شده هست (مانند فرمایش امـیرمؤمنان علیـه السلام بهکمـیل: یـاکمـیل بن زیـادهاهنا موضع قبرک ثمّ أشار بیده المبارکة یمـیناً وشمالًا و قال ستبنی من هاهنا و هاهنا دور وقصور ما من بیت فی ذلک الزّمان الّا و فیـه شیطاناً أریل.
کلمـه أریل لغت انگلیسی هست که بـه آنتن أریـال گویند، حضرت ۱۴۰۰ سال پیش نـهانگلیسی بود ونـه از صنعت آنتن اثری این بیـان را داشتند.
رسول خدا صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود: سیأتی: زمان علی أمّتی یُخربون قباب الأئمّة بالبنادیق بـه زودی مـی‌آید زمانی بر امت من، قبه (و گنبد)های قبرهای ا را با بندق‌ها (یعنی بانارنجک یـا بمب) ویران مـی‌سازند!!. دقت بفرمائید این کلام درون زمانی گفته شده هست نـه امامـی شـهید شده و در جائی مدفون شده بود و نـه از گنبد حرمـها و اختراع بمب خبری بود کـه پس از قرنـهادر سامرا و قبلًا نیز درون بقیع اتفاق افتاد. یـاروایت مشـهور یکتفی الرجال بالرجال والنساء بالنساء دربارهٔ همجنس بازان و یـا درموردازدواج آنان یتزوّج الرّجال بالرّجال ویتزوّج النساء بالنساء، وروایت لعن اللَّه المتشبّهین من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال درون باره تغییر ت دهندگان وصدهاامثال این روایتها، و مقایسه و تطبیق آنـها بازمان فعلی، کـه سعی و کوشش حقیر درون اتمام اینکتاب و تقدیم آن بـه خواستاران عزیز آن هست انشاءاللَّه.
۹- رحمت واسعة یـا بخشش فراگیر: تحقیق و تحلیل پیرامون آیـات مبارکات «وسعت رحمته کلّشیءٍ و کتب علی نفسه الرّحمة» و...




[کتابخانـه:آداب ازدواج و زندگی خانوادگی - پژوهشکده امر بـه معروف نیک لیله الزفاف]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 30 Jun 2018 04:51:00 +0000